اسباب بازی

ده اسباب بازی مناسب و جذاب برای کودکان


در این مقاله برآنیم تا ۱۰ اسباب بازی مناسب را که بیش از بقیه توجه کودکان را جلب می کنند و برای آنها مناسب هستند به شما والدین عزیز معرفی کنیم:

آیا کودک شما یک جعبه ی کامل از اسباب بازی ها دارد ولی فقط با چند تا از آنها بازی می کند؟ اسباب بازی هایی که کمتر از انها استفاده می شود و کارایی کمتری دارند به زودی به کناری گذاشته می شوند. آن اسباب بازی ها برای مدتی سرگرم کننده هستند ولی بعد از آن خیلی قابل پیش بینی و کسل کننده می شوند. این اتفاق باعث می شود که کودک حوصله اش سر برود و کودک دوست ندارد که بازی کسل کننده باشد. آنها چیزهای دیگری پیدا می کنند و با آنها سرگرم می شوند و اسباب بازی های کسل کننده در ته جعبه ی بازی رها می شوند. بهترین اسباب بازی ها نیازهای تخیلی کودک را برآورده می کنند و به چندین روش می تواند از آن استفاده کند و می توانند متنوع باشد. در اینجا ده اسباب بازی که باعث می شود توجه بچه ها به آن جلب شود معرفی می شوند. ادامه مطلب

آگاهی از چند روش تربیتی

آگاهی از چند روش تربیتی

 

آگاهی از چند روش تربیتی

قبل از هر چیز لازم است که در مورد روش های تربیتی توضیحاتی ارائه گردد، که والدین بنا به امکانات، ارزش های نظام خانواده، محدودیت های اجتماعی و … می توانند از این روش ها به دلخواه برای تربیت فرزندان خود استفاده کنند، به طور خلاصه این روش ها را مورد بررسی قرار می دهیم.

  • روش گینات
  • روش گوردن
  • روش درایکورز
  • روش بکر

ادامه مطلب

برنامه های خلاق

برنامه های خلاق

برنامه های خلاق
آیا خلاقیت می تواند از طریق برنامه های خلاق تدریس می شود؟ نتایج حاصل از تحقیقات در این زمینه به نظر می رسد که نشان می دهد ممکن است به منظور افزایش مهارت های خلاق کودکان از برنامه های آموزشی خاص، از جمله آنهایی که مبتنی بر هنر هستند، مورد استفاده قرار گیرند (نگاه کنید به ۹و ۱۰). با این حال، نتیجه گیری از دو بررسی پژوهش به اثرات انتقال از آموزش و پرورش هنر این نتیجه رسیده اند که تاثیر برنامه های هنری بر خلاقیت کودکان هنوز تایید نشده است (۱۱، ۱۲). تناقضات آشکار احتمالا از عدم تحقیق با کیفیت بالا و کافی، و احتمال این که تمام فعالیت های ادامه مطلب

مدیریت شکایت کردن و غر زدن در بچه ها

مدیریت شکایت کردن و غر زدن در بچه ها

 

آیا فرزند شما مدام از شرایط موجود شکایت می کند؟ یک جای کار همیشه می لنگد بی توجه به اینکه شما چقدر در خانه تان تلاش می کنید. از غذایی که برای ناهار آماده کرده اید تا مدرسه وحشتناکی که کودکتان را به آن فرستاده اید، از قوانین ناعادلانه این که در خانه تان اجرا می کنید و تا هر چیزی که در میان است و در خانه اتفاق می افتد. اگر شما مانند اکثر پدر و مادرها هستید سعی می کنید به کودکتان بفهمانید که شرایط آن قدرها هم که او فکر می کند وحشتناک نیست. شما احتمالا بارها سعی کرده اید او را قانع کنید، قوانین خانه را برای او توضیح داده اید و سعی کرده اید به صورت منطقی او را توجیه کنید. از مواضعتان دفاع کرده اید تا بتوانید شرایط را بهبود بخشید.

بسیاری از پدر و مادرها دوست دارند که فرزندانشان بتوانند ادامه مطلب

پنج بازی قصه گویی برای کودکان

پنج بازی قصه گویی برای کودکان

بهترین راهی که می توانید قصه گویی را وارد زندگی خانوادگی خود کنید انجام آن از طریق بازی ها است. بازی ههای قصه گویی به شما کمک می کند تا قوانین خلق قصه ها را بدانید.

۱- بازی خلاقانه با کارت ها

این یک بازی کارت قصه گویی است که مناسب کودکان سنین ۳ سال به بالا است و توسط تصویر ساز مشهور کتاب کودکان اختراع شده است. هر قسمت شامل ۳۶ کارت قصه است و فعالیت هایی را پیشنهاد می دهد.

در این بازی ازز کودکان می خواهند با توجه به تصویرهایی که روی این کارت ها وجود دارد قصه های ساده و به یاد ماندنی بسازند والدین می توانند با کودکان هخم بازی شوند و حتی گروههایی را ایجاد کنند. این بازی باعث افزایش سطح خلاقیت، هوشیاری و مهارت های ارتباطی در کودکتان می شود. این بازی به کودکتان کمک می کند زمانی که کارت ها را می بیند با افکارش درباره آنها قصه بسازد و بین تصاویر ارتباط برقرار کند. هم چنین ادامه مطلب

اموزش تصمیم گیری به کودک

اموزش تصمیم گیری به کودک

 

تصمیم گیری یکی از مهم ترین توانایی های افراد برای سازگاری در اجتماع و مقابله با مسائل است. به کودکتان بیاموزید تصمیم گیری به چه معنی است و موقعیت هایی را که در آن او تصمیم های درست می گیرد بشناسید. کودکان در اغلب اوقات در حال تصمیم گیری هستند بدون اینکه خودشان از آن اطلاعی داشته باشند. راههای مختلفی وجود دارد تا  والدین بتوانند به کودکانشان در تصمیم گیری های صحیح  عاقلانه و در موقعیت های مختلف کمک کنند: ادامه مطلب

چگونه عزت نفس فرزند خود را افزایش دهیم؟

چگونه عزت نفس فرزند خود را افزایش دهیم؟

عزت نفس: چگونه به کودکان و نوجوانان کمک کنیم که تصویر بهتری از خود داشته باشند.

عزت نفس یکی از مهم ترین و اساسی ترین کلید های رسیدن به موفقیت است. رشد سطح عزت نفس و اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان برای دستیابی به احساس شادی و موفقیت در زندگی بسیار مهم است. این مقاله قصد دارد که مهم ترین معانی و اصولی که باعث دستیابی کودک شما به عزت نفس می شود را ارائه کند. این مقاله هم چنین مقالات و محصولات دیگری که می توانددر این زمینه به شما کمک کننده باشد را نیز معرفی می کند.

عزت نفس چونگی احساس ما در مورد خود است، و رفتارهای ما به طور و واضح و آشکار انعکاس دهندۀ احساسات درون ماست. برای مثال کودک و یا نوجوانی که عزت نفس بالایی داشته باشد قادر خواهد بود: ادامه مطلب

چگونه قصه گوی خوبی شویم

چگونه قصه گوی خوبی شویم

همان گونه که خواندن امری مهم است اینکه قصه را به شیوه ای درست برای کودک بخوانید نیز بسیار اهمیت دارد. هفت تکنیکی که در زیر ارائه شده به شما کمک می کند که منظور ما را بهتر بفهمید و تبدیل به یک قصه خوان حرفه ای شوید.

۱- طول داستان:

قصه نباید زیاد کوتاه و نه زیاد طولانی باشد. قصه کوتاه ممکن است نتواند پیام اصلی داستان را بیان کند و قصه ای که بیش از حد بلند باشد نیز خسته کننده خواهد بود و کودک نسبت به آن بی تفاوت می شود. بنابراین طول قصه را در نظر بگیرید و آن را برای کودک خود تعریف کنید.

۲- محیط مناسب

محیطی مناسب را برای خواندن قصه انتخاب کنید. مکانی که برای خواندن قصه انتخاب می کنید باید به گونه ای باشد که ادامه مطلب

بازی های تقویت اعتماد به نفس

بازی های تقویت اعتماد به نفس ۳

ارسال سفارشی

این بازی یک تجربه مثبتی را از یک وضعیت شغلی برای بچه ها فراهم می آورد و باعث می شود که او حس کند مانند پدر و مادرش شغلی دارد.

وسایل مورد نیاز:

هیچ وسیله ای لازم نیست.

نحوه انجام بازی: ادامه مطلب

خلاقیت

خلاقیت ، افسانه ها و باورهای غلط

همواره در مورد موضوعات مختلف باورهای غلط و برخلاف واقع وجود دارند که تصحیح انها به بهبود کارکردها بسیار کمک خواهد کرد. در مورد خلاقیت نیز افسانه ها و باورهای اشتباه بسیاری وجود دارند که در ادامه ذکر شده اند:

  1. خلاقیت محدود به موضوعات هنری می باشد.

اگر چه خلاقیت اغلب همراه با موضوعات خلاقانه همراه است، همانند هنر و موسیقی، ولی خلاقیت به موضوعات خاص و معین مربوط نمی باشد. خلاقیت راهی برای گرایش به حل مشکلاتی است که می تواند ادامه مطلب

بازی های تقویت اعتماد به نفس 2

بازی های تقویت اعتماد به نفس ۲

در مقاله قبلی دو بازی برای تقویت اعتماد به نفس بچه ها معرفی شدند، در این مقاله نیز دو بازی جدید دیگر برای والدین و مربیان مهد معرفی شده اند.

بازی ۳: نگاه کن که من چه کار می کنم؟!

این بازی به منظور تمرگز بر نکات مثبت همه ی بچه ها است و هر یک از آن ها به نوبه برای انجام یک عمل، راهنمای اعضا دیگر میشوند.

ابزارهای  لازم:

هیچ  ابزاری لازم ندارد.

نحوه انجام بازی: ادامه مطلب

بازی ها: تقویت اعتماد به نفس


رویکردهای مختلفی درباره ی «بازی» توسط محققان  حوزه ی علوم رفتاری ارائه شده است و هر یک از پنجره گسترده ای به آن نگاه کرده اند و هیچ رویکردی تابه امروز آن را بی اهمیت یا حتی دارای  اهمیت کم جلوه نداده است. زیرا بازی، رشد، آموزش، تخلیه هیجانی، شادمان بودن، اجتماعی شدن، قانونمند بودن و لذت را برای کودکان نتیجه می دهد.

فعالیت های بدنی متفاوتی که در بازی ها وجود دارد، موجب تقویت احساس تعادل، یکپارچگی احساسی- مغز، تقویت هوش و آموزش و هماهنگی بین نیم کره ی چپ و راست مغز می شوند وو این نتایج موجب کارآیی بیشتر در بخش خاکستری مغز و افزایش ارتباطات سیناپس در شبکه های متفاوت مغز شده و در آخر، تمام فرد را تحت تاثیر قرار می دهد.

لذتی که کودکان در بازی می برند، آنان را نسبت به یادگیری مواردی که همراه با بازی صورت می گیرند شرطی می کند و انگیزه و علاقه ی آنها را نسبت به دانستن و فهمیدن را افزایش می دهد. در ادامه دو بازی در این زمینه ارائه شده است: ادامه مطلب

تعریف خلاقیت

تعریف خلاقیت

تعریف خلاقیت ساده نیست، و بسیاری از نویسندگان به بحث در مورد آنچه به منزله خلاقیت می باشد پرداخته اند، و اغلب رقابت شدیدی بین نظریات مختلف در این حوزه بوده است. با این حال، بسیاری از نظریه پردازان توافق دارند که فرایند خلاق شامل تعدادی از بخش ها است که  اغلب عبارتند از :

  • تصور
  • ابتکار (توانایی ایجاد ایده و محصولاتی است که جدید و غیر معمول هستند)
  • بهره وری ( توانایی تولید انواع ایده های مختلف از طریق تفکر واگرا)
  • حل مشکل (استفاده از دانش و تخیل در یک وضعیت معین)
  • توانایی تولید یک نتیجه با ارزش و پر بها

آنجا که در آن تعریف خلاقیت به طرز چشمگیری متفاوت هستند بیانگر این است که ادامه مطلب

رشد خلاقیت کودک

خلاقیت چگونه رشد می کند

خلاقیت چگونه رشد می کند؟
برخی از نظریه پردازان روش را مطالعه کردند که به موجب ان خلاقیت کودکان رشد می کند. بیشتر نظریه‌های رشد کودک، کودکان خردسال را بسیار خلاق می بینند، که با یک گرایش طبیعی به خیالبافی، آزمایش و کشف محیط خود همراه هستند. با این حال، این سطح بالا از خلاقیت لزوما در طول دوران کودکی و در بزرگسالی حفظ نمی شود. به عنوان مثال، مدور (۱) شواهد از ایالات متحده آمریکا داشته است که خلاقیت (که توسط آزمون تفکر واگرا اندازه گیری می شود)  کاهش می یابد هنگامی که کودکان وارد مهد کودک می شوند، و در حدود سن پنج یا شش سالگی هستند.

رانکو (۲) مطالعه کرده است که چگونه خلاقیت ایجاد می شود. او توضیح می دهد که ادامه مطلب

محیط خلاق

محیط خلاق

محیط خلاق

مبنا و اساس یک محیط خلاق تشویق بازی کردن در کودک است. بازی به شدت در بسیاری از مباحث در مورد خلاقیت کودکان برجسته شده است. در واقع، کودکان بزرگتر و بزرگسالان اغلب تشویق می شوند از”بازی کردن” به منظور تسهیل تفکر خلاق کمک گیرند. بازی تخیلی (به خصوص نقش بازی) و انتخاب آزادانه فعالیت ها به نظر می رسد که جزو مولفه های کلیدی از اوایل دوران کودکی بوده و  با خلاقیت مرتبط است (نگاه کنید به ۲، ۴، ۵-۸). هر دو مورد خلاقیت و بازی به تخیل، بینش، حل مسئله، تفکر واگرا، توانایی تجربه ادامه مطلب

کودک منضبط داشتن

 

داشتن کودک منضبط

 

داشتن کودک منضبط

 

 

کودک منضبط- برای بسیاری از مردم واژه ی «انضباط» مترادف «تنبیه» است. اغلب ما در خانواده هایی پروش یافته ایم که در آن تنبیه (و همتای آن پاداش) روشی نمونه بوده که در مورد انضباط دهی به بچه ها به کار می رفته است. اما این روش به بچه ها فرصت انتخاب نمی دهد تا بتوانند مسئولیت پذیری را بیاموزند. گرچه پاداش و تنبیه ممکن است در سنین پایین موثر به نظر آید، ممکن است در بلند مدت نتایجی غیر مطلوب داشته باشد. بیایید نگاهی به بعضی از این تاثیرات بندازیم.

وقتی بپاداش به بچه ها می دهد که حق دارند بابت همکاری انتظار پاداش داشته باشند. والدین با اتکا به پاداش به فرزندان می آموزند که باید برای به دست اوردن چیزی- نه همکاری- رفتار معینی داشت. هم چنان که بچه رشد می کند، پاداش از نظر ارزش باید تغییر یابد. آنچه باعث انگیزش یک بچه ی دو ساله می شود، ممکن نیست به بچه ی پنج ساله انگیزه بدهد.

در حالی که پاداش به بچه ها یاد می دهد چیزی را به دست آورند، تنبیه به بچه ها می آموزد که خشمگین شوند. تنبیه رابطه ای را که بر مبنای ترس است تضمین می کند. تنبیه حمله به عزت نفس بچه است و معمولا شورش و طغیان را فرا می خواند. هنگامی که ما بچه ها را تنبیه می کنیم یا پاداش می دهیم ، به آنها می آموزیم که بزرگ ترها مسئول رفتار آنها هستند. در حالی که بدون پاداش و تنبیه هم امکان پرورش بچه های همیار وجود دارد.

تنبیه ممکن است با موارد زیر همراه باشد: تهدید کردن – که معمولا والدین ان را اعمال می کنند.

فریاد زدن – که اغلب به بچه ها می آموزد بی توجه باشند مگر وقتی فریاد والدین بلند می شود!

واکنش بیش از حد- که ممکن است با بزرگ جلوه دادن اهمیت آنها، مشکلاتی بدتر ایجاد کند.

سرکوفت زدن- که شامل توهین کردن، لقب گذاشتن، متهم کردن و مقایسه نامطلوب کردن با سایر بچه های می شود.

عقب نشینی از امتیازاتی که با سوء رفتار- که ایجاد خشم می کند- ارتباط واضح ندارد.

کتک زدن:زدن بچه ها به آنان نشان می دهد که حل مشکلات از طریق کتک زدن کاری خوب است. پیام به این صورت است که تو بزرگ تری ، با زدن کوچک ترها می توانی حرفت را به کرسی بنشانی. با ایجاد دردهای جسمانی در بچه ها فقط به آنان می آموزیم که از والدین بترسند. گرچه ممکن است کتک زدن برای مدتی کوتاه باعث توفق سوءرفتار شود، در طول زمان تاثیر خود ر ا به عنوان راهی برای کنترل رفتار ازدست می دهد. بسیاری از والدین پس از آن احساس گناه می کنند. بعضی از بچه ها یاد می گیرند که پس از کتک خوردن از احساس گناه والدین استفاده کنند و همه گونه امتیاز به دست آوردند.

وقتی ما به بچه ها پاداش می دهیم یا تنبیه شان می کنیم، به آنان می آموزیم که به بزرگسالی توجه کنند که مسئوول رفتار آنان است. با این حال، پرورش بچه های همیار بدون پاداش و تنبیه امکان پذیر است. بیایید این امر را با تعریفی از «انضباط» و کودک منضبط شروع کنیم.

 

 انضباط چیست؟

اگر انضباط پاداش دادن و تنبیه کردن نیست، پس چیست؟ انضباط موثر یک فرایند یادگیری را آموزش می دهد. هدف انضباط ، خود انضباطی است و آن هدایت بچه ها به این امر است که مسئول و همیار باشند. والدین می توانند با به کار بردن این تعریف به عنوان معیار، بسیاری از راه های موثر انضباط را جستجو کنند و کودک منضبط داشته باشند.

 

داشتن کودک منضبط

کلید انضباط موثر برقراری احترام و انتظار همکاری است. بچه ها به احترام و انتظارات مثبت پاسخ می دهند. روش هایی در ادامه مطرح می شود و سپس توضیح داده خواهد شد. کودک منضبط

روش های انضباط موثر برای داشتن کودکی منضبط عبارتند از:

  • پرت کردن حواس
  • نادیده گرفتن سوءرفتار در مواقعی که لازم است
  • ایجاد محیط مناسب
  • کنترل وضعیت نه بچه
  • درگیر کردن بچه از طریق انتخاب ها و پیامد ها
  • طرح ریزی زمانی برای ابراز محبت
  • اجازه ی عمل دادن
  • افزایش ثبات در خود
  • توجه به رفتار مثبت
  • از دور خارج کردن بچه از طریق قرنطینه ی تربیتی

هدف انضباط خود انضباطی است. در انتخاب روشی مناسب، در نظر گرفتن سطح رشد بچه حائز اهمیت است. مثلا پرت کردن حواس راهکاری مفید برای شیرخواران است، اما در این سن قرنطینه ی تربیتی بی معنی است . ایجاد محیطی برای امنیت و تجارب مثبت در مورد کودکانی که چهار دست و پا می روند و نوپاها و پیش دبستانی های کنجکاو معانی گوناگونی دارد.

در حالی که ممکن است فنی ویژه برای اغلب بچه ها در سنی معین مناسب باشد ، شما می توانید سن رشد و سطح فهم فرزند منحصر به فردتان را در هر وضعیت لحاظ دارید. شما ممکن است دریابدی که فرزند نوپای شما در برابر قرنطینه ی تربیتی واکنش نشان نمی دهد. شما ممکن است بیاموزید که فرزند پیش دبستانی شما با توجه به خلق و خویش می تواند کم و بیش قبول مسئولیت کند. شما مطمئنا در خواهید یافت که بعضی از روش ها در مورد فرزند شما ببیش از سایرین موثر است. کودک منضبط

پرت کردن حواس: پرت کردن حواس در مورد بچه های کوچکتر نیز موثر واقع می شود. این امر به روشی محترمانه با اشتیاق، کنجکاوی و گستره ی توجه کوتاه مدت آنان سرو کار دارد.

نادیده گرفتن: نادیده گرفتن رفتار ممکن است موثر ترین راه برای فرو نشان سوء رفتار باشد اما آنچه ما آن را نادیده می گیریم رفتار است نه خود بچه . هنگامی که بچه ای رفتاری معقول دارد، ما به او توجه می کنیم. در این صورت، بچه را بدون تقویت هدف منفی تشویق کرده ایم.

ایجاد محیط امن: معنای ایجاد محیط مناسب برای بچه ای که چهار دست و پا می رود، بچه نوپا و کودک پیش دبستانی کنجکاو متقاوت است. بعضی مواقع ایجاد محیط امن با اسامی دیگری همره است، مثل محیط مقاوم در برابر بچه یا مقاوم در برابر نوزاد.  بچه های کودک باید جستجو کنند تا بتوانند چیزی یاد بگیرند. این ما هستیم که باید محیط را طوری به وجود آوریم که بچه ها بتوانند تجارب عملی داشته باشند. ما با کمتر «نه » گفتن، جوی مثبت تر برای بچه ها به وجود می آوریم. به محض اینکه کودکان توانستند خودشان به اطراف حرکت کنند ، وقت آن رسیده است که محیط خانه را برای بچه امن سازیم. دکتر بنیامین اسپاک متخصص در امور بچه ها پیشنهاد می کند که وسایل منزل به ترتیب چیده شوند که بچه ها بتوانند به آنچه در سه چهارم اتاق در دسترسشان است ، دست یابند. در این صورت در نظر گرفتن منطقه ی ممنوعه بسیار ساده تر خواهد شد و فرزند شما می تواند خیلی از چیزهایی را که می خواهد در اختیار داشته باشد. کودک منضبط

کنترل کردن موقعیت نه بچه: والدین اغلب می ترسند که اگر فرزندشان را کنترل نکنند، فرزندشان آنان را کنترل کند. بسیاری از بچه ها همانند بزرگسالان می خواهند اوضاع را تحت کنترل داشته باشند. وقتی ما موقعیتی را کنترل می کنیم، خصوص راهنما را مشخص می کنیم و به بچه آزادی می دهیم در آن موقعیت انتخاب کند. این امر هم به نوبه ی خود به بچه اختیار یا حق انتخاب می دهد که در درون محدودیت هایی که قایل شده ایم. انتخاب خود را بکند. ما فرزندمان را با گفتن این که چه کاری انجام دهد، کنترل نمی کنیم، بلکه وضعیت را کنترل می کنیم. وقتی به بچه ها اجازه میدهیم که جنبه هایی از زندگی شان را که متناسب با سطح رشد آنان نیز می باشد ، کنترل کنند ، شانس ایجاد همکاری در زمینه هایی را که انتخاب ها محدود هستند، افزایش می دهیم. کودک منضبط

دو راه برا ی کنترل وضعیت وجود دارد:

  • از طریق ساخت محیط: بچه آزاد است که بیشترو فضاهایی را که در محیط او قرار دارد، جستجو کند. اگر خواست عملی انجام دهد که مخرب یا خطرناک است . والدین می توانند حواس او را منحرف کنند، اشیای ممنوع را بردارند، فضا را برای جستجو آزادانه محدود کنند و در صورت نیاز بچه را از زمین بردارند.
  • با به کار بردن انتخاب های کلامی در درون محدودیت ها. برای نوپا ها بزرگ تر و پیش دبستان ها ، مثلا با گفتن : وقتی من با تلفن صحبت می کنم. آرام تر بازی کن یا از اتاق برو بیرون. شما محدودیت ها و انتخاب های فرزندتان را مطرح کنید. اگر فرزندتان به سرو صدا کردن ادامه داد، یعنی انتخاب کرده است که اتاق را ترک کند.

پیامدهای طبیعی و منطقی : خلاف قوانین همکاری اجتماعی عمل کردن، پیامدهایی منطقی را به همراه دارد. هنگامی که رفتار فرزند نوپا یا پیش دبستانی شما احتیاج به تصحیح دارد، می توانید به پیامدهای طبیعی منطقی برای دادن حق انتخاب متوسل شود. «پیامدهای طبیعی» منتج از حرکت در جهت مخالف قوانین طبیعی است: بچه ای که از ناهار خوردن امتناع می ورزد، گرسنه می ماند. «پیامدهای منطقی » منتج از حرکت در جهت مخالف قوانین همکاری اجتماعی است. هم چنین بسیاری از موقعیت ها پیامد طبیعی ندارند. بنابراین باید بزرگسال پیامد منطقی را در نظر بگیرد. پیامدهای منطقی نیازهای موقعیتی بخصوص را برآورده می کنند و دارای کیفیاتی به شرح زیر می باشند:

  • قوانین زندگی اجتماعی را بیان می کنند
  • وابسته به سوء رفتار هستند.
  • عمل را از عامل جدا می کنند
  • به آنچه در زمان حال اتفاق می افتد، اهمیت می دهند
  • روش دوستانه را ارائه می کنند.

طرح ریزی زمان برای دوست داشتن: همه ی بچه ها می خواهند و نیاز دارند که مورد توجه قرار گیرند. بعضی از والدین به همه ی کارهای مثبت و منفی فرزندشان توجه می کنند. عده ای دیگر عمدتا بر مشکلات تمرکز می کنند. ولی هر دو گروه که در متهی الیه قرار گرفته اند به بچه ها می آموزند که هر وقت بخواهند استحقاق توجه ما را دارند. به عنوان عمل متقابل ، ما باید تلاش کنیم اوقاتی پربار تر  را با آنان صرف کنیم . صرف اوقات پربار روزانه با هر یک از بچه ها (مانند بازی کردن، بغل کردن، از وجود یکدیگر لذت بردن) برای توسعه ارتباط عاطفی فرزندتان و ارتباط شما با او مهم می باشد . این امر هم چنین می تواند از بروز مشکلات رفتاری جلوگیری کند.داشتن کودک منضبط

اجازه ی عمل دادن:

هنگامی می توانیم خود باوری را در فرندانمان شکل دهیم که ایمان و اعتماد را به آنها نشان داده و مطمئن باشیم که فرزندانمان می توانند متناسب با سن و رشد شان از عهده  چالش ها بر آیند . هم چنان که فرزندانمان بزرگ می شوند و همکاری کردن با ما را یاد می گیرند، می توانیم اعتماد خود را نشان دهیم و با اجازه دادن به آنان ،کمک کنیم که خودشان را بسازند. وقتی ما اعتماد و انتقادمان را در مورد این که فرزندانمان می توانند با چالش های متناسب با سن و بلوغشان کنار بیایند یا نه ، نشان دهیم ، در واقع باورهای انان را نست به خودشان مستحکم کرده ایم. کودک منضبط

ثبات خود را افزایش دهید: بچه ها احتیاج به انضباطی دارند که با ثبات باشد. وقتی والدین بدون توجه به این که در کجا و در چه موقعیتی هستند، هر رفتاری را به همان صورتی که باید انجام می دهند، بچه ها خواهند دانست اگر بدرفتاری کنند، چه انتظاری باید داشته باشند. درمورد افزایش ثبات خود، کار کنید، اما محدودیتهای خودتان را هم پذیرا باشید. هیچ انسانی همیشه با ثبات نیست.

توجه به رفتار مثبت: با توجه کردن به رفتارهای مثبت کودکان، می توانیم بیشتر از پاسخ خای «نه » به آنها پاسخ «بله» بدهیم. صرف وقت زیاد برای تمرکز بر رفتار منفی بچه، آسان است، اما بچه یاد خواهد گرفت که رفتار منفی راهی خوب برای جلب توجه به منظور ایجد احساس تعلق است. از آنجا که ما می توانیم رفتارهای منفی را با تعاملات مثبت بچه متعادل سازیم، بنا نهادن محدودیت هایی لازم به نظر می رسد. ما می توانی با توجه به رفتار مثبت فرزندانمان بیشتر پاسخ های «بله » بدهیم تا «نه».

با استفاده از قرنطینه تربیتی، بچه را از جمع کنار بگذارید

کنار گذاشتن بچه با استفاده از روش قرنطینه ی تربیتی به کودکی نوپا یا پیش دبستانی کمک می کند که مجددا کنترل خود را به دست آورد. در واقع ، این امر در نظر گرفتن وقت برای آرام شدن بچه است. وقتی روش های انضباطی مطرح شده شده موثر واقع نمی شوند، و روش قرنطینه تربیتی را به عنوان آخرین راه چاره به کار برید. این روش فقط برای رفتارهای بسیار گسیخته مناسب است، مانند:

خلق و خوی لجبازانه ای که نمی توان نادیده اش گرفت و قرار است شما را آزار دهد یا وادار کند که صرف نظر کنید.

دخالت های دایمی در فعالیت های شما که نمی توان نادیده اش گرفت(مثل آن که وقتی مهمان دارید، بچه صحبت شما را قطع کند.)

اعمال مقرون به زور کودک نوپا یا پیش دبستانی (مثل کتک زدن)

ما به قرنطینه ی تربیتی نیز به عنوان یک انتخاب می نگریم . بچه ممکن است انتخاب کند که دست از شیطانی بردارد یا برای مدتی قرنطینه ی تربیتی شود. قرنطینه ی تربیتی شکلی از پیامدهای منطقی است. قرنطینه ی تربیتی دارای دو مقصود است:

به بچه یاد می دهد که اگر می خواهد با دیگران باشد مجبور است رفتارش را کنترل کند.

به شما فرصت می دهد بر رفتار و عواطف خود کنترل داشته باشید.

راهکارهایی برای موفقیت در قرنطینه تربیتی:

  • مکانی برای قرنطینه ی تربیتی انتخاب کنید. این محل باید دور از مردم باشد . اتفاقا خواب بچه یکی از امکانات است. شما می توانید در استفاده از اتاق خواب تردید کنید مبادا فرزندتان به اتاق خواب به چشم زندان نگاه کند. اما اگر  قرنطینه ی تربیتی  به عنوان حقیقت امر مطرح باشد، تنبیه به نظر نخواهد آمد. در واقع قرنطینه ی تربیتی فقط  وسیله ای است که به شما و فرزندتان فضایی آرام اهدا می کند.
  • قوانین را تشریح کنید.

بچه ها باید قوانین قرنطینه تربیتی را بدانند. بهترین حالت ممکن آن است که این اطالاعات قبل از آنکه مشکلی به وجود آید . مطرح شود. توضیح دهید که وقتی رفتار بچه ای نشان می دهد مستعد نیست با سایرین باشد ، به معنی آن است که می خواهد قرنطینه ی تربیت شود . به او بگویید که ساعت را کوک خواهید کرد. وقتی او صدای زنگ ساعت را شنید، اگر آماده است با دیگران کنار بیاید، می تواند از اتاقش خراج شود.

  • مدت زمانی مناسب را طرح ریزی کنید. اجازه دهید بچه بازی کند.

برای اولین بار ، دو یا سه دقیقه کافی است. پس از آنکه بچه از اتاقش بیرو آمد، اگر رفتارش را ادامه داد، هر بار یک دقیقه به زمان قرنطینه ی تربیتی اضافه کنید. حداکثر پنج دقیقه زمان در نظر بگیرید. زیرا برای بچه ای کوچک، حتی پنج ساله ، پنج دقیقه زمانی طولانی است. کودک منضبط

 

  • اجازه دهید بچه بازی کند. اگر زمان قرنطینه تربیتی به پایان رسد و شما دیدید که فرزندتان دراتاقش در حال بازی است، اشکالی ندارد. در واقع این امر نشان می دهد تا حدی کنترلش را به دست آورده است. به خاطر داشته باشید که این امر قرنطینه ی تربیتی است، نه تنبیه. هم چنین اگر او نخواهد ، مجبور نیست از اتاقش بیرون بیاید.

وقتی زمان قرنطینه تربیتی شما تمام شد، یعنی تمام شده است. در مورد آن بحث نکنید. این امر فقط توجه را به سوی رفتاری که شما می خواهید متوقفش کنید، جذب می کند.

کودک منضبط ثمره تلاش و توجه و دانش والدین است.

منبع:e-teb.com

کودک کمرو و منزوی کیست؟

 

 

کودک کمرو – در این مقاله قصد داریم در مورد کمرویی، خجالت ، شرم و هراس اجتماعی بحث کرده و مصادیق متفاوت آنها را معین کنیم، سپس چگونگی ایجاد این حس توسط والدین در کودک را مورد بررسی قرار دهیم و به واکاوی کودک کمرو بپردازیم. در ابتدا بهتر است با مفهوم دقیق هر کلمه آشنا شویم:

کم رویی یک الگوی رفتاری طبیعی (نه لزوما سالم) است که شخص در زمان مواجهه و تعامل با دیگران به خصوص افراد غریبه و نا آشنا و یا موقعیت های جدید احساس ناراحتی ، اضطراب و تا حدی ترس کرده و در ابراز احساس ، رفتار و یا افکارش با مشکل رو به رو می شود. این احساس در محدوده ۶ ماهگی و به صورت اولیه ترس از غریبه ها آشکار می شود. در کمرویی یک نوسان بین تمایل برای برقراری ارتباط و اجتناب از آن وجود دارد و برای همین این افراد در صحبت کردن با افراد غریبه و ناآشنا به ندرت پیش قدم می شوند و تا مدتی نیز ساکت و آرام می مانند اما با گذشتن چند دقیقه ای اضطرابشان کاهش پیدا می کند و شروع به احساس امنیت و پذیرش موقعیت تازه کرده و یا به عبارت دیگر با موقعیت خو می گیرند و به اصطلاح یخشان آب می شود. ملاحظه می کنید که کمرویی یک حالت طبیعی است اما چون در میان عوام مردم کلمه کمرویی، خجالت و اضطراب اجتماعی به دفعات بجای یکدیگر استفاده می شوند در این مقاله هر جا صحبت از کمرویی است منظور اضطراب اجتماعی است.

اضطراب یا هراس اجتماعی : اضطراب یا هراس اجتماعی نوع شدید و  غیر طبیعی کمرویی است و در علم روانشناسی نوعی اختلال محسوب می شود. تفاوت یا وجه تمایز اضطراب اجتماعی از کمرویی در این است که اضطراب و ترس فرد نه تنها قبل از قرار گرفتن در موقیت جدید وجود دارد( حتی تصورش هم باعث بروز علائم می شود) بلکه در زمان مواجهه نیز فرد دچار مشکل می شود حتی پس از چندین بار تجربه موقعیت همچنان اضطراب و ترس فرد به شکل بار اول است.

خجالت( ننگ ، عار): یکی از بدترین احساسات و عواطف انسانی احساس خجالت است و زمانی به وجود می آید که فرد احساس می کند عملی برخلاف معیارهای اخلاقی بسیار مهم خود ( یا دیگر افراد مهم) مرتکب شده است و یا حرمت و عزت نفس اش در مقابل دیگران زیر سوال رفته و خدشه دار شده است. در چنین وضعیتی فرد خودش را در چشم و نگاه دیگران حقیر ، پست و بی ارزش می پندارد ( در ضمیر ناخودآگاه و گاه خود آگاه). در چنین موقعیت و حالتی فرد آرزو می کند که از منظر دیگران فرار کرده یا مخفی شود و یا حتی بمیرد و تفریبا همیشه با حالت های برافروختگی ، پریشانی افکار، حافظه و گفتار همراه خواهد بود. برای درک بهتر این احساس تصور کنید شما را در برابر چشم دیگران عریان کرده و تجاوز کنند. البته این احساس نه لزوما در موقعیت های اجتماعی بلکه حتی در خلوت و تنهایی و ذهن فرد می تواند وجود داشته باشد.

شرم، حیا( خجالت): این نوع احساس خجالت طبیعی و سالم است که افراد در زمانی که مورد تعریف و تمجید توسط دیگران قرار می گیرند یا وجود ضعف و قصورهای نه چندان مهم و بدون خدشه دار شدن حرمت ، عزت و منزلت دچار می شوند و عاملی برای رعایت شئونات اخلاقی فردی و اجتماعی( مانند رعایت پوشش مناسب) ، جلوگیری از تکبر و غرور و تلاش برای بهتر شدن است. در این حالت فرد احساس حقارت نمی کند( و شاید تا حدودی انرژی مثبتی برای حرمت نفس اش به حساب آید). مثلا موقع تعریف از توانایی یا دانش یا زیبایی یا حضور در برابر یک شخص بسیار مهم یا زمانی که آن طوری که دلش می خواسته نتوانسته به فردی کمک کند یا نتوانسته کاری را که به او محول شده به خوبی انجام دهد و … .

همانطور که بررسی شد، در اینجا کلمه خجالت در هر دو جنبه مثبت و منفی استفاده شد در واقع اکثر افراد از کلمات شرم ( در مفوم حیا و شرمساری ) و خجالت ( ننگ و عار) به جای هم استفاده می کنند و به همین دلیل بسیاری از متخصصین برای توصیف حس مخرب و بسیار بد خجالت (ننگ و عار) از کلمه شرم یا خجالت مسموم استفاده می کنند و منظور از خجالت در این مقاله همان مفهوم منفی آن یعنی ننگ و عار است . اکنون قصد داریم تا بررسی کنیم این حس منفی چگونه در انسان شکل می گیرد.

برخلاف برخی از عواطف اولیه مانند ترس و خشم که به طور طبیعی در درون مغز و ذهن ما در بدو تولد وجود دارند(یعنی مدارهای عصبی مربوطه آنها وجود دارد) بسیاری از احساسات و عواطف ما بعد از تولد در دوره های مختلف زندگی شکل گرفته و تکامل می یابد که از جمله احساس خجالت، شرمساری و گناه هستند. از سویی در سیر تکاملی انسان یک نیرو و غریزه طبیعی بسیار قوی در مغز انسان شکل گرفته است و آن نیاز به احساس ارزشمند بودن، خوب بودن و دوست داشتنی بودن و حرکت به سوی کمال است که از آن به حرمت نفس بالا یاد می شود.

در طول تاریخ بشریت ، جامعه انسانی( پدر ، مادر، مربی و معلم و …) برای کنترل رفتار انسانها و جلوگیری از انحرافات، تخلفات، جنایات و نیز برای تحریک و تشویق افراد برای عمل خوب دست به اقدامات مختلفی زده اند که از همه مهم تر بکارگیری مجازات و تشویق و ایجاد احساسات منفی شرمساری و عذاب وجدان و احساس مثبت سرافرازی و افتخار بوده است، اما به دلیل عدم آگاهی بزرگسالان ، در کنترل رفتار فرد احساس خجالت (مسموم) به وجود آمده است. یعنی به جای اینکه عمل فرد(کودک) زیر سوال برده شود همزمان عامل نیز( خود کودک) زیر سوال رفته و بدین ترتیب بجای اینکه در فرد احساس شرمساری و غذاب وجدان (در مواردی احساس گناه) به وجود آید (که در چنین حالتی فرد یک انسان ارزشمند و دوست داشتنی است که مرتکب اشتباه و خطایی شده است) احساس خجالت مسموم ایجاد می شود که چون تو کاربدی کردی پس آدم بدی هستی. در صورت تجربه مکرر چنین حالتی (یا احساسی) نتیجه آن در ضمیر ناخودآگاه فرد این است که من فردی بی ارزش ، نالایق، خطاکار و دوست نداشتنی هستم و فرد برای رهایی یا کاهش چنین حس بسیار آزارنده ای یا از روابط اجتماعی گریزان است یا قادر به برقراری رابطه درست با دیگران نخواهد بود یا دچار خشم در کوتاه مدت یا افسردگی در دراز مدت می شود یا اینکه دست به رفتارهای خود آزارنده نظیر اعتیاد ( برای کاهش استرس و فشار چنین حس منفی) می زنند. نمونه ای از جملاتی که چنین احساس منفی را از طرف والدین، مربی ها و … به فرزندان منتقل می کنند عبارتند از:

  • بچه! تو چقدر شری؟!
  • بچه خوب، این کار رو نمی کنه!
  • تو چقدر دست و پا چلفتی!
  • مگه میشه آدم اینقدر ساده لوح باشه!
  • مثل بچه های لوس رفتار نکن!
  • مثل بچه ها رفتار نکن!
  • آدم قوی که گریه نمی کنه!
  • اگه این یا او کارو کنی دوست ندارم!
  • تو یه دختر/ پسر بچه بدی هستی که این کاررو کردی یا اینو گفتی!

همانطور که ملاحظه می کنید در تمامی این جملات پیام منفی وجود دارد که تو بخاطر عمل و رفتار نادرستی (البته از دیگاه فرد بزرگسال) فرد بد ، ناتوان و غیر دوست داشتنی هستی و از همه بدتر مستوجب تنبیه و مجازات هستی. اگر چه والدین با نیت خوب و برای تربیت فرزندشان متوسل به چنین گفته ها و رفتارهایی می شوند اما غافل از این هستند که چنین پیام های منفی در اعماق وجودی کودک کاشته و ماندگار می شود و در بسیاری موارد احساس خجالت در کودک بوجود می آید.کودک کمرو و منزوی

ما به عنوان والدین، مربی و … یک کودک باید در نظر داشته باشیم که انسان موجودی ناقص و اشتباه کار است و کودک انسانی فقط و فقط از طریق خطا و اشتباه و تشویق و تحسین می آموزد و رشد می کند و وظیفه ما والدین فقط این است که محیط و فضای امنی برای فرزندمان به وجود آوریم و در زمانهای لازم، اشتباه و خطای آنها را ( بدون انگشت گذاشتن بر روی شخصیت و ماهیت وجودی شان از جمله تمسخر ، تحقیر،  سرزنش، سرکوفت، طعنه و…) با محبت و عشق متذکر شویم. به یاد داشته باشید از نظر کودکان، والدین دانای مطلق هستند و هر آنچه را می گویند و انجام می دهند درست و خوب است و حداقل تا دوران نوجوانی والدین مهم ترین و عزیزترین افراد زندگیشان هستند.

در واقع والدین با چنین برخوردی در کودک احساس خجالت مسموم به وجود می آورند و گام به گام او را به شخصیت منزوی نزدیک می کنند (کودک کمرو). شخصیت منزوی یک نوع اختلال شخصیت است که یکی از علایم و نشانه های آن کمرویی شدید و اغلب اضطراب یا هراس اجتماعی است. از دیگر ویژگی های این افراد آن است که به انتقاد بسیار حساس بوده و غالبا می تواند منجر به بروز احساس خجالت مسموم شود و به همین دلیل برای جلوگیری از این مسئله، تلاش می کنند تا در حد امکان و توانشان از برخوردها و روابط اجتماعی( حتی با نزدیکان) خودداری کنند و آن را به حداقل ممکن برسانند به همین دلیل منزوی و گوشه گیر می شوند. همانطور که قبلا ذکر شد اگر چه کمرویی، دیرجوش خوردن و گوشه گیری خصیصه های طبیعی و اضطراب یا هراس اجتماعی یک اختلال به حساب می آید اما طبیعی بودن به منزله سالم بودن نیست. با وجود تفاوت در ماهیت میان کم رویی و اضطراب اجتماعی، تنها یافته عینی افتراق دهنده آن دو، وجود اشکال و اختلال در زندگی اجتماعی و شخصی در اضطراب اجتماعی است و نیز چون موارد شدید کمرویی می تواند به اضطراب اجتماعی بیانجامد. در اکثر موارد اضطراب یا هراس اجتماعی نوع شدید کمرویی تلقی می شود. به دلیل اهمیت موضوع اجازه دهید قبل از هر چیز پاره ای از باورهای غلط در این زمینه را ارائه کنیم :

اولین باور غلط: کم رویی و خجالتی بودن کودک نه تنها بد نیست بلکه نشانه ادب و متانت است.

در برخی از جوامع ( به خصوص جوامع شرقی) مظلوم بودن، بندگی، بردگی، دون و پست بودن به اشتباه معادل شرم و حیا، متانت و احترام تلقی می کنند ( دست به سینه نشستن، چشم در چشم نگاه نکردن در زمان صحبت کردن با بزرگتر، سلام دادن کوچکر به بزرگتر، جواب بزرگتر را ندادن و …) و چنین مسئله ای را به خصوص برای دخترها یک مزیت و فضلیت در نظر می گیرند. در حالی که مفهوم شرم و حیا حفظ حرمت و عزت نفس و حریم خصوصی خود است و مفهوم احترام و حرمت ، عدم تجاوز به حق و حقوق و حریم خصوصی دیگری و ارج نهادن به شان و منزلت انسانی آنها است.

دومین باور غلط: کم رویی و خجالتی بودن کودکان با گذشت زمان خود به خود کم رنگ و در نهایت از بین می رود.

مشکلات کودک کمرو

بر حسب شرایط و موقعیت اگر چه ممکن است چنین مسئله ای رخ دهد ولی در بسیاری از موارد ( خصوصا در موارد شدید) کودک کمرو اغلب با مسائل زیر همراه خواهد بود:

  • تشدید آن در سنین دبستان و نوجوانی وتداوم آن در بزرگسالی کودک کمرو
  • اختلال در تکامل اجتماعی و خصوصا کسب مهارتهای بین فردی
  • تاخیر و عقب افتادن از زمان ( دیر تر ازدواج کردن، دیرتر به پایان رساندن تحصیلات، دیرتر بچه دار شدن و …)
  • کاهش حرمت نفس کودک کمرو
  • افزایش احتمال بروز اضطراب یا هراس اجماعی در مراحل بعدی زندگی کودک کمرو
  • کاهش تمایل کمک به دیگران در مواقع لزوم ( کاهش حس همدردی و بی تفاوتی)
  • بروز مشکلات تحصیلی برای  کودک کمرو
  • افزایش احتمال ابتلا به اضطراب کودک کمرو
  • افزایش احتمال مورد اذیت و آزار قرار گرفتن توسط کودکان زورگو
  • افزایش سطح برانگیختگی سیستم عصبی خودکار( سمپاتیک) و سیستم مقابله با استرس ( از جمله متابولیسم کورتیزول) و در نهایت افزایش استعداد ابتدا به بیماری های مزمن و عفونی در طولانی مدت در کودک کمرو

سومین باور غلط: اگر چه کمرویی در راس خصیصه های شخصیتی فطری( ژنتیکی) است ولی همچنان که بارها ذکر شده تقریبا تمامی ابعاد شخصیت تحت تاثیر تعامل ارث و محیط بوده و می توان تقریبا تمامی آن را تا حدود زیادی اصلاح و درمان کرد و ثانیا بسیاری از موارد کمرویی ثانویه و اکتسابی هستند.

نکته قابل تامل آن است که خلق و خوی کودکان در دوران خردسالی تعیین کننده وضعیت و خصیصه های آنها در دوره های بعدی زندگیشان نیست. زیرا عوامل محیطی ( خانواده، هم سن و سالان و …) در شکل گیری نهای شخصیت و ویژگی های افراد بسیار مهم هستند. به چندین عامل مهم اشاره می شود:

والدین خجالتی: اگر یکی از والدین خجالتی باشند هم از طریق انتقال ژنتیکی ( به ارث بردن) و هم به دلیل یادگیری رفتار از والدین، می تواند موجب خجالتی شدن کودک شود.

پیوند عاطفی ناامن: کودک ناامن اصولا به دیگران و شرایط اطمینان ندارند و می ترسد مورد انتقاد و سرزنش دیگران قرار گیرد و یا اینکه درست برعکس به خود اطمنیان نداشته و نگران این است که مرتکب اشتباه و خرابکاری شود.

والدین کنترل کننده و خشن: چنین والدینی کلا اجازه شکوفایی توانمندیها و توانایی های کودک و در نتیجه حرمت نفس خوب را نمی دهند و کودک در این حالت نه به دیگران بلکه در مورد خود شک و تردید دارد و می ترسد که کاری ناپخته و یا احمقانه از او سر بزند و مورد انتقاد و سرزنش دیگران قرار گیرد و لذا برای پیشگیری از این مسئله در کل از دیگران دوری می کند.

سابقه مورد تمسخر یا سرزنش قرار گرفتن در جمع: حتی یک تجربه اجتماعی منفی جدی ( مثلا بکار بردن کلمات نادرست همچون خنگ یا دست و پاچلفتی خطاب کردن در مقابل برخی از دوستان کودک) می تواند موجب خجالتی و کمرو شدن کودک شود.

خانواده انتقادگر یا کمال پرست: توقع بیش از حد داشتن (اول شدن، ۲۰ گرفتن، حتما برنده شدن، …) و انتقاد و سرزنش دائم باعث تخریب حرمت نفس کودک و در نتیجه کمرویی کودک می شود.

جابه جایی محل زندگی یا تحصیل: در سنین دبستان و راهنمایی دوستی ها بسیار قوی و نسبتا پایدار بوده و جابه جایی کودک می تواند در تکامل اجتماعی او اثرات منفی داشته باشد.

وجود مسئله خجالت آورد در خانواده: وجود مسائلی خجالت آور و ناپسند در خانواده ( از جمله اعتیاد، طلاق پدر و مادر و …) می تواند موجب خجالت و کمرویی کودک شود.

خانواده خشک و سرد: مهم ترین اصل در تکامل عاطفی و شکل گیری درست حرمت نفس، ابراز عشق و محبت بی قید و شرط به کودک است ( از طرف هر دو والدین). توجه و محبت به کودک نه تنها موجب لوس شدن کودک نمی شود بلکه از آن نیز جلوگیری می کند. کودکی که هسته ارزشمندی اش توسط والدین درست شکل گرفته باشد دیگر نه تنها نگران ارتباط برقرار کردن با دیگران نیست بلکه به دلیل درک بهتر احساسات و عواطف دیگران و ابراز احساسات خود، در دوست شدن و تعامل درست موفق تر خواهد بود.

زیر ذره بین بودن: اصولا هر موقعیتی که باعث توجه دیگران به فرد (کودک و بزرگسال) شود و به اصطلاح فرد زیر نورافکن قرار گیرد ( از جمله وجود مسابقه ، اشاره کردن به فرد در میان جمع) می تواند موجب بروز خجالت و کودک کمرو شود.

در این هدف آن بود تا شما والدین گرامی بدانید چگونه در کمرویی کودکتان سهیم هستید و اگر قصد درمان آن را دارید لازم است از یک روانشناس متخصص در حوزه کودک یاری بگیرید یا اگر خودتان دچار این مشکل هستید می توانید با یاری از یک روانشناس آن را حل کنید. امید است گامی کوچک در راه آگاهی والدین کشور عزیزمان برداشته شده باشد. کودک کمرو

منبع:سامانه پرسش و پاسخ مشاور

کودک گوشه گیر

کودک گوشه گیر

 

کودک گوشه گیر

 

گوشه گیری و انزوا یکی از مهم ترین مشکلات  کودکان و حتی بسیاری از بزرگسالان در جوامع کنونی است. از نظر روان شناسی به حالتی که کودک دائما ترجیح می دهد فعالیت های خود را به تنهایی و بدون حضور دیگران انجام دهد گوشه گیری گفته می شود. کودک گوشه گیر ترجیح می دهد که به تنهایی بازی کند، کم تر در جمع حضور پیدا می کند و می توان علائمی از اختلالات کم رویی و خجالتی بودن را در انان مشاده کرد چرا که این موارد کاملا با یکدیگر در ارتباط هستند. در سنین ابتدایی زندگی یعنی بین سن یک تا دو سال عمدتا والدین شخصیت کودک را شکل می هند اما از این سن به بعد کودک است که در تعامل با دیگران و بازی با هم سن و سالان خود موارد زیادی را یاد گرفته و می آموزد.

گوشه گیری در کودکان در دسته های گوناگونی قرار می گیرد. ممکن است کودک گوشه گیر در نتیجه کم رویی کودک به وجود بیاید یعنی یک کودک به دلیل کم رویی تمایلی برای برقراری ارتباط با دیگران به خصوص فرد غریبه نداشته و از آن گریزان است که بسیاری از گوشه گیری های در کودکان همین دلیل و مشکل را دارند. شدید ترین حالت در گوشه گیری کودکان انزوای اجتماعی نام دارد که در آن کودک نه تنها تمایلی برای بازی کردن و ارتباط با هم سن و سالان خود ندارد که از آن گریزان نیز هست خجالت شدید به همراه حالت هایی از ترس افسردگی می تواند دلیل اصلی به وجود آمدن انزوای اجتماعی در کودکان باشد. حالتی دیگر از گوشه گیری مردد بودن نام دارد که کودک در این حالت به جای بازی با هم سن و سالان خود و شرکت در فعالیت در گوشه ای مانده و نظاره گر بازی خواهد بود و این حالت در کودکانی که والدینی سخت گیر و مداخله گر دارند بیش از دیگران اتفاق خواهد افتاد. اگر بخواهیم دلایل به وجود آمدن کودک گوشه گیر را در خود او جست و جو کنیم باید گفت دلایل درونی به چند دسته تقسیم خواهند شد.

عوامل ژنتیکی و ارثی در کنار نحوه ارتباط و تعامل کودک با پدر و مادرش می تواند تاثیر مهمی در اجتماعی شدن او بر جای بگذارد. دلیل درونی دیگر برای بروز اختلال گوشه گیری در کودکان می تواند افسردگی باشد که البته این مسله دو طرفه بوده یعنی خود اختلال گوشه گیری نیز می تواند سبب تشدید و به وجود آمدن اختلال افسردگی در کودکان باشد. کمبود توجه و بیش فعالی نیز یکی دیگر از دلایل به وجو امدن اختلال گوشه گیری و انزوا در کودکان است چرا که ارتباطات اجتماعی در این دسته از کودکان می تواند به شدت دچار اختلال گردد. در هر صورت دلیل به وجود امدن کودک گوشه گیر هر کدام از موارد گفته شده هم که باشد نیاز است تا والدین رفتارها و نکته هایی خاص را در برخورد با این گونه کودکان مدنظر قرار داده و با این کارها از تشدید عارضه و اختلال جلوگیری کرده و حتی آن را به مرور زمان در کودک از بین ببرند.

در کودکان بین دو تا ۵ سال نیاز است تا علت به وجود آمدن گوشه گیری مشخص شده و با اصلاحات در سبک فرزند پروری و نحوه تعامل کودک با والدین و موارد این چنینی ترس کودک از بین برده شود و با افزایش اعتماد به نفس کودک باعث افزایش تعاملات و روابط اجتماعی در او گردید. برخی از کودکان گوشه گیر در نتیجه اشتباهات تربیتی والدین به وجود می آیند مثلا حتی اگر والدین کاملا فهمیده اند که کودکشان خجالتی و گوشه گیر است نباید در حضور این مسائل را به زبان بیاورند مثلا بگویند کودک من خجالتی است و نمی تواند با دیگر هم سن و سالن خود بازی کند چرا که این مباحث باعث تشدید گوشه گیری و خجالت او می شود و یا در موردی دیگر هرگز نباید کودک را به دلیل کارهایش مورد تمسخر قرار داد که این کار می تواند اعتماد به نفس او را تا درجه نابودی پیش بکشد چرا که بسیاری از حس اعتماد به نفس و عزت نفس افراد در دوران کودکی در آن ها شکل می گیرد لذا والدین باید در این موارد بسیار دقت عمل به خرج دهند. هرگز نباید کودک را با دیگر افراد مقایسه نمایید به خصوص اگر او آن فرد را کاملا بشناسد مثلا اگر به او بگویید که” نگاه کن ببین دوستت چقدر اجتماعی است و با دیگران چه خوب رفتار می کند اما تو چرا انقدر خجالتی و کم رو و ترسو هستی” این کار باعث کاهش اعتماد به نفس در کودکان و در نتیجه آن به وجود امدن یک کودک گوشه گیر می شود.

منبع:مقالات کانون مشاوران ایران

کودک خجالتی

کودک خجالتی

 

کودک خجالتی

 

خجالت را می توان به نوعی ویژگی شخصیتی برخی از انسان ها دانست که در واقع این خصیصه به گونه ای نیست که افراد را سزاوار سرزنش کند و چه بسا در برخی از فرهنگ ها خجالتی بودن جزو ویژگی های مثبت برای یک شخص تلقی شود اما به هر حال خجالتی بودن حتی اگر مثبت هم تلقی شود مانند بسیاری از ویژگی های مثبت دیگر اگر از حد نرمال خود فراتر رود می تواند موجب بروز بسیاری از اختلالات رفتاری و اجتماعی در افراد شود کما اینکه امروزه بسیاری از کودکان از مشکل خجالتی بودن رنج می برند که این خجالت می تواند موجب دوری آن ها از سایر افراد و تبدیل آن ها به یک موجود غیر اجتماعی و غیر طبیعی کند.

خجالتی بودن در کودکان و در واقع کودک خجالتی کسی است که ترجیح می دهد بجای مثلا حضور در جمع در کنجی خلوت بگزیند و یا به جای بازی های گروهی با خودش تنهایی و در خانه بازی کند و در کل می شود گفت که ترس از حضور در جمع و اجتماع به نوعی در تمامی کودکان خجالتی وجود دارد. کودکان معمولا تا سن ۳ سالگی مشکلی از بابت برقراری ارتباط با دیگران ندارند اما از این سن به بعد با فهم اختلاف ها و غریبه ها و آشنایان تفاوت گذاری آن ها اغاز شده و اگر به درستی مهارت های اجتماعی را یاد نگیرند می تواند بسیار بد بوده و در آینده آن ها تاثیر بد بگذارد.

نکته مهم در مورد کودک خجالتی و به طور کلی خجالت در کودکان این است که به هیچ وجه نباید انتظار داشت که کودک سریعا با افراد غریبه و یا یک محیط غریبه مانند مهد کودک که افراد جدید و غریبه بسیاری در آن هست خو گرفته و عادت نماید چرا که برخی والدین پس از اینکه کودک در اولین برخورد در محیط جدید احساس خجالت کند فکر می کنند که کودکشان خجالتی است اما باید گفت که حتی بزرگتر ها نیز برای خو گرفتن با محیط و مکان جدید نیاز به زمان دارند و یک فرد بزرگسال نیز پس از ورود به یک جمع و یا یک محیط جدید احساس خجالت خواهد کرد که این جای هیچ گونه نگرانی باقی نمی گذارد.

نکته بسیار مهم دیگر در مورد کودکان خجالتی این است که هرگز این ویژگی نباید برای آن ها گفته شده و گوشزد شود و این به این معنا است که هرگز نباید والدین در حضور جمع مثلا بگویند که ” ببخشید پسر من خجالتی است برای همین نمی آید برای دیدنتان” و یا ” دخترم خجالتی است و از اتاقش بیرون نمی اید” چرا که اگر این جملات به زبان آورده شود کودک گمان می کند که یک ویژگی منفی بزرگ در وجود اوست که پدر و مادرش را نیز شرمنده کرده است و به همین خاطر احساس گناه و مقصر بودن در او به وجود امده و او را از نظر روحی و روانی به هم خواهد ریخت. مثلا اگر یک مهمان دارید به جای اینکه به کودک بگویید که” خجالت نکش و خاله را بوس کن” به او بگویید” خاله تمایل دارد تو را ببوسد پس تو هم او را ببوس عزیزم” صبر و تحمل والدین برای خو گرفتن کودک با محیط و اطراف جدید و افراد جدید باید زیاد باشد چرا که کودک مثل بزرگ سالان نیست که کمی راحت با شرایط جدید کنار بیاید و اگر به طور مثال او را در باشگاه ثبت نام نموده اید ممکن است یک ماه طول بکشد تا او با افراد جدید و محیط جدید اشنا شده و خو بگیرد پس هرگز نیز نباید کودک را به انجام یک کار مجبور کرد و باید اجازه داد تا او به صورت نرمال و کم کم با شرایط جدید آشنا شود.

نکته بعدی این است که حتی اگر کودک خجالتی دارید نیز باید به او افتخار کنید و در جمع از نکات مثبت او بگویید تا اعتماد به نفسش زیاد شود. فرزندتان را در آغوش گرفته و به او محبت کنید و به او بگویید که دوستش دارید. مثل بزرگسالان که اجتماعی شدن را از محیط های کوچک و ارام ارام فرا می گیرند کودک نیز نباید به یکباره در یک جمع و یا محفل بزرگ قرار گیرد و کم کم باید از دوستان و نزدیکان او شروع نموده تا او به صورت تدریجی اجتماعی شدن و برقراری روابط را یاد بگیرد. و در نهایت باید گفت که خجالتی بودن کودکان کاملا هم یک ویژگی منفی یا مثبت نیست و می تواند بسیاری از خصلت های مثبت مانند بهتر گوش دادن به حرف دیگران، احتیاط بیشتر در انجام کارها و مواردی از این قبیل را در فرد تقویت نماید.

منبع:e-teb.com

کودک اجتماعی

کودک اجتماعی

کودک اجتماعی

 

همه انسان ها در زندگی به برقراری روابط اجتماعی و زندگی کردن مسالمت امیز در کنار هم نوعان خود نیازمندند. کودکان نیز مانند بقیه انسان ها تا ابد نمی توانند با والدین و خانواده خود زندگی کنند و روزی باید وارد اجتماع شده و در کنار سایر انسان ها زندگی نمایند. اما اینکه چگونه بتوانیم یک کودک اجتماعی بار اورده تا در اینده بتواند به راحتی در کنار سایرین زندگی کرده و به قول معروف به درستی گلیم خود را از اب بیرون بکشد همواره یک دغدغه و سوال بزرگ برای خانواده ها و پدر و مادرها است.

بدیهی است که برای حفظ کودک در محیط اجتماعی و برای اینکه او بتواند به درستی در اجتماع زندگی کند نیاز به موارد متعددی است که والدین او باید با دقت و سر فرصت برای آن ها وقت گذاشته و ان ها را انجام دهند. بار اوردن کودک اجتماعی به خصوص در این روزها بسیار سخت است چرا که به دلیل مشکلات متعدد والدین بیشتر وقت خود را بیرون از خانه و برای کار می گذرانند و مجال کافی برای تربیت صحیح کودک و اموزش نکات لازم در موارد مختلف را به او ندارند. والدین زیادی هستند که انتطار دارند فرزند تا سن بیست سالگی تماما مطیع و حرف گوش کن بوده و در قبال تمام چیزها سکوت کند و بعد یکباره از این سن به بعد کاملا جدا شود و اجتماعی باشد که این انتظار کاملا نا به جا و نابخردانه است.

خوشبختانه در سالیان اخیر موضوع کودک اجتماعی و بار آوردن صحیح کودک برای زندگی درست در اجتماع مورد توجه قرار گرفته است. مهم ترین نکته در مورد اجتماعی شدن کودک وقت گذاشتن برای اوست و در واقع والدین باید بدانند که بدون زمان کافی نمی توان به این مهم دست یافت و برای این کار از آن جایی که کودک تقلید می کند و اولین و بهترین معلم برای او پدر و مادرش هستند باید با برقرری یک رابطه گرم و صمیمی با کودک به او در این زمینه کمک کرد. مثلا هنگامی که مادر در حال پوشیدن لباس برای فرزند خویش است می تواند برای او با محبت توضیح داده و بگوید که دارد چه کار می کند. یکی دیگر از راه های تقویت مهارت روابط اجتماعی در کودکان استفاده از عروسک های انگشتی است که با ان ها می توان به راحتی و با تقلید صدا با کودک صحبت نمود. مثلا با استفاده از این راهکار می توان به راحتی قبل از مهمانی و یا بیرون رفتن با زبان کودکانه به فرزند گفت که چگونه با دیگران رفتار کند.

باید به کودک توضیح داد که چه در محیط اطرافش می گذرد تا کودک با مسائل بیشتری اشنا شود و در واقع این کار کم کم به کودک کمک می کند تا بتواند وارد بحث والدین شده و مشورت کند و با استفاده از آن والدین نیز می توانند تمایلات درونی کودک خود را بسنجند. تماشای کارتون و تلویزیون یکی دیگر از موارد مهم است که لازم است تا والدین این کار را به همراه کودک انجام دهند و با استفاده از ان واکنش های کودک را بفهمند و در مورد فیلم و یا کارتون با او به صحبت بنشید و در نهایت علائق و سلیقه او را بفهمند. گوش کردن به صحبت های کودک و درد ودل او می تواند بسیار مهم باشد چرا که علاوه بر تخلیه روانی او، شما نیز می توانید موارد باطنی و خلقی او را بهتر فهمیده و از طرفی دیگر نیز این توجه به کودک به او اعتماد به نفس بیشتری برای برقراری روابط اجتماعی داده و شما را در رسیدن به کودکی اجتماعی یاری خواهد نمود. در زمان خواب برای کودک خویش داستان خوانده و در آن از نکات اموزنده اخلاقی و اجتماعی نیز استفاده کنید چرا که تمامی موارد آن به سرعت در ذهن کودک نقش بسته و او ان ها را یاد خواهد گرفت.

هرگز نباید به صحبت های کودک خندید و او را تمسخر نمود چرا که این کار می تواند روابط او را بد نموده و بی اعتمادی به بار می آورد و از طرفی با کاهش اعتماد به نفس در کودک می توان ضربه مهلکی به برقراری روابط اجتماعی درست در او بزند. نیاز است تا کودک شما در تعامل با سایر هم سن و سالانش و یا بزرگسالان دیگر قرار گیرد تا بسیاری از موارد را عینا یاد بگیرد مثلا مهد کودک می تواند گزینه مناسبی به خصوص برای شرایط کنونی جامعه با تعداد کم هم بازی باشد. در هنگام برقراری رابطه با دوستان و اشنایان کودک فرصت مناسبی برای یادگیری نحوه تعامل و رفتار اجتماعی داشته و لذا این مورد بسیار مهم می باشد.

منبع:کانون مشاوران ایران

کودک کمرو و منزوی کیست؟

کودک کمرو و منزوی کیست؟

 

 

کودک کمرو و منزوی کیست؟

 

در این مقاله قصد داریم در مورد کمرویی، خجالت ، شرم و هراس اجتماعی بحث کرده و مصادیق متفاوت آنها را معین کنیم، سپس چگونگی ایجاد این حس توسط والدین در کودک را مورد بررسی قرار دهیم.  در ابتدا بهتر است با مفهوم دقیق هر کلمه آشنا شویم:

کم رویی یک الگوی رفتاری طبیعی (نه لزوما سالم) است که شخص در زمان مواجهه و تعامل با دیگران به خصوص افراد غریبه و نا آشنا و یا موقعیت های جدید احساس ناراحتی ، اضطراب و تا حدی ترس کرده و در ابراز احساس ، رفتار و یا افکارش با مشکل رو به رو می شود. این احساس در محدوده ۶ ماهگی و به صورت اولیه ترس از غریبه ها آشکار می شود. در کمرویی یک نوسان بین تمایل برای برقراری ارتباط و اجتناب از آن وجود دارد و برای همین این افراد در صحبت کردن با افراد غریبه و ناآشنا به ندرت پیش قدم می شوند و تا مدتی نیز ساکت و آرام می مانند اما با گذشتن چند دقیقه ای اضطرابشان کاهش پیدا می کند و شروع به احساس امنیت و پذیرش موقعیت تازه کرده و یا به عبارت دیگر با موقعیت خو می گیرند و به اصطلاح یخشان آب می شود. ملاحظه می کنید که کمرویی یک حالت طبیعی است اما چون در میان عوام مردم کلمه کمرویی، خجالت و اضطراب اجتماعی به دفعات بجای یکدیگر استفاده می شوند در این مقاله هر جا صحبت از کمرویی است منظور اضطراب اجتماعی است.

اضطراب یا هراس اجتماعی : اضطراب یا هراس اجتماعی نوع شدید و  غیر طبیعی کمرویی است و در علم روانشناسی نوعی اختلال محسوب می شود. تفاوت یا وجه تمایز اضطراب اجتماعی از کمرویی در این است که اضطراب و ترس فرد نه تنها قبل از قرار گرفتن در موقیت جدید وجود دارد( حتی تصورش هم باعث بروز علائم می شود) بلکه در زمان مواجهه نیز فرد دچار مشکل می شود حتی پس از چندین بار تجربه موقعیت همچنان اضطراب و ترس فرد به شکل بار اول است.

خجالت( ننگ ، عار): یکی از بدترین احساسات و عواطف انسانی احساس خجالت است و زمانی به وجود می آید که فرد احساس می کند عملی برخلاف معیارهای اخلاقی بسیار مهم خود ( یا دیگر افراد مهم) مرتکب شده است و یا حرمت و عزت نفس اش در مقابل دیگران زیر سوال رفته و خدشه دار شده است. در چنین وضعیتی فرد خودش را در چشم و نگاه دیگران حقیر ، پست و بی ارزش می پندارد ( در ضمیر ناخودآگاه و گاه خود آگاه). در چنین موقعیت و حالتی فرد آرزو می کند که از منظر دیگران فرار کرده یا مخفی شود و یا حتی بمیرد و تفریبا همیشه با حالت های برافروختگی ، پریشانی افکار، حافظه و گفتار همراه خواهد بود. برای درک بهتر این احساس تصور کنید شما را در برابر چشم دیگران عریان کرده و تجاوز کنند. البته این احساس نه لزوما در موقعیت های اجتماعی بلکه حتی در خلوت و تنهایی و ذهن فرد می تواند وجود داشته باشد.

شرم، حیا( خجالت): این نوع احساس خجالت طبیعی و سالم است که افراد در زمانی که مورد تعریف و تمجید توسط دیگران قرار می گیرند یا وجود ضعف و قصورهای نه چندان مهم و بدون خدشه دار شدن حرمت ، عزت و منزلت دچار می شوند و عاملی برای رعایت شئونات اخلاقی فردی و اجتماعی( مانند رعایت پوشش مناسب) ، جلوگیری از تکبر و غرور و تلاش برای بهتر شدن است. در این حالت فرد احساس حقارت نمی کند( و شاید تا حدودی انرژی مثبتی برای حرمت نفس اش به حساب آید). مثلا موقع تعریف از توانایی یا دانش یا زیبایی یا حضور در برابر یک شخص بسیار مهم یا زمانی که آن طوری که دلش می خواسته نتوانسته به فردی کمک کند یا نتوانسته کاری را که به او محول شده به خوبی انجام دهد و … .

همانطور که بررسی شد، در اینجا کلمه خجالت در هر دو جنبه مثبت و منفی استفاده شد در واقع اکثر افراد از کلمات شرم ( در مفوم حیا و شرمساری ) و خجالت ( ننگ و عار) به جای هم استفاده می کنند و به همین دلیل بسیاری از متخصصین برای توصیف حس مخرب و بسیار بد خجالت (ننگ و عار) از کلمه شرم یا خجالت مسموم استفاده می کنند و منظور از خجالت در این مقاله همان مفهوم منفی آن یعنی ننگ و عار است . اکنون قصد داریم تا بررسی کنیم این حس منفی چگونه در انسان شکل می گیرد.

برخلاف برخی از عواطف اولیه مانند ترس و خشم که به طور طبیعی در درون مغز و ذهن ما در بدو تولد وجود دارند(یعنی مدارهای عصبی مربوطه آنها وجود دارد) بسیاری از احساسات و عواطف ما بعد از تولد در دوره های مختلف زندگی شکل گرفته و تکامل می یابد که از جمله احساس خجالت، شرمساری و گناه هستند. از سویی در سیر تکاملی انسان یک نیرو و غریزه طبیعی بسیار قوی در مغز انسان شکل گرفته است و آن نیاز به احساس ارزشمند بودن، خوب بودن و دوست داشتنی بودن و حرکت به سوی کمال است که از آن به حرمت نفس بالا یاد می شود.

در طول تاریخ بشریت ، جامعه انسانی( پدر ، مادر، مربی و معلم و …) برای کنترل رفتار انسانها و جلوگیری از انحرافات، تخلفات، جنایات و نیز برای تحریک و تشویق افراد برای عمل خوب دست به اقدامات مختلفی زده اند که از همه مهم تر بکارگیری مجازات و تشویق و ایجاد احساسات منفی شرمساری و عذاب وجدان و احساس مثبت سرافرازی و افتخار بوده است، اما به دلیل عدم آگاهی بزرگسالان ، در کنترل رفتار فرد احساس خجالت (مسموم) به وجود آمده است. یعنی به جای اینکه عمل فرد(کودک) زیر سوال برده شود همزمان عامل نیز( خود کودک) زیر سوال رفته و بدین ترتیب بجای اینکه در فرد احساس شرمساری و غذاب وجدان (در مواردی احساس گناه) به وجود آید (که در چنین حالتی فرد یک انسان ارزشمند و دوست داشتنی است که مرتکب اشتباه و خطایی شده است) احساس خجالت مسموم ایجاد می شود که چون تو کاربدی کردی پس آدم بدی هستی. در صورت تجربه مکرر چنین حالتی (یا احساسی) نتیجه آن در ضمیر ناخودآگاه فرد این است که من فردی بی ارزش ، نالایق، خطاکار و دوست نداشتنی هستم و فرد برای رهایی یا کاهش چنین حس بسیار آزارنده ای یا از روابط اجتماعی گریزان است یا قادر به برقراری رابطه درست با دیگران نخواهد بود یا دچار خشم در کوتاه مدت یا افسردگی در دراز مدت می شود یا اینکه دست به رفتارهای خود آزارنده نظیر اعتیاد ( برای کاهش استرس و فشار چنین حس منفی) می زنند. نمونه ای از جملاتی که چنین احساس منفی را از طرف والدین، مربی ها و … به فرزندان منتقل می کنند عبارتند از:

  • بچه! تو چقدر شری؟!
  • بچه خوب، این کار رو نمی کنه!
  • تو چقدر دست و پا چلفتی!
  • مگه میشه آدم اینقدر ساده لوح باشه!
  • مثل بچه های لوس رفتار نکن!
  • مثل بچه ها رفتار نکن!
  • آدم قوی که گریه نمی کنه!
  • اگه این یا او کارو کنی دوست ندارم!
  • تو یه دختر/ پسر بچه بدی هستی که این کاررو کردی یا اینو گفتی!

همانطور که ملاحظه می کنید در تمامی این جملات پیام منفی وجود دارد که تو بخاطر عمل و رفتار نادرستی (البته از دیگاه فرد بزرگسال) فرد بد ، ناتوان و غیر دوست داشتنی هستی و از همه بدتر مستوجب تنبیه و مجازات هستی. اگر چه والدین با نیت خوب و برای تربیت فرزندشان متوسل به چنین گفته ها و رفتارهایی می شوند اما غافل از این هستند که چنین پیام های منفی در اعماق وجودی کودک کاشته و ماندگار می شود و در بسیاری موارد احساس خجالت کودک بوجود می آید.

ما به عنوان والدین، مربی و … یک کودک باید در نظر داشته باشیم که انسان موجودی ناقص و اشتباه کار است و کودک انسانی فقط و فقط از طریق خطا و اشتباه و تشویق و تحسین می آموزد و رشد می کند و وظیفه ما والدین فقط این است که محیط و فضای امنی برای فرزندمان به وجود آوریم و در زمانهای لازم، اشتباه و خطای آنها را ( بدون انگشت گذاشتن بر روی شخصیت و ماهیت وجودی شان از جمله تمسخر ، تحقیر،  سرزنش، سرکوفت، طعنه و…) با محبت و عشق متذکر شویم. به یاد داشته باشید از نظر کودکان، والدین دانای مطلق هستند و هر آنچه را می گویند و انجام می دهند درست و خوب است و حداقل تا دوران نوجوانی والدین مهم ترین و عزیزترین افراد زندگیشان هستند.

کودک کمرو و منزوی

در واقع والدین با چنین برخوردی در کودک احساس خجالت مسموم به وجود می آورند و گام به گام او را به شخصیت منزوی نزدیک می کنند. شخصیت منزوی یک نوع اختلال شخصیت است که یکی از علایم و نشانه های آن کمرویی شدید و اغلب اضطراب یا هراس اجتماعی است. از دیگر ویژگی های این افراد آن است که به انتقاد بسیار حساس بوده و غالبا می تواند منجر به بروز احساس خجالت مسموم شود و به همین دلیل برای جلوگیری از این مسئله، تلاش می کنند تا در حد امکان و توانشان از برخوردها و روابط اجتماعی( حتی با نزدیکان) خودداری کنند و آن را به حداقل ممکن برسانند به همین دلیل منزوی و گوشه گیر می شوند. همانطور که قبلا ذکر شد اگر چه کمرویی، دیرجوش خوردن و گوشه گیری خصیصه های طبیعی و اضطراب یا هراس اجتماعی یک اختلال به حساب می آید اما طبیعی بودن به منزله سالم بودن نیست. با وجود تفاوت در ماهیت میان کم رویی و اضطراب اجتماعی، تنها یافته عینی افتراق دهنده آن دو، وجود اشکال و اختلال در زندگی اجتماعی و شخصی در اضطراب اجتماعی است و نیز چون موارد شدید کمرویی می تواند به اضطراب اجتماعی بیانجامد. در اکثر موارد اضطراب یا هراس اجتماعی نوع شدید کمرویی تلقی می شود. به دلیل اهمیت موضوع اجازه دهید قبل از هر چیز پاره ای از باورهای غلط در این زمینه را ارائه کنیم :

اولین باور غلط: کم رویی و خجالتی بودن کودک نه تنها بد نیست بلکه نشانه ادب و متانت است.

در برخی از جوامع ( به خصوص جوامع شرقی) مظلوم بودن، بندگی، بردگی، دون و پست بودن به اشتباه معادل شرم و حیا، متانت و احترام تلقی می کنند ( دست به سینه نشستن، چشم در چشم نگاه نکردن در زمان صحبت کردن با بزرگتر، سلام دادن کوچکر به بزرگتر، جواب بزرگتر را ندادن و …) و چنین مسئله ای را به خصوص برای دخترها یک مزیت و فضلیت در نظر می گیرند. در حالی که مفهوم شرم و حیا حفظ حرمت و عزت نفس و حریم خصوصی خود است و مفهوم احترام و حرمت ، عدم تجاوز به حق و حقوق و حریم خصوصی دیگری و ارج نهادن به شان و منزلت انسانی آنها است.

دومین باور غلط: کم رویی و خجالتی بودن کودکان با گذشت زمان خود به خود کم رنگ و در نهایت از بین می رود.

بر حسب شرایط و موقعیت اگر چه ممکن است چنین مسئله ای رخ دهد ولی در بسیاری از موارد ( خصوصا در موارد شدید) اغلب با مسائل زیر همراه خواهد بود:

  • تشدید آن در سنین دبستان و نوجوانی وتداوم آن در بزرگسالی
  • اختلال در تکامل اجتماعی و خصوصا کسب مهارتهای بین فردی
  • تاخیر و عقب افتادن از زمان ( دیر تر ازدواج کردن، دیرتر به پایان رساندن تحصیلات، دیرتر بچه دار شدن و …)
  • کاهش حرمت نفس
  • افزایش احتمال بروز اضطراب یا هراس اجماعی در مراحل بعدی زندگی
  • کاهش تمایل کمک به دیگران در مواقع لزوم ( کاهش حس همدردی و بی تفاوتی)
  • بروز مشکلات تحصیلی
  • افزایش احتمال ابتلا به اضطراب
  • افزایش احتمال مورد اذیت و آزار قرار گرفتن توسط کودکان زوگو
  • افزایش سطح برانگیختگی سیستم عصبی خودکار( سمپاتیک) و سیستم مقابله با استرس ( از جمله متابولیسم کورتیزول) و در نهایت افزایش استعداد ابتدا به بیماری های مزمن و عفونی در طولانی مدت

سومین باور غلط: اگر چه کمرویی در راس خصیصه های شخصیتی فطری( ژنتیکی) است ولی همچنان که بارها ذکر شده تقریبا تمامی ابعاد شخصیت تحت تاثیر تعامل ارث و محیط بوده و می توان تقریبا تمامی آن را تا حدود زیادی اصلاح و درمان کرد و ثانیا بسیاری از موارد کمرویی ثانویه و اکتسابی هستند.

نکته قابل تامل آن است که خلق و خوی کودکان در دوران خردسالی تعیین کننده وضعیت و خصیصه های آنها در دوره های بعدی زندگیشان نیست. زیرا عوامل محیطی ( خانواده، هم سن و سالان و …) در شکل گیری نهای شخصیت و ویژگی های افراد بسیار مهم هستند.

به چندین عامل مهم اشاره می شود:

والدین خجالتی: اگر یکی از والدین خجالتی باشند هم از طریق انتقال ژنتیکی ( به ارث بردن) و هم به دلیل یادگیری رفتار از والدین، می تواند موجب خجالتی شدن کودک شود.

 

پیوند عاطفی ناامن: کودک ناامن اصولا به دیگران و شرایط اطمینان ندارند و می ترسد مورد انتقاد و سرزنش دیگران قرار گیرد و یا اینکه درست برعکس به خود اطمنیان نداشته و نگران این است که مرتکب اشتباه و خرابکاری شود.

 

والدین کنترل کننده و خشن: چنین والدینی کلا اجازه شکوفایی توانمندیها و توانایی های کودک و در نتیجه حرمت نفس خوب را نمی دهند و کودک در این حالت نه به دیگران بلکه در مورد خود شک و تردید دارد و می ترسد که کاری ناپخته و یا احمقانه از او سر بزند و مورد انتقاد و سرزنش دیگران قرار گیرد و لذا برای پیشگیری از این مسئله در کل از دیگران دوری می کند.

 

سابقه مورد تمسخر یا سرزنش قرار گرفتن در جمع: حتی یک تجربه اجتماعی منفی جدی ( مثلا بکار بردن کلمات نادرست همچون خنگ یا دست و پاچلفتی خطاب کردن در مقابل برخی از دوستان کودک) می تواند موجب خجالتی و کمرو شدن کودک شود.

 

خانواده انتقادگر یا کمال پرست: توقع بیش از حد داشتن (اول شدن، ۲۰ گرفتن، حتما برنده شدن، …) و انتقاد و سرزنش دائم باعث تخریب حرمت نفس کودک و در نتیجه کمرویی کودک می شود.

 

جابه جایی محل زندگی یا تحصیل: در سنین دبستان و راهنمایی دوستی ها بسیار قوی و نسبتا پایدار بوده و جابه جایی کودک می تواند در تکامل اجتماعی او اثرات منفی داشته باشد.

 

وجود مسئله خجالت آورد در خانواده: وجود مسائلی خجالت آور و ناپسند در خانواده ( از جمله اعتیاد، طلاق پدر و مادر و …) می تواند موجب خجالت و کمرویی کودک شود.

 

خانواده خشک و سرد: مهم ترین اصل در تکامل عاطفی و شکل گیری درست حرمت نفس، ابراز عشق و محبت بی قید و شرط به کودک است ( از طرف هر دو والدین). توجه و محبت به کودک نه تنها موجب لوس شدن کودک نمی شود بلکه از آن نیز جلوگیری می کند. کودکی که هسته ارزشمندی اش توسط والدین درست شکل گرفته باشد دیگر نه تنها نگران ارتباط برقرار کردن با دیگران نیست بلکه به دلیل درک بهتر احساسات و عواطف دیگران و ابراز احساسات خود، در دوست شدن و تعامل درست موفق تر خواهد بود.

 

زیر ذره بین بودن: اصولا هر موقعیتی که باعث توجه دیگران به فرد (کودک و بزرگسال) شود و به اصطلاح فرد زیر نورافکن قرار گیرد ( از جمله وجود مسابقه ، اشاره کردن به فرد در میان جمع) می تواند موجب بروز خجالت شود.

در این هدف آن بود تا شما والدین گرامی بدانید چگونه در کمرویی کودکتان سهیم هستید و اگر قصد درمان آن را دارید لازم است از یک روانشناس متخصص در حوزه کودک یاری بگیرید یا اگر خودتان دچار این مشکل هستید می توانید با یاری از یک روانشناس آن را حل کنید. امید است گامی کوچک در راه آگاهی والدین کشور عزیزمان برداشته شده باشد.

منبع:مشاورانه

کتاب کودک

کتاب کودک و نوجوان

در مقاله حاضر اهدافی به شرح زیر دنبال می شود:

الف) ضرورت کتابخوانی از دوره پیش دبستانی تا نوجوانی

ب) ویژگی های کتاب مناسب

ج) شناسایی و لزوم خواندن کتاب های متنوع

 د) شیوه کتابخوانی در دوره پیش از دبستان و بالاتر

درباره ضرورت کتاب خوانی از دوره پیش دبستانی تا نوجوانی همانگونه که آگاه هستید هنوز در کشورما و در بسیاری از کشورهای دیگر بیشترین شیوه آموزشی به کار رفته سخنرانی می باشد یعنی شما از طریق شنیدن ، فهمیدن می بایستی مطالب را یاد بگیرید این همان هوش کلامی است در هوش کلامی درک مطلب چه از طریق خواندن و چه از طریق شنیدن بسیار حائز اهمیت است. ادامه مطلب

تربیت کودک و نوجوان

تربیت کودک و نوجوان

تربیت کودک و نوجوان

 

در این مقاله با عنوان «تربیت کودک و نوجوان» مفهوم تربیت را برای زمینه های اصلی تربیتی شامل تربیت رفتاری، تربیت شناختی(هوش)، تربیت اجتماعی، تربیت هیجانی، تربیت جنسی به کار رفته است، و هدف آن است که بررسی اجمالی بر کلیه حوزه هایی که والدین می بایستی در تربیت کودک خود متوجه آن باشند را مرور کنیم. زیرا گاه والدین از تربیت در یک یا چند حوزه نام برده غفلت کرده اند و این مسئله بازتابی عمیق در  زندگی آینده کودک دارد. اکنون به بررسی اجمالی هر حوزه می پردازیم:

 

۱-تربیت رفتاری:

تربیت رفتاری بیش از هر حوزه ای دیگر برای والدین آشکار و روشن است زیرا همان بیرونی ترین رفتارهای کودک را در ارتباط با محیط و اطرافیان در بر می گیرد. طبق رویکرد رفتاری، چه رفتار خوب و چه رفتار بد هر دو آموخته می شوند و همچنین می توان رفتار را یادگیری زدایی کرد یعنی اگر رفتار غلط آموخته شده باشد می توان آن را یادگیری را از بین برد. بر اساس رویکرد رفتاری سه قانون بزرگ در تربیت رفتاری وجود دارد:

 

الف – رفتار خوب را پاداش بدهید

( این کار را بلافاصله و مکرر انجام دهید) مثلا اگر کوک شما اسباب بازی اش را حتی بر حسب علاقه از وسط پذیرایی جمع کرد او را مورد تحسین قرار دهید و بلافاصله بگویید:« چقدر کار خوبی کردی که اسباب بازی ات را  از وسط پذیرایی جمع کردی ، آفرین به کار  تو»

 

ب – ناخواسته رفتار بد را پاداش ندهید.

مثلا زمانی که کودک در خواست دارد تا یک ساعت بیشتر بیدار بماند والدین اجازه نمی دهند و کودک شروع می کند به جیغ و داد و گریه . اگر والدین اجازه بیدار ماندن بدهند، رفتار بد کودک را پاداش داده اند.

 

ج – برای برخی از رفتارهای بد، تنیبه یا محرومیت در نظر بگیرید

اگر کودک شما طبق قرار قبلی بین شما و او (قانون) معین شده است کفش هایش را در جاکفشی بگذارد اما این کار نکرده است می توانید از بستی بعداز ظهر محرومش کنید.

در اینجا قصد داریم چهار خطای والدین را که احتمال زیادی دارد در تربیت رفتاری دچارش   شوند را نام ببریم:

۱-والدین از پاداش دادن رفتار خوب غفلت می کنند و از خود می پرسند چرا رفتارهای خوب فرزندشان ادامه پیدا نکرد.

۲- والدین نا خواسته رفتار خوب را با تنبیه پاسخ می دهند این مهم است که توجه داشته باشید بی حوصلگی و خستگی و خلقیات شما نباید در نتیجه فعالیت های کودکتان ظاهر شود اگر امروز از سرکار آمده اید و خسته اید و دعوای بدی در سرکار داشتید و فرزندتان مثل همیشه اسباب بازی هایش را جمع کرده نباید بگویید:« وظیفه است هنر که نکردی».

۳- والدین ناخواسته رفتار بد را پاداش می دهند مانند مثال خواب کودک که گفته شد.

۴- والدین از تنبیه یا محرومیت کودک به دلیل رفتار بد غفلت می کنند که دلایل بسیاری وجود دارد یا خودشان حوصله اجرا ندارند یا عواقب را چنان بد انتخاب کرده اند که اجرای آن بیشتر به ضرر خودشان است. تصور کنید والدی را که به فرزندش گفته است که اگر اسباب بازی هایت را جمع نکنی همه را می ریزم دور و حالا این را اجرا نمی کند زیرا بیشتر به ضرر خود والد است .

 

۲- تربیت شناختی (هوش)

در حدود پنج سالگی اغلب کودکان مورد ارزیابی در حوزه هوش و شناخت قرار می گیرند این ارزیابی می تواند رسمی از طریق آزمونهای هوش یا غیر رسمی نظر مربی، معلم و … باشد؟، در اینجا ، مسئله ای که مطرح می شود این است که وظیفه والدین چیست؟ آیا باید کودک خود را در خانه آموزش داد؟ آنها را در کلاس های تقویتی ثبت نام کرد؟ برایشان معلم خصوصی گرفت؟

اگر شما هم در گروه والدین دلسوز هستید پس عمیقا برای فراهم آوردن خوشبختی و موفقیت فرزندتان خود را متعهد و مسئول می دانید و دوست دارید او را برای نخستین تجریه های تحصیلی اش یعنی سالهای اول دبستان آماده کنید و کار را بایستی خیلی زود تر از ورود فرزندتان به پیش دبستانی شروع کنید. قطعا آرزوی شما این است که او طلاحیت علمی بهترین فرصت های تحصیلی را که برایش فراهم می کنید بدست آورد. قابل درک است که در عین حال که چنین خواسته ای دارید، از طرف دیگر نمی خواهید فرزندتان را تحت فشار قرار دهید. این کار می تواند با اختصاص زمانی نه چندان زیاد، با صبر و حوصله شما به کاری بسیار لذت بخش برای شما و کودکتان مبدل گردد.

در گام اول باید بدانید که در مورد کودکان می بایستی بازی ها و زمانی را تدارک ببینید که بر توانایی هایی مانند: مهارتهای زبان، دانش و درک و مطلب، حافظه ، توانایی ریاضی، استدلال دیداری- فضایی، مهارتهای شناختی ، مهارتهای حرکتی ظریف، سرعت پردازش و کنترل توجه تا قبل از ورود کودک به دوره دبستان کار کنید هر چند که کلاس های آموزشی در این زمینه وجود دارد اما بهترین زمان در دست شما والدین است از حدود سه سالگی تا سالهای اولیه دبستان اگر هر روز فقط ده دقیقه بر هر مهارت گفته شده تمرین کنید چه زمان طولانی و موثری خواهد شد. برای هر مهارت نام برده شده مجموعه بازی و فعالیت وجود دارد که می توانید جستجو کنید زیرا مطالب زیادی است که در این مقاله نمی گنجد . تصور بر این است که بازی کردن، خانه سازی، انجام فعالیت های برانگیزاننده ،خواندن کتابهای مصور، انجام کارهای هنری، بازی های فیزیکی و ……. هر چه بیشتر بهتر، سرگرم کننده و آموزنده برای کودک است و شما والدین می توانید در این زمنیه موثر واقع شوید.

 

۳- تربیت هیجانی

آموزش هیجانات ، آموزشی را در بر می گیرد که نهایتا هوش هیجانی نامیده می شود. به توانایی فرد در شناختن احساساتش و درک تناسب هر احساس و موقعیت در خود و دیگران ،همچنین کنترل احساسات شخصی خود و دیگران و علاوه بر این استفاده از این توانایی ها در تصمیم گیری بهتر ، تفکر خلاقانه ، انگیزه دادن به خود و دیگران ، روابط بهتر با دیگران.

شما والدین هوشبهر یا IQ را در موفقیت آینده فرزندتان موثر می دانید حال آنکه در دنیای امروز با پیچیده شدن روابط اجتماعی یکی از فاکتورهای موفقیت مربوط به هوش هیجانی یا کنترل احساسات خود و چگونگی اثر گذاری بر دیگران است. بنابر این رشد هوش هیجانی کودکان می توانند نقش بزرگی نه تنها در رشد شخصیت آنها بلکه در رشد تحصیلی آنها نیز داشته باشد. پژوهش های انجام شده موفقیت را تا حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد بر پایه هوش هیجانی پشتیبانی می کنند.

عده بسیاری از مربیان تعلیم و تربیت هوش هیجانی را مهره گمشده اطلاحات تعلیم و تربیت  آماده سازی کودکان برای موفقیت در زندگی و تحصیل می دانند. پژوهشگران معین کرده اند که از سن ۳ سالگی ظرفیت شناسایی و درک هیجانی های مانند غم، شادی، ترس از طریق اشاره های غیر کلامی مانند حالتهای بدن و صورت و آوا ایماها و لحن صدا برا ی کودک قابل درک است بنابراین وظیفه  والدین است که در شناسایی این احساسات توسط کودک، کودک را یاری دهند که الان در چنین موقعیتی تو چه احساسی داری؟ این رفتار یا گفتار تو باعث چه احساسی در بابا یا مامان بزرگ می شود؟ از کجا فهمیدی؟ و همچنین بر ابرازهای احساسات توسط کودک به دنیای پیرامونش می توانند تمرینات نمایشی فراهم کنند. استفاده از عروسکهای نمایشی قصه و کتاب داستان و ایفای حالتهای هیجانی هر یک از شخصیت های داستان و چگونگی برخورد با آن احساس می تواند الگوهای مفیدی برای کودک باشد.

 

۴-تربیت اجتماعی

تربیت کودک حوزه های متفاوتی دارد و یکی از حوزه های مهم که امروزه کم رنگ تر شده ، بعد اجتماعی است. هر چند بزرگسالان خود بسیار درگیر مسائل اجتماعی هستند اما به دلیل کم رنگ شدن روابط اجتماعی به خصوص در ارتباط با کودکان ، تقریبا کودکان تا سالهای دبستان ، از ارتباط های اجتماعی غنی محروم می مانند و لذا خودخواهی و عدم سازگاری با جمع در آنها آشکار می شود این حس در کودک پدید می آید که دیگران باید خواهان ارتباط با من باشند و هر چه من می گوییم آنها باید قبول کنند که این شوه تفکر کودک الگویی از روابط کودک با بزرگسالان است. پدر و مادر ، خاله، دایی و … اگر کودک کاری هم نکند به سراغش می روند و به او ابراز علاقه می کنند، کودک هر درخواستی داشته باشد مورد قبول آنها ست یا به طریقی دل او را نمی شکنند و لذا یک سیستم غلط از چگونگی شکل گیری ارتباط اجتماعی در ذهن کودک ایجاد می شود . منظور از ارتباط اجتماعی این است که کودک بتواند با افراد متفاوت تعامل موفقیت آمیزی داشته و با موقعیت های تازه اجتماعی سازگار شود.

در سالهای پیش از مدرسه، دو تا شش سالگی ، کودکان به تدریج از فردی غیر اجتماعی به فردی اجتماعی تبدیل می شوند یعنی از حالت انفرادی به حالت اجتماعی می گرایند. کودکان در این دوران ، از طریق همکاری و فعالیتهای گروهی ، برای زندگی اجتماعی در دبستان آماده می شوند. میزان حضور با سایر کودکان دیگر در این دوران تاثیر بسیاری در رشد اجتماعی آنها دارد. کودکانی که پیش از رفتن به کودکستان و دبستان زندگی گروهی داشته اند. در مدرسه یا کودکستان بیش از کودکان دیگر با همسالان خود ارتباط برقرار می کنند.

برای رسیدن به چنین هدفی وظایف مهمی بر عهده والدین است و باید موقعیتها و فرصت های اجتماعی در اختیار کودک قرار گیرد.

 

۵-تربیت جنسی

والدین در مورد تربیت در حوزه رفتاری و شناختی(هوش) عموما اطلاعات دارند و اقدام هم می کنند زیرا لزوم آن را در زندگی کودک به خوبی درک می کنند در مورد تربیت در حوزه های هیجانی و اجتماعی گاه اطلاعات لازم را ندارند اما تربیت جنسی از جمله تربیتی که حتی گاه والدین در مورد آن مقاومت دارند یا به دلیل شرم و حیای افراطی به سراغش نمی روند یا آن را وظیفه مدارس می دانند و سالهای پیش از دبستان را از دست می دهند آن دسته از والدین که تمایل دارند وارد تربیت جنسی شوند گاه توانایی ها و آگاهی لازم را ندارند.

در حدود سالهای ۳ تا ۵ سالگی است که کودکان مسئله جنسیت را مورد کنجکاوی قرار می دهند و از همان سالها ست که شما والدین فرصت آن را دارید تا با کودکان در مورد این مسائل  صحبت کنید. حالا وقت دارید فضای صحبت  درباره این مسئله را با کودکان به وجود آورید در سالهای نه چندان دور کودک شما نوجوان می شود و سرآغاز بلوغ جنسی و ارتباط با جنس مخالف است اگر خواهان فرزندی هستید که در آینده درباره راز و رمزش با جنس مخالف با شما گفتگو کند امروز که کودک است بایستی پایه های اعتماد دو طرفه در باره این مسائل را بنیان بگذارید. والدین باید آگاه باشند که محیط خانواده و فضای حاکم بر آن اولین و بادوام ترین عامل در تربیت جنسی کودک می باشد. در ابتدای راه والدین باید مواظب باشند که احاس شرم و گناه را درباره مسائل جنسی به کودک منتقل نکنند این مسئله در حدود سن ۳ سالگی با آداب پوشاندن آلت تناسلی به کودک شروع می شود و پس از آن نیز باید به سوالات و کنجکاوی های کودک خود با توجه به اصل آموزش گام به گام یعنی پاسخدهی با توجه به توان درک و فهم کودک جلو روند.

اکنون بررسی پنج حوزه تربیتی را به اتمام رسانده ایم، هدف آن بوده است تا شما والدین عزیز بدانید در ارتباط با فرزند دلبندتان ، درصورتی تربیتی کامل خواهید داشت که در پنج حوزه نام برده تلاش های خود را در تربیت فرزندتان انجام دهید، تمرکز بیش از حد به یک حوزه و غفلت از سایر حوزه ها ، عدم تعادل در شخصیت کودک ایجاد می کند و ضعفهایی را در بزرگسالی نمایان می سازد. مطمئنا شما به دنبال فرزندی نیستید که تحصیلات بالا دارد ولی ارتباط اجتماعی ضعیفی دارد یا قادر به برقراری رابطه جنسی سالم نمی باشد. لذا این مقاله گامی کوچک در جهت آگاه سازی شما والدین عزیز می باشد.

منبع: کودک و نوجوان

داستان راپونزل

راپونزل

راپونزل

در روزگاری زن و مردی زندگی میکردند. زن باردار بود و هر روز از پنجره به باغی که متعلق به جادوگری بدجنس بود، نگاه  می کرد. او روزی کاهوهای سبزی در باغ دید و دلش خواست. کم کم مریض شد و رنگش پرید. او دلیل بیماری اش را برای همسرش گفت. همسرش تصمیم گرفت ازآن کاهو برای همسرش بیاورد. او وارد باغ شد اما توسط جادوگرگرفتارشد. جادوگر گفت: اجازه میدهم این کاهو ببری اما وقتی فرزندت به دنیا آمد، باید آن را به من بدهی! مرد به ناچار پذیرفت و از آن کاهو برای همسرش برد.وقتی فرزند آنها بدنیا آمد،  جادوگرآن را برد و نامش را راپونزل گذاشت.جادوگر راپونزل را به برجی بلند در وسط جنگل برد. سالها گذشت و راپونزل بزرگ و زیبا شد. راپونزل در آن برج زندانی بود. روزی پرنسی از جنگل می گذشت که صدای قشنگی از بالای برج شنید، اما راهی برای ورود پیدا نکرد. ناگهان پیرزنی دید که به سمت برج می آید. در گوشه ای مخفی شد و شنید که پیرزن گفت: راپونزل، موهایت را پایین بیانداز. سپس یک موی بافته از پنجره به سمت زمین پرت شد و پیرزن از آن بالا رفت.

وقتی پیرزن رفت، پرنس هم همین جمله را تکرار کرد و از برج بالا رفت. پرنس وقتی دخترک زیبا را دید ازاو خواست که پیشنهاد ازدواجش را قبول کند اما در همین زمان جادوگر رسید و وقتی پرنس را آنجا دید عصبی شد و وردی خواند و راپونزل را به جایی دور فرستاد. پرنس را هم از پنجره به بیرون پرت کرد. اما پرنس توانست ازخطر مرگ نجات پیدا کند.او مدتها در جنگل سرگردان دنبال راپونزل بود تا اینکه روزی صدای خواندن راپونزل را شنید. پرنس راپونزل را پیدا کرد و اورا به سرزمین خودش برد و بعد ازازدواج، سالها به خوشی زندگی کردند.

منبع:سامانه پرسش و پاسخ مشاور

داستان جوجه اردک زشت

جوجه اردک زشت

جوجه اردک زشت

روزی روزگاری خانوم اردکه روی تخم هاش نشسته بود و استراحت می کرد که احساس کرد از تخم ها صدای ضعیفی می آید. از روی تخم ها بلند شد. تخم ها شروع به شکستن کردند و جوجه ها از تخم بیرون آمدند. یکی از جوجه ها خیلی بزرگ و زشت بود. چند روز گذشت، جوجه اردک های دیگر با او بازی نمی کردند و او را اذیت می کردند. مرغها به او نک می زدنند و همه حیوانات به او می خندیدند.

یک شب که دیگر جوجه اردک زشت نتوانست این همه ناراحتی را تحمل کند، از حیاط طویله خارج شد  و تا جایی که می توانست دوید. او دوید تا اینکه به نزدیکی مردابی رسید. صبح هنگامی که تعدادی از اردک ها پرواز می کردند متوجه جوجه تازه وارد شدند. از او پرسیدند: تو کی هستی؟

جوجه اردک ماجرا را تعریف کرد. آنها گفتند: تو می توانی اینجا بمانی. او خوشحال شد اما قبل از اینکه کاری کند صدای شلیک گلوله ای را شنید و غاز به درون مرداب افتاد. یک سگ گنده داخل آب پرید تا آنها را بگیرد. سگ لحظه ای به جوجه نگاه کرد و سپس رفت. جوجه اردک گفت: خدایا متشکرم، من اینقدر زشتم که حتی سگ هم مرا نمی خواهد. بالاخره مدتی گذشت و زمستان هم تمام شد. یک روز صبح که لای نیزار خوابیده بود گرمای خورشید را احساس کرد. کش و قوسی به بالهایش داد و به طرف باغی که یک حوض بزرگ وسط آن بود پرواز کرد. او کنار حوض نشست و سرش را روی آب خم کرد. درانعکاس آب، قوی بسیار زیبایی دید. آن جوجه اردک زشت حالا یک قوی زیبا شده بود.

منبع:ساینس دیلی

داستان سیندرلا

سیندرلا

سالها پیش دختری زیبا به نام سیندرلا با نامادری و دو دخترش زندگی می کرد. دخترک مانند یک خدمتکار کار می کرد. یک روز زنگ در به صدا درآمد. وقتی سیندرلا در را باز کرد، متوجه شد که حاکم از تمام دخترهای زیبا دعوت کرده تا دریک مهمانی شرکت کنند. سیندرلا از نامادری اش خواست تا آن هم به مهمانی بیاید. نامادری اش گفت: به شرطی می توانی با ما بیایی که لباسی مناسب برای پوشیدن پیدا کنی.

سیندرلا با خوشخالی به اتاقش آمد و لباس مادرش را از صندوق درآورد تا آنرا بپوشد.

شب شد و سیندرلا لباسش را تنش کرد و آماده شد تا به مهمانی برود. اما خواهران سیندرلا با بدجنسی لباس سیندرلا را پاره کردند تا نتواند به مهمانی بیاید. سیندرلا ناراحت شد و گریه کرد. درهمین زمان فرشته مهربان به سراغش آمد و با عصایش به سیندرلا زد و اورا تبدیل به پرنسسی با لباس زیبا کرد. اما فرشته گفت: ساعت ۱۲ همه چیز به حالت اولش برمی گردد. سیندرلا تشکر کرد و به قصر رفت. پسر حاکم تا چشمش به سیندرلا افتاد، از او خوشش آمد وخواست تا با او برقصد. آنها باهم می رقصیدند که ناگهان سیندرلا صدای زنگ ساعت برج را شنید و دید ساعت ۱۲ است. به سمت پلکان دوید تا از قصر خارج شود ولی در همین هنگام یک لنگه کفشش از پایش درآمد و در پله افتاد. سیندرلا از آنجا دور شد.

صبح روز بعد حاکم دستور داد که دنبال دختری بگردند که آن کفش به پایش بخورد، چون پسرش گفته بود فقط با صاحب کفش ازدواج می کند. ماموران حاکم به خانه سیندرلا رسیدند. خواهران سیندرلا هرکار کردند تا کفش به پایشان برود، نشد که نشد. سیندرلا کفش را امتحان کرد. پای او به راحتی در کفش جای گرفت.آنها سیندرلا را به قصر بردند و جشنی بزرگ برای عروسی برپا شد.

منبع:مشاوره-ازواج.com

داستان کدو قلقله زن

کدو قلقله زن

کدو قلقله زن

یکی بود یکی نبود. پیرزنی بود که دخترش اون طرف جنگل زندگی می کرد. یک روز تصمیم گرفت به دیدن آنها برود.

صبح روز بعد خاله پیرزن بقچه اش را بست و راه افتاد. هنوز راه زیادی نرفته بود، که یک گرگ بزرگ دید. گرگه گفت: به به عجب غذایی. پیرزن گفت: من لاغر و نحیفم، بگذار برم مهمونی، می خوام برم مرغ و فسنجون بخورم، چاق بشم، چله بشم، بعد میام تو منو بخور.

پیرزن رفت و رفت تا به پلنگ رسید. پلنگ گفت: به به عجب غذایی! پیرزن گفت: من لاغر و نحیفم، بگذار برم مهمونی، می خوام برم مرغ و فسنجون بخورم، چاق بشم، چله بشم، بعد میام تو منو بخور.

پیرزن به راهش ادامه داد تا به شیری برخورد. پیرزن به شیر هم همین قول را داد و رفت.

شب شد. پیرزن به خانه دخترش رسید و ماجرا را تعریف کرد. چند روز گذشت و زمان برگشتن فرا رسید. پیرزن از دخترش کدوئی بزرگ گرفت و داخل آن را خالی کرد. پیرزن از دختر و دامادش خداحافظی کرد و درون کدو رفت. دختر سر کدو را گذاشت و آن را قل داد.کدو قلقله زن

کدو رفت و رفت تا به شیر رسید. شیر داد زد: آی کدو قلقله زن، ندیدی تو راه یه پیرزن؟ پیرزن گفت: والا ندیدم، بلا ندیدم، هولم بده بزار برم. شیر که گول خورده بود، کدو را قل داد.

کدو قل خورد و رفت تا به پلنگ رسید. پیرزن پلنگ رو هم فریب داد و کدو قل خورد و رفت تا به گرگ رسید. وقتی گرگ سراغ پیرزن را گرفت، صدای خاله پیرزن را شناخت و گفت: پیرزنه تو هستی؟ و به طرف کدو حمله کرد. پیرزن از سر دیگر کدو بیرون پرید و وقتی گرگ داخل کدو پرید، آن را به سمت دره قل داد و خاله پیرزن با خوشحالی به خانه اش رفت.

منبع:مشاوره-آنلاین.com

داستان دیانا و دنی کوچولو

دیانا و دنی کوچولو

دانیال برادر دیانا سگ کوچکی داشت به اسم دنی …

روزی دانیال به دیانا گفت: خواهر جان، من برای چند روزی باید بروم مسافرت؛ آیا میتوانی از دنی کوچولو مراقبت کنی؟

دیانا با خوشحالی گفت: چرا که نه؟! من دنی را خیلی دوست دارم …

برادرش به دیانا گفت: پس امروز تو مسئول دنی کوچولو هستی، خیلی از او مراقبت کن و رفت …

روز بعد دیانا با تکان های دنی کوچولو از خواب بیدار شد، فهمید که باید دنی را ببرد بیرون تا دست شویی کند …

پس از اینکه دنی دست شویی کرد، دیانا فضولات او را جمع کرد و دور ریخت و بعد دست هایش را شست و غذای دنی را به او داد …

پس از اینکه دنی سیر شد، او را با شامپوی مخصوص حیوانات شست، در حین حمام، دنی کوچولو، خودش را تکان داد تا کاملاً خشک شد …

ای دنی بازیگوش، مرا خیس کردی!!!

عصر که شد، دیانا به دنی گفت: دنی؟ دنی کوچولو؟ میخوای ببرمت پارک؟!

دنی، با اشتیاق دمش را تکان داد. دیانا کاپشن دنی را تنش کرد تا سرما نخورد، ولی همین که در خانه را باز کرد، دنی کوچولو به سرعت به سمت خیابان دوید …

اتوموبیلی که از دور می آمد به شدت مقابل دنی ترمز زد و با ناراحتی سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: آهای دختر کوچولو، قلاده اش کو؟! نزدیک بود سگ بیچاره بمیرد!!!

دیانا، دنی کوچولو را در آغوش گرفت و خدا را شکر کرد که او سالم است.

پس از آن به خورش قول داد که هیچ وقت بدون قلاده دنی کوچولو را بیرون نبرد.

منبع:مقالات کانون مشاوران ایران

داستان مسواک موش موشک

مسواک موش موشک

مسواک موش موشک

شب بود و همه جا تاریک بود ولی صدای گریه می آمد. این صدای گریه مسواک کوچولو بود. فرشته مهربون پیش او آمد. سلام کرد و گفت: برای چی اینقدر گریه می کنی؟ مسواک گفت: من مسواک موش موشک هستم ولی از روزی که خریداری شدم موش موشک با من مسواک نزده.

فرشته گفت: شاید موش موشک نمی دونه مسواک نزدن کار اشتباهی است. من امشب به خواب موش موشک می روم و آینده اش را به او نشان می دهم.

موش موشک اون شب در خواب دید که یک روز موقع خوردن آب سرد دندونش گزگز کرد و درد گرفت. فردا صبح موش موشک به همراه مادرش پیش آقای دندانپزشک رفتند. آقای دندانپزشک گفت: چون تو دندانهایت را مسواک نکردی، در دهان تو یه عالمه هپلی جمع شده است. بعد دکتر گفت: تو اول باید این داروها را بخوری وقتی قرمزی لپ ات خوب شد، دندانهایت را درست می کنم.

در این مدت موش موشک دلش شکلات می خواست ولی نمی توانست بخورد چون دندونش درد می گرفت. موش موشک داشت گریه می کرد که فرشته مهربون پیش او آمد و گفت: عزیزم چرا گریه می کنی؟ موش موشک گفت: دندانهایم درد می کند و خیلی بوی بدی می دهد.

فرشته گفت: چون مسواک نمی زنی. موش موشک گفت: من اشتباه کردم. آیا تو به من کمک می کنی؟

فرشته گفت: من تو را به چند سال قبل برمی گردانم. اما تو باید به من قول بدهی که از این به بعد دندانهایت را مسواک بزنی. موش موشک گفت: باشه قول می دهم.

در همین موقع مامان موشه او را از خواب بیدار کرد. موش موشک که دید دندانهایش خراب نشده، خیلی خوشحال شد و از آن روز به بعد همیشه قبل از خواب دندانهایش را مسواک می کرد.

منبع:تریبون آزاد

داستان کلاغ و روباه

کلاغ و روباه

یکی بود یکی نبود. در یک روز آفتابی آقا کلاغه یک قالب پنیر دید. آن را برداشت و روی درختی نشست تا آسوده پنیرشو بخوره.

روباه که مواظب کلاغ بود، پیش خودش فکر کرد کاری کند تا قالب پنیر را بدست بیاورد. روباه نزدیک درختی که آقا کلاغه نشسته بود، رفت و شروع به تعریف از آقا کلاغه کرد: به به چه پر و بال زیبایی. عجب دم و سر قشنگی. حیف که صدایت خوب نیست. اگر صدای قشنگی داشتی از همه پرندگان بهتر بودی.

کلاغ که با تعریف های روباه مغرور شده بود، خواست قارقار کنه تا روباه بفهمد که صدای قشنگی داره. ولی پنیر از منقارش افتاد و آقا روباهه آن را برداشت و فرار کرد.

کلاغ تازه متوجه حقه روباه شد اما دیگرسودی نداشت.

منبع:مرکزمشاوره.com