عصبانیت و مراحل رشد کودکان

عصبانیت و مراحل رشد کودکان

آیا زیاد خشمگین می شوید ؟

می توانید شدت احساسات خشم خود را از لحاظ فیزیولوژیکی  از طریق آزمون هایی که وجود دارند، بسنجید. با پاسخ دادن به سوالات این آزمون ها می توانید متوجه شوید که آیا فردی پرخاشگر هستید یا خیر؟ اگر در مواقعی متوجه شدید که شیوه های رفتاری شما خارج از کنترلتان است، حتما از مشاوره یا روان شناس کمک بخواهید تا برای برخورد با این هیجانات، شیوه های بهتری را دریافت کنید. در واقع مدیریت خشم به فرد این کمک را می کند که یاد بگیرد چگونه خون سرد باشد، و حس منفی قبل از خشم را انکار کند و تحت کنترل بگیرد.

برای مطالعه بیشتر:

خشم و پرخاشگری در نوجوانان

پرخاشگری کودکان در سنین مختلف

چرا بعضی از مردم بیشتر از دیگران عصبانی می شوند؟

بعضی از افراد بسیار بداخلاق و تند خو هستند، این افراد خیلی زود عصبی می شوند و توانایی بر کنترل عصبانیت خود ندارند و شدت عصبانیت آنان نسبت به افراد معمولی بسیار زیاد می باشد. این گونه افراد معمولا تند مزاج هستند و با دیگر افراد دعوا می کنند. البته بعضی از افراد با اینکه خشم خود را با جیغ و داد و صدای بلند نشان نمی دهند، اما شدیدا بداخلاق و تند خو هستند. بعضی از روان شناسان براین معتقد هستند که افراد پرخاشگر و تند خو، اکثرا طاقت ناکامی و شکست خوردن را ندارند. آنان به طور معمول به سرعت خشمگین و عصبی می شوند و همچنین به سادگی این احساس را می کنند که برای شکست ، ناراحتی و دلخوری آنان، نباید موضوعی وجود داشته باشد. این افراد نمی توانند در مقابل مشکلات خون سرد باشند و همچنین آرامش خود را حفظ کنند. افراد خشمگین هنگامی که با موقعیتی که غیرمنصفانه باشد رو به رو می شوند، به سرعت خشمگین و پرخاشگر می شوند و اکثر مواقع برای شنیدن انتقاد هیچ گونه تحمل و صبری ندارند و به طور کلی این گونه افراد، شکیبا نیستند.

کدام عوامل در پرخاشگر بودن موثر واقع هستند؟

به نظر می رسد که مواجه شدن با مسائل و عدم تحمل کافی، یکی از عامل های تاثیرگذار در رفتار های پرخاشگرانه می باشد. عوامل ژنتیکی هم روی پرخاشگری و عصبانیت تاثیرگذار می باشند. بعضی از کودکان وجود دارند که از همان ابتدای تولد، زود رنج و تند خو هسستند و به آسانی عصبی می شوند. بعضی مواقع پرخاشگر بودن و خشمگین شدن، به علت یادگیری شیوه ی برخورد ما با مسائل ناراحت کننده می باشد.

اغلب خشم به عنوان یک رفتار منفی در نظر گرفته می شود. ما اینگونه می اندیشیم که؛ همه ی این هیجانات از قبیل: اضطراب، افسردگی و هیجانات دیگر درست نیستند و اینگونه مسائل نباید درون ما به وجود بیایند و ما را تحریک کنند. وجود خشم و عصبانیت درون فرد طبیعی است، و باید این موضوع را بیاموزیم که چگونه خشم خود را به روشی مناسب و سازنده و مفید ابراز کنیم. مطالعات نشان می دهند که محیط خانواده ها نقش مهمی را در یادگیری الگوهای ابراز خشم و عصبانیت، بازی می کنند.

اغلب افرادی که بسیار سریع و به آسانی عصبانی می شوند، به طور معمول در خانواده هایی تربیت شده اند که ؛ مخرب، آشفته، و ناآرام بوده اند و مهارتی در ارتباط هیجانی نداشته اند. هرچند گاهی نیز میبینیم که در خانواده ای آرام و به نسبت کنترل شده از لحاظ رفتاری ، فرزندی پرخاشگر و ناآرام وجود دارد. بعضی از افراد فکر می کنند که حق آن ها است که به دیگران آسیب بزنند . تحقیقات نشان می دهند که اگر ابراز خشم از کنترل فرد خارج شود، سبب می شود تا مقدار عصبانیت فرد بیشتر شود و صدمه ببیند.

آیا نیازمند به مشاوره هستید؟

اگر درون خو این احساس را می کنید که عصبانی هستید و خشمتان از کنترلتان خارج می شود، و همچنین اگر خشم شما در رابطه های دوستی تان تاثیر منفی برجای گذاشته است، و اکثر مواقع عصبی و خشمگین هستید، لازم می باشد که از مشاور و یا روان شناس کمکی موثر بگیرید و روش هایی که برای کنترل خشم هستند را بیاموزید. متخصصین سلامت روان کارآمد و تاثیر گذار، می توانند به شما تکنیک هایی را بیاموزند که هم بتوانید خشم خود را کنترل کنید و هم به عامل و ریشه ی خشم خود پی ببرید و سبب شود که افکار و رفتار خود را تغییر دهید. زمانی که با درمانگری صحبت می کنید به او بگویید و او را مطلع کنید که مشکلاتی پیرامون خشم دارید و می خواهید روی این موضوع کار کنید.

با توجه به شرح حالی که دارید؛ روان شناس برای شما روشی مناسب و مفید را درنظرمی گیرد و احساس شما را به درستی درک می کند. روان شناسان و مشاوران می گویند: نباید برای درمان افراد عصبی و پرخاشگر عجولانه رفتار کرد. این انتظار که یک  مراجعه کننده عصبی بتواند به سرعت تغییر کند، و میزان خشمش شدیدا کاهش پیدا کند خیالی باطل است. کاهش پرخاشگری و درمان آن باید به گونه ای تدریجی صورت بگیرد.

خشم و مراحل رشد

با درک کردن فرایند رشد کودک از پرخاشگری و خشمگین شدن او، پیشگیری کنیم

همه ی خانواده ها مایل هستند که با بهترین روش ها فرزندشان را پرورش دهند و از شیوه هایی استفاده کنند تا فرصت مناسبی را برای تربیت فرزندانشان مهیا کنند. . کمک کنند تا در آینده افرادی ثمربخش و مفید باشند و همچنین برخوردار از امنیت باشند. والدین، معلمین و سایر افرادی که از کودکان مراقبت می کنند، در زمینه ی رشد کودک اطلاعاتی را کسب می کنند تا وظایف خود را بتوانند بهتر و مفیدتر انجام بدهند. آگاهی و اطلاع داشتن این افراد از روند رشد کودکان به آنان کمک می کند که به کودکان پاسخ های مناسب تری ارائه دهند، و به کودک می آموزند که درگیری، پرخاشگری و خشونت خودش را کنترل کند.

تعریف رشد و تحول کودک

رشد کودک عبارت است از؛ توصیف مجموعه ای از تغییرات و یادگیری های قابل پیش بینی که به گونه ای معمول در فرایند رشد کودک رخ می دهد. تغییرات رشدی کودکان در ابعاد مختلفی صورت می گیرند که عبارتند از؛

۱) فیزیکی: تغییرات در شکل ظاهری بدن، تناسب و عملکرد بدنی کودک.

۲) شناختی: تغییراتی که در نحوه ی تفکر و اندیشیدن، به خاطر آوردن، و درک کودکان.

۳) اجتماعی: تغییرات در شیوه ی ارتباط کودک با دیگران و اطرافیانش.

۴) هیجانی: تغییرات در چگونگی ادراک احساسات و ابراز آن ها.

مطالبی را که کودکان خردسال در طی سال های اولیه ی رشد خود یاد می گیرند، برگرفته از دنیای اطراف و بزرگسالانی می باشد که با آن ها زندگی می کنند مانند اعضای خانواده و سایر بزرگسالانی که از آنان نگهداری و مراقبت می کنند. از جمله عواملی که تاثیری بسیار زیاد و عمیق بر رفتار کودک دارد؛ فعالیت ها و جملاتی است که بزرگسالان به کار می برند. رفتارها و گفتار والدین و بزرگسالان مانند الگویی به کودک آموزش می دهند که چگونه رفتار و برخورد کند. در نتیجه بزرگسالان باید روی رفتار و گفتار خود دقت بسیار زیادی را داشته باشند و تمرکز کنند و مراقب اعمال و کردار خود باشند و بهتر است به روشی عمل کنند که با سن و درک کودک تناسب داشته باشد. اگر بزرگسالان و والدین از خصوصیات و نیاز های کودک در سنین مختلف آگاهی و اطلاع داشته باشند، در نهایت می توانند: دلیل های اصلی رفتار کودک خود را بهتر متوجه شوند، انتظارشان واقعی تر می شود و کمتر باعث ناکامی و نگرانی و یا عصبانیت کودکان خود می شوند، از کودک درخواست نمی کنند که کارهایی را که نمی تواند، انجام دهد.

این موضوع را درنظر داشته باشید که باید: واکنش و عکس العمل شما باید متناسب با سن کودک باشد، از تنبیه بدنی و واکنش های هیجانی شدید نسبت به کودک خود پرهیز کنید حتی در هنگامی که شدیدا عصبانی هستید، به نیازهای بنیادی کودکان خود توجه داشته باشید و برای آنان زندگی سالمی را فراهم کنید تا بتوانید در موقعیت های منفی، کودکانتان را از درگیری حفظ کنید.

بعضی از نیاز های کودکان شامل موارد زیر می باشد:

  • رشد سالم و رابطه مناسب با مراقبین اولیه. ( مانند پدر، مادر، اقوام، پرستار، معلم، و… )
  • احساس امنیت کردن، دوست داشته شدن و پذیرش از سمت والدین و بزرگسالان.
  • زمانی کودکان احساس امنیت می کنند که نسبت به نیاز های فیزیکی آنان توجه شده و این نیازها فراهم می شوند و نیز بزرگسالان الگو و مدل مناسبی را به کودکان خود نشان می دهند و به آنان آموزش می دهند که با دیگران چگونه رابطه مناسب داشته باشند.

اگر بزرگسالان از فرایند رشد کودک آگاهی داشته باشند می توانند با انجام بعضی ازرفتارها وفعالیت ها، از بروز خشونت در کودکان پیشگیری کنند. اگر اطلاع والدین و بزرگسالان مراقبت کننده از کودک کافی باشد، درنتیجه از خود رفتارهای زیر را نشان می دهد:

  • به احتمال زیاد کارهایی درست و مثبت را انجام می دهند و از رشد (تحول) کودک حمایت می کنند.
  • در مقابل رفتار کودکان؛ کمتر مضطرب و یا ناامید می شوند. آنان از فرزندانشان متناسب با سنشان درخواست می کنند.
  • اطلاع داشتن خانواده از فرایند رشد و تحول کودک ؛ سبب جلوگیری از سوء رفتار هیجانی (احساساتی) و یا فیزیکی کودک می شود.
  • زمانی که کودک خردسال بدرفتاری می کند؛ والدین تمایل دارند که بدانند در مقابل این رفتار کودکشان چگونه باید عکس العمل نشان دهند.

بعضی از اصول بنیادی در خصوص با درک رشد(تحول) کودک و پیشگیری از خشونت

  • کودکان خصوصیات فکری منحصر به فردی را دارند اما با این حال رویداد های مهمی در طول این مراحل رشدی قابل پیش بینی می باشد.
  • اولین سال های رشد کودک مهم و باارزش هستد، به این دلیل که مغز سریع رشد می کند و پایه و اساسی را برای یادگیری و تفکر همیشگی در تمام طول عمر کسب می کند.
  • کودکان در سال های اولیه ی زندگی همانطور که از لحاظ جسمانی رشد می کنند، متوجه می شوند که فردی مستقل و جدای از والدین خود می باشند و توانایی آنان در تفکر، احساس، اعتماد، ارتباط با دیگران، و… پیشرفت می کند.
  • کودکان اکثر مفاهیم را از والدین و بزرگسالانی که از آنان مراقبت می کنند یاد می گیرند، بنابراین این افراد در زندگی کودکان مؤثرترین نقش را دارند.
  • کودکان خردسال نیازهایی اساسی دارند، و به احتمال زیاد والدین این نیازها را فراهم می کنند.

برطبق سلسله مراتب نیاز های مزلو، نیاز های اساسی کودکان شامل موارد زیر می باشد:

  • به وجود آوردن یک رابطه گرم، احساس صمیمیت و قویبا مراقبین اولیه ( مانند مادر، پرستار ، پدر و … ).
  • احساس دوست داشته شدن، امنیت، ایمنی هم به صورت فیزیکی ( جسمانی) هم به طور احساسی (هیجانی).
  • ایجاد احساس اطمینان، اعتماد، اعتقاد داشتن به این که نیاز های جسمانی آنان بطور مداوم و پیوسته و با یک مراقبت و پرستاری مهربانانه فراهم می شود.
  • از بزرگسالان توجه مثبت بگیرند، و با آنان فعالیت هایی اشتراکی مانند؛ بازی و فعالیت های روزانه انجام دهند که سبب ایجاد احترام متقابل و ایجاد تماس شود.
  • کودکان نیاز دارند که از راه مشاهده و دیدن رفتارهایی مناسب یاد بگیرند که چطور به صورتی سازنده و درست مشکلات را حل نمایند، ناراحتی و مخالفت خود را نشان دهند، و خشم و استرس خود را کنترل کنند.
  • کودکان نیاز دارند تا یاد بگیرند که مشکلات و مسائل ساده را حل کنند .
  • لازم است که کودکان شباهت ها و تفاوت های میان افراد را متوجه شوند.
  • بهتر است که کودکان در معرض خشونت و بی احترامی قرار نگیرند و از آنان محافظت بشود.

کودکان خردسال به صورتی عمیق بوسیله ی خشونت تحت تاثیر قرار می گیرند چه به صورت تجربه در زندگی واقعی و چه از طریق دیدن و مشاهده کردن در رسانه ها و تصاویر تلویزیونی.

جنبه های شناختی و اجتماعی / هیجانی مربوط به رشد کودک در زیربیان شده است. لازم به یادآوری است که رشد شناختی شامل فکر کردن، دلیل آوردن، حل مسئله و تحول (رشد) زبان است. رشد اجتماعی / هیجانی شامل مواردی همچون: فهمیدن و بیان احساسات و پاسخ گویی و عکس العمل به دیگران می باشد.

تولد تا ۱۸ ماهگی

ماه های اول زندگی کودک اهمیت بسیاری دارد و بیشتر تغییرات در این دوره هیجانی، فیزیکی، زیستی اتفاق می افتد. به موازات این تغییرات مغز نیز در حال رشد و نمو می باشد. در این سنین توانایی های شناختی جدیدی که کودک دریافت می کند این امکان را برای او مهیا می کند تا توانایی قابلیت تحرک(قوه ی حرکت) ،و هماهنگی ( ایجاد توازن) ، تجربه و به کارگیری حافظه و ایجاد ارتباط های هیجانی و اجتماعی را به دست آورد. در این دوره ی سنی به طور معمول؛ وابستگی شدیدی به مراقبین اولیه ( مانند مادر) وجود دارد و کودکان به تدریج در معرض موقعیت هایی جدید قرار می گیرند. در این سنین کودک دارای تجربه کمی می باشد و برای چالش ها از مهارت های ارتباطی بنیادی و ابتدایی استفاده می کند .

منبع:فارس پاتوق

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *