داستان قورباغه و گاو نر

قورباغه و گاو نر

قورباغه کوچولو به قورباغه بزرگی که در کنار برکه بود گفت: وای پدر، من هیولایی وحشتناک و بزرگ دیدم که روی سرخ، شاخ، دمی دراز و پاهایش سم داشت.

قورباغه پیر گفت: اونی که دیدی فقط یک گاو نر بوده است، که فقط ممکن است کمی از من بزرگترباشد. من می توانم خودم را به همان اندازه بزرگ کنم. سپس خودش را باد کرد و از قورباغه کوچولو پرسید: از این هم بزرگتر بود؟

قورباغه کوچولو هیجان زده گفت: خیلی بزرگتر!

قورباغه پیر نفس عمیقی کشید و خودش را بیشتر و بیشتر باد کرد و بزرگ و بزرگتر شد. سپس گفت: مطمئن هستم که از این اندازه بزرگتر نبود. اما در یک لحظه قورباغه پیر که خودش را بسیار باد کرده بود، ترکید.

بچه های عزیز یادتان باشد آنهایی که خودشان رو بهتر از بقیه می دانند باعث از بین رفتن خودشان میشوند.

 

منبع:مقالات کانون مشاوران ایران

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *