والدین در قبال شخصیت نوجوانشان چه باید بکنند؟

 

 

ظرافت های رفتاری پدر و مادر در قبال «منِ سازمان یافتۀ» نوجوان اهمیت ویژه ای دارد. آنان باید بدانند که نوجوان شخصیتش را دوست دارد و به تصویری که از خود دست یافته است بسیار احترام و اعتبار قائل است. این طبیعی است که او بی حرمتی و بی توجهی به چنین «خودی» را نپذیرد و در مواجهه با هر که تحقیرش کند واکنش نشان دهد. موضوع این است که در بسیاری از موارد چنین واکنشی می تواند خام و ناپخته باشد و موجب ناراحتی و رنجش والدین گردد. برای پیشگیری از چنین وضعیتی کافی است به شخصیت او احترام بگذاریم و تحت هیچ شرایطی زمینه تخریب  آن را فراهم نکنیم. در این صورت هم عزت نفس نوجوان قدر و منزلت پیدا خواهد کرد و هم جایگاه رفیع و ارزشمند والدین محفوظ خواهد ماند.

  • هرگز و تحت هیچ شرایطی، هیچ عملی انجام ندهید که هجوم به شخصیتش تلقی شود. این نه یک اندرز تربیتی، بلکه یک توصیه حیاتی و اساسی است. این یک ملاک مناسب و عملی برای شماست. از انجام کارهایی که به کوچک شمردن شخصیتش منجر می شود بپرهیزید. او به راحتی می تواند از شما متنفر باشد و تنفرش را دوام بخشد. پس به شخصیتش احترام بگذارید و مهم تر این که نشان دهید متوجه این شخصیت هستید. نشان دهید که او را می بینید و برای نقطه نظراتش احترام و ارزش قائلید.
  • آراء، افکار، عقاید و سخنان برآمده از شخصیت در حال شکل گیری اش را – دست کم- گوش دهید. مشتاق حرفهایش باشید و اشتیاق تان را به روشنی نشان دهید.
  • پس از مدتی کوتاه و در اولین فرصتِ مساعاد او به دیگران روی خواهد آورد. دیگرانی که شماهیچ شناختی ز آۀنها ندارید. او از شما می بُرَد و به کسانی پناه می بردد که او را آن گونه که هست پذیرفته اند و موجودیت و تمامیتش را به رسمیت شناخته اند. دیگرانی که به شخصیت او احترام قائل شده اند و در پاره ای موارد او را «مُحق» دانسته اند، گرچه همۀ این «دیگران» بد نیستند. اما بی تردید بدهایش این قدرت نو قابلیت را دارند که اروازه های فلاکت، بدبختی و انهدام و تباهی را به روی نوجوان بگشایند و نابودش سازند. فراموش نکنید که عده ای از این رهگذر نان می خورند.
  • هرگز، تحت هیچ شرایطی و به هیچ عنوان و بهانه ای از تنبیه بدنی استفاده نکنید. در کتاب «رازهای کودک من» اصول تنبیه بدنی را نوشتیم و گفتیم که با توجه به شرایط و موارد و با رعایت جوانب در سنین زیر ده سال، در برخی زمان ها شاید تنبیه بدنی موثر باشد. اما همه آن اگر و مگرها به دوران کودکی مربوط می شود. همان جا به صراحت گفته ایم که تنبیه بدنی پس از هفت سالگی (سن مدرسه) باثید به سرعت کاهش یابد و پس از ده، یازده سالگی کاملا قطع شود. حتی تاکید کرده ایم که تنبیه بدنی در سن نوجواننی مهلک و مخرب است. در اینجا نیز تکرار و تاکید می کنیم: «تنبیه بدنی در دوران نوجوانی و پس از بلوغ ددر حکم سمّی است که درون رگ های نوجوان تزریق می شود» چرا؟:

آیا تاکنون برایتان پیش آمده است که در کوچه و خیابان با کسی درگیر شوید و برخورد فیزیکی پیدا کنید؟ آیا از کسی سیلی یا لگد خورده اید؟ وقتی ساعتی از درگیری می گذرد از چه چیز ناراحت هستید؟ از دردِ ناشی از سیلی که خورده اید یا از لطمه ای که به شخصیت تان وارد شده شده است؟ چرا نمی توانید فراموش کنید؟ شاید به این دلیل که تحقیر شده اید؟ اعصابتان  آرامش ندارد. بی قرار و مضطرب هستید. به انتقام و تلافی می اندیشید. مخصوصا اگر این اتفاق در حضور دیگران بوده است. در حضور همسرتان، یا دوست یا همسایه و همکارتان. چرا تا این حد شخصیت تان را له شده تلقی می کنید؟ همۀ این احساس ها و تلقی ها برای یک نوجوانِ تنبیه (بدنی) شده نیز وجود دارد. ممکن است چنین استدلال کنید که: «اما من پدرش هستم. او از پدرش کتک خورده است ونه از غریبه و بیگانه.» سخن شما درست است و منطق تان نیز ایرادی ندارد. اما فراموش کرده اید که  مهم ترین و ارزشمندترین وجه نوجوانتان را نشانه رفته اید. آن را آسیب زده اید. شاید اگر مردی در سی سالگی از پدرش سیلی بخورد هیچ اهمیتی نداشته باشد. اما برای نوجوان وضعیت متفاوت است.

از سوی دیگر، مگر ما از تنبیه بدنی چه هدفی داریم؟ دنبال چه هستیم؟ مگر غیر از این است که کاربرد تربیتی تنبیه بدنی، بازدارندگی در قبال رفتارهای غلط و نامقبول است؟ آیا مکانیزم تنبیه بدنی استفاده از عامل ترس و ارتباط ان با اعمال ناشایست و نامطلوب نیست؟ مساله این است که چنین ترسی شاید در دوران کودکی موثر افتد، اما نوجوان هرگز چنین ترسو واهمه ای ندارد. او هر روز این گونه درگیری ها و کتک خوردن ها را در کوچه و مدرسه با دوستان و دشمنانش تجربه می کند. او را از چه می ترسانید؟ از یک سیلی یا لگد؟ اینهاا برای او عامل بازدارنده محسوب نمی شود. اما چون شخصیتش آسیب می بیند و با آن سیلی به او بی احترامی می شود و از آنجائی که نمی تواند از خود دفاع کند و به مقابله برخیزد، لذا تحقیر می شود و کین و نفرتش را از عامل تنبیه، درونی می کند و آن را به یاد و خاطره اش می سپارد. به تدریج خشونت و پرخاشگری جایگاه لطافت و عاطفه را اشغال می کند و خشم و نفرت را به او یاد می دهد.

  • هرگز او را در حضور دوستانش مورد عتاب و سرزنش قرار ندهید. او سرزنش شدن نزد دوستانش را نیز تحقیر می شمارد. نزد دیگران او را با کلمات تحقیرآمیز و خرد کننده خطاب نکنید. او قدر و منزلتی پیش دوستانش دارد. وقتی از راه می رسید و او را در کوچه همراه دوستانش می بینید، به جای این که بگوئید: «باز توی کوچه ای؟: برو به درسهایت برس»چه اشکالی دارد اگر با ملاطفت دستی به سرش بکشید و بگوئید: «چرا دوستانت را به خانه دعوت نمی کنی؟ بیائید و چیزی بخورید.» واقعیت این است که نوجوان به مقولۀ دوست یابی اهمیت زیادی قائل است. به طوری که حتی برای یافتن دوست یا نزدیک شدن به آنها به رقابت با همدیگر می پردازند. این احتمال وجود دارد که نوجوان شما برای گروهی از دوستانش نقش یک رهبر و لیدر را بازی کند وبدین سان با تحقیر کردنش تما ارج و قرب و جایگاه و موقعیت ارزشمندش را پیش دوستان از بین می برید. و به اصطلاح «کاریزمایش» را نابود می کنید. معمولا نوجوانان دوست دارند پیش دوستانشان از قدرت و اقتدار و اختیار و جایگاهشان در خانواده حکایت ها نقل کنند و داستان ها ببافندد و لاف ها بزنند. با سرزنش و شماتت شما همۀ این لاف زنی ها به هدر می رود و نوجوانتان پیش دوستانش بی اعتبار شده و به قول خودشان «سکۀ یک پول» می شود. پس اجازه دهید دوستانش او را آن گونه قدرتمند بشناسند. بگذارید او را رهبر و مدیر خانه بدانند که حتی پدر هم از او حساب می برد. ضرری نخواهید کرد.
  • از نوجوانتان به بهانه هایی تمجید کنید. به ویژه اگر در جمع و گروهی قرار دارید. توانایی ها و نقاط مثبتش را به زبان بیاورید. در برخورد با دیگران او را به نام و به درستی معرفی کنید. وقتی آن دیگران سوالی از نوجوانتان می کنند بگذارید خودش پاسخ دهد. حتی وقتی دربارۀ او از شما چیزی می پرسند به خودش ارجاع دهید: «از خودش سوال کنید … خودش بهتر می داند … من گوشی را می دهم تا خودش توضیح دهد … خودش پاسخ شما را خواهد داد … او بهتر از هر کسی می داند … اجازه دهید خودش بگوید، ما در این مورد چیزی نمی دانیم و …».
  • حتما و حتما او را با عباراتی زیبا و ارزشمند مورد خطاب قرار دهید: «سپهر جان … عزیزم… پسرم لطفا در را ببند. نازلی جان… دختر عزیزم… من از شما انتظار بیشتری دارم… عزیز دلم لطفا یک چائی برایم بیاور. گُلِ من لطفا کمی آرامتر. پسرِ نازم لطفا صدای تلویزیون را کمتر کن…». البته همۀ این عبارات را به گونه ای دیگری هم می توان بیان کرد: «هوی… پسر… در و ببند. آهای دختر این چه وضعشه….. من انتظار بیشتری دارم… بلند شو یه چائی بیار، خودتو تکون بده…، خفه خون بگیر، سرم رفت… تلویزیونو کمش کن مگه کَری!!….». استفاده از عبارات زیبا و با ملاطفت انرژی چندانی نمی برد. اما عجیب است که برخی خانواده ها دربرابر چنین توصیه ای مقاومت یا بهتر است بگوئیم عناد می کنند و آن را تربیتی اروپائی و لوکس و حتی بعضا لوس بازی و نُنُر پروری قلمداد می کنند. حیرت انگیز است! چرا فکر می کنیم احترام و رعایت حرمت ها و حریم ها لوس بازی است؟ چه اشکالی دارد با این عباراتِ احترام آمیز نوجوان و شخصیتش را تکریم کنیم؟ تردیدی نیست که بهرۀ چنین تکریمی در وهلۀ اول متوجه خود شما خواهد بود. عبارات زشت و القاب مشمئز کننده ای که در بعضی خانواده ها نسبت به نوجوان اعمال می شود عواقب مخربی دارد که گاه غیرقابل تصور است. نوجوان احترام و حرمت می خواهد و این حق طبیعی اوست.

منبع: کتاب رازهای نوجوان من. نوشته عباس خوش خبر

2 پاسخ
    • روانشناس کودک
      روانشناس کودک گفته:

      قسمت اعظم شخصیت کودکان در محیط خانه و قبل از ورود به مدرسه شکل می گیرد. بهر حال محیط مدرسه در یادگیری عادت های رفتاری بی اثر نیست اما پتانسیل های شخصیتی کودک در اینکه تحت تاثیر چه رفتارهایی قرار بگیرد نقش خواهند داشت.

      پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *