نوشته‌ها

داستان کودکانه در مورد بی نظمی

قصه دختر مرتب ✔️۶ داستان کودکانه در مورد بی نظمی

قصه دختر مرتب به کودک شما یاد می دهد نظم داشته باشه و اسباب بازی و وسایل در خانه رها نکنه. یادگیری نظم با قصه دختر مرتب برای کودکان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. نظم به معنای انجام کارها به‌موقع، طبق برنامه و با ترتیب مشخص است. کودکانی که منظم هستند، در زندگی شخصی و اجتماعی خود موفق‌تر عمل می‌کنند.

اهمیت یادگیری نظم برای کودکان

  • یادگیری نظم با قصه دختر مرتب باعث می‌شود که کودکان احساس کنترل بیشتری بر زندگی خود داشته باشند. آنها می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و چه زمانی باید آن را انجام دهند. این امر به آنها احساس آرامش و رضایت می‌دهد.
  • نظم به کودکان کمک می‌کند تا از وقت خود به‌طور موثر استفاده کنند. آنها می‌توانند به‌راحتی کارهای خود را اولویت‌بندی کنند و به آنها برسند. این امر باعث می‌شود که آنها وقت بیشتری برای فعالیت‌های مورد علاقه خود داشته باشند.
  • نظم به کودکان کمک می‌کند تا از استرس و اضطراب جلوگیری کنند. وقتی کودکان می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و چه زمانی باید آن را انجام دهند، احساس آرامش بیشتری می‌کنند. این امر به آنها کمک می‌کند تا در شرایط دشوار بهتر عمل کنند.

قصه دختر مرتب

۱. قصه دختر مرتب

روزی روزگاری، دختری به نام «رها» بود که خیلی بی نظم بود. اتاقش همیشه به هم ریخته بود و وسایلش را هر جا که می افتاد، می گذاشت. لباس هایش را روی زمین می انداخت، اسباب بازی هایش را در گوشه و کنار اتاق پخش می کرد و وسایل مدرسه اش را همیشه گم می کرد.

مادر و پدر رها خیلی سعی می کردند که او را نظم بدهند، اما رها گوش نمی داد. او می گفت که نظم و ترتیب چیز مهمی نیست و فقط وقت تلف می کند.

یک روز، رها به مدرسه رفت و معلمش از او خواست که یک نقاشی بکشد. رها خیلی خوشحال شد و شروع به نقاشی کردن کرد. او خیلی خوب نقاشی می کرد و نقاشی اش خیلی زیبا بود.

وقتی رها نقاشی اش را تمام کرد، معلمش آن را نگاه کرد و گفت: «رها، نقاشی ات خیلی زیباست، اما یک مشکل دارد.»

رها گفت: «چه مشکلی؟»

معلمش گفت: «نقاشی ات خیلی شلوغ است. اگر وسایلش را کمی نظم می دادی، نقاشی ات خیلی بهتر می شد.»

رها از حرف معلمش ناراحت شد و گفت: «من که نظم دوست ندارم.»

معلمش گفت: «نظم یک چیز مهم است. نظم به ما کمک می کند که کارها را بهتر انجام دهیم و از وقتمان بهتر استفاده کنیم.»

رها فکر کرد که حرف معلمش درست است. او تصمیم گرفت که از آن روز به بعد، نظم را رعایت کند.

وقتی رها به خانه برگشت، اتاقش را مرتب کرد. او لباس هایش را روی چوب لباسی گذاشت، اسباب بازی هایش را در سبد اسباب بازی گذاشت و وسایل مدرسه اش را در کیفش گذاشت.

مادر و پدر رها خیلی خوشحال شدند. آنها به رها گفتند: «آفرین، رها. ما خیلی خوشحالیم که بالاخره تصمیم گرفتی نظم را رعایت کنی.»

قصه دختر مرتب

رها گفت: «من هم خیلی خوشحالم. حالا می فهمم که نظم چه چیز مهمی است.»

رها از آن روز به بعد، همیشه نظم را رعایت می کرد. او اتاقش همیشه مرتب بود و وسایلش را همیشه سر جای خودش می گذاشت. رها در مدرسه هم درس هایش را خیلی خوب می خواند و همیشه نمره های خوبی می گرفت.

رها فهمید که نظم یک چیز مهم است و به او کمک می کند که کارهایش را بهتر انجام دهد و از زندگی اش لذت بیشتری ببرد.

۲. قصه دختر زرنگ

یکی بود یکی نبود، در یک شهر زیبا، دختری به نام «هستی» زندگی می کرد. هستی دختری مهربان و خوش قلب بود، اما یک مشکل بزرگ داشت. او خیلی بی نظم بود.

هستیهمیشه اتاقش را به هم می ریخت. لباس هایش را روی زمین می انداخت. اسباب بازی هایش را هر جا که می دید می گذاشت. و حتی تخت خوابش را هم مرتب نمی کرد.

مادر هستی از بی نظم بودن او ناراحت بود. او همیشه به هستی می گفت: «هستی جون، لازم است نظم داشته باشی. نظم کمک می کند تا کارها را راحت تر انجام دهی و از زندگی لذت بیشتری ببری.»

اما هستی گوش نمی داد. او فکر می کرد که بی نظم بودن هیچ اشکالی ندارد. یک روز، هستی از مدرسه به خانه آمد. او خیلی خسته بود. لباس هایش را روی زمین انداخت و روی تخت خوابش دراز کشید.

یکدفعه، مادر هستی وارد اتاق شد. او از دیدن اتاق به هم ریخته هستی خیلی ناراحت شد. او به هستی گفت: «هستی جون، چرا اتاقت را مرتب نمی کنی؟»

هستی گفت: «من خیلی خسته هستم. بعداً مرتب می کنم.»

پیشنهاد مشاور: داستان درمانی چیست؟ ✔️ روشی موثر برای بهبود سلامت روان

قصه دختر مرتب

مادر هستی گفت: «بعداً دیر است. نظم داشتن یک عادت خوب است. باید از همین حالا یاد بگیری که نظم داشته باشی.»

هستی گفت: «باشه، سعی می کنم.»

هستی از روی تخت بلند شد و شروع به مرتب کردن اتاقش کرد. او لباس هایش را تا کرد و در کمد گذاشت. اسباب بازی هایش را جمع کرد و سر جایش گذاشت. و حتی تخت خوابش را هم مرتب کرد.

وقتی هستی اتاقش را مرتب کرد، احساس خیلی خوبی داشت. او فهمید که نظم داشتن چه قدر خوب است. از آن روز به بعد، هستی همیشه اتاقش را مرتب می کرد. او حتی سعی می کرد در کارهایش هم نظم داشته باشد.

هستی متوجه شد که نظم داشتن کمک می کند تا کارها را راحت تر انجام دهد و از زندگی لذت بیشتری ببرد.

قصه دختر مرتب

۳. قصه دختر بداخلاق بی نظم

یک بار دختری به نام سارا بود که خیلی بداخلاق و بی نظم بود. او همیشه اتاقش را به هم می ریخت و کارهایش را انجام نمی داد. پدر و مادرش همیشه از او شکایت داشتند.

یک روز، سارا در حال بازی در پارک بود که یک خانم مسن را دید که در حال مرتب کردن گل ها بود. سارا متوقف شد تا تماشا کند و خانم مسن با او سلام کرد.

خانم مسن گفت: “سلام عزیزم. چرا اینقدر ناراحت به نظر می رسی؟”

سارا گفت: “چون خیلی بداخلاق و بی نظم هستم. پدر و مادرم همیشه از من شکایت می کنند.”

خانم مسن گفت: “من می توانم به تو کمک کنم. بیایید یک بازی انجام دهیم.”

خانم مسن یک دسته گل به سارا داد و گفت: “این گل ها را مرتب کن.”

سارا با اکراه شروع به مرتب کردن گل ها کرد. در ابتدا، او خیلی خوب نبود، اما خانم مسن به او کمک کرد.

بعد از مدتی، سارا شروع به لذت بردن از مرتب کردن گل ها کرد. او متوجه شد که وقتی چیزها مرتب هستند، بهتر به نظر می رسند.

خانم مسن به سارا گفت: “می دانی، مرتب بودن فقط مربوط به ظاهر چیزها نیست. همچنین مربوط به احساس شما نسبت به خودتان است. وقتی چیزها مرتب هستند، احساس می کنید کنترل زندگی خود را دارید.”

سارا به حرف های خانم مسن فکر کرد. او متوجه شد که حق با اوست. وقتی اتاقش به هم ریخته بود، احساس می کرد که کنترل زندگی خود را ندارد.

قصه دختر مرتب

سارا به خانم مسن گفت: “ممنون از کمک شما. من سعی می کنم مرتب تر باشم.” سارا به خانه رفت و شروع کرد به مرتب کردن اتاقش. او با دقت همه چیز را در جای خود قرار داد.

وقتی پدر و مادر سارا به خانه آمدند، از دیدن اتاق مرتب او تعجب کردند. آنها از سارا پرسیدند که چه اتفاقی افتاده است.

سارا داستان خانم مسن را برای آنها تعریف کرد. پدر و مادر سارا خیلی خوشحال شدند. آنها به سارا گفتند که خیلی به او افتخار می کنند.

سارا از آن روز به بعد مرتب تر شد. او متوجه شد که مرتب بودن یک مهارت مفید است. همچنین به او کمک کرد تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشد.

پیشنهاد مشاور: قصه کودکانه در مورد حرف شنوی ✔️ ۵ داستان آموزنده

۴. داستان ملیکا 

روزی روزگاری، دختری به نام ملیکا بود که خیلی بی نظم بود. او همیشه لباس هایش را روی زمین می انداخت، اسباب بازی هایش را در همه جا پرت می کرد و کارهایش را به تعویق می انداخت.

یک روز، مادر ملیکا به او گفت: «ملیکا، باید منظم تر باشی. نظم داشتن مهم است.»

ملیکا گفت: «من نمی خواهم منظم باشم. این کار خسته کننده است.»

مادر ملیکا گفت: «نظم داشتن مزایای زیادی دارد. به شما کمک می کند تا کارهای خود را به موقع انجام دهید، احساس بهتری داشته باشید و در زندگی موفق تر باشید.»

ملیکا هنوز مطمئن نبود که نظم داشتن مهم است یا خیر. او تصمیم گرفت که به مادرش گوش دهد و سعی کند منظم تر باشد.

ملیکا شروع کرد که کارهای کوچکی انجام دهد، مانند لباس هایش را تا کردن و اسباب بازی هایش را جمع کردن. او همچنین شروع کرد که کارهایش را در اسرع وقت انجام دهد.

در ابتدا، ملیکا منظم بودن را سخت می دانست. اما به تدریج، متوجه شد که نظم داشتن آسان تر از آن چیزی است که فکر می کرد.

قصه دختر مرتب

ملیکا متوجه شد که نظم داشتن مزایای زیادی دارد. او احساس بهتری داشت و در مدرسه و خانه موفق تر بود.

یک روز، ملیکا در حال کمک به مادرش در آشپزخانه بود. او به طور تصادفی یک لیوان شیر را روی زمین انداخت. ملیکا فوراً شروع به تمیز کردن کرد.

مادر ملیکا گفت: «آفرین، ملیکا! تو خیلی سریع و منظم عمل کردی.»

ملیکا لبخند زد و گفت: «بله، من هستم.»

ملیکا خوشحال بود که نظم داشتن را یاد گرفته است. او می دانست که نظم داشتن می تواند به او کمک کند تا زندگی بهتری داشته باشد.

پیشنهاد مشاور: ۵ قصه درمانی برای ترس در کودکان

۵. داستان کودکانه در مورد بی نظمی

یه پسر کوچولوی شیطونی بود به اسم نیما که همیشه  وقتی از مدرسه میومد لباساش و روی تخت مینداخت و میرفت جلوی تلویزیون فیلم میدید و با اسباب بازی هاش بازی میکرد.

مادر نیما همیشه بهش میگفت که لباساش و مرتب کنه و اسباب بازی هاشو از وسط خونه جمع کنه تا خراب نشن.

ولی نیما به حرف مامانش گوش نمیداد و همیشه همون جوری که جلو تلویزیون کارتون میدید خوابش میبرد و مامان و باباش وسایلش و جمع میکردن.

تا یه روز نیما از مدرسه اومد و ناهارش تند تند خورد و رفت جلوی تلویزیون تا کارتون مورد علاقه اش رو ببینه و با ماشین هاش بازی کنه.

مامانش که خیلی خسته بود سمت اتاق خواب رفت و گفت نیما من میرم یکم بخوابم یادت نره وسایلت رو جمع کنی. نیما هم مثل همیشه سرش رو تکون داد ولی اصلا حواسش به حرف مامانش نبود.

قصه دختر مرتب

چند ساعتی نگذشته بود که نیما یادش افتاد تکلیف مدرسه اش رو انجام نداد و رفت اتاقش تا از تو کیفش تکلیف هاش رو در بیاره و انجام بده.

مامانش که تازه بیدار شده بود و داشت از اتاق خواب درمیومد. پاش روی یکی از ماشین های مسابقه ای نیما رفت و لیز خورد و پاش محکم به میز وسط خونه خورد و موقع افتادن سرش به زمین خورد نیما که از سر و صدا بیرون اومده بود با دیدن مامانش ترسید و گریش گرفت از طرفی هم میدونست که مامانش حسابی دعواش میکنه چون به حرفش گوش نکرده بود.

مامانش همون جوری که سرش و گرفته بود بلند شد و نیما رو بغل کرد وگفت پسر گلم اگه اسباب بازی هاتو بعد بازی جمع کنی هم اسباب بازی هات کم تر گم میشن و سالم تر میمونن هم کسی آسیب نمیبینه.

نیما هم که خوشحال شده بود مامانش حالش خوبه،  صورت مامانش رو بوسید و قول داد که همیشه وسایلش رو جمع کنه و مواظب باشه که جایی ولشون نکنه و بلند شد که وسایلش رو جمع کنه و مرتب تو قفسه ها بذارتشون.

مامان نیماهم خوشحال از این که نیما وسایلش رو جمع می کرد بلند شد و ماشین مسابقه ای خورد شده رو جمع کرد تا توی پای کسی نره وبه کسی صدمه نزنه.

پیشنهاد مشاور: قصه شب برای کودکان هشت ساله

یادگیری نظم با قصه دختر مرتب به ما یاد میده که حرف پدر مادر ها همیشه از روی محبت و دوست داشتنه و جمع کردن وسایلمون باعث میشه که به پدر و مادرمون کمک کنیم و از وسایلمون هم خیلی خوب نگهداری کنیم امیدوارم این داستان در مورد داستان کودکانه در مورد بی نظمی را دوست داشته باشید تا یه داستان دیگه خداحافظ.

قصه دختر مرتب

۶.داستان دختر آفتاب

هانا یک فرشته کوچولو بود که همه دوستش داشتن و به همه مهربون بود ولی یک ایراد بزرگ داشت و این بود که هر چیزی که بر می داشت سرجاش نمیگذاشت.

مادرش همیشه از اون تعریف می کرد و در مورد نظم و ترتیب باهاش حرف می زد. یک روز که داشت برای خودش تکالیفش انچام میداد، باباش زنگ زد و کفت می خوایم بریم پارک با هم خوش بگذرونیم و بستنی بخوریم.

خلاصه سریع لباس پوشید و رفت، وقتی برگشت خسته بود و خوابش برد چون خیلی با پدرش بازی کرده بود.

فردا صبح از خواب بیدار شد و اماده شد و به مدرسه رفت. وقتی سرکلاس بود معلم از اون خواست که تکالیفشو نشون بده ولی اون هر چی می گشت چیزی داخل کیفش نبود.

یادش افتاد که دیروز دفتر از کیف در آورده و بعدش سرجاش نگذاشته.

اشک در چشم هاش جمع شد و خجالت می کشید که به معلم بگه بی نظمه و اگر هم نگه نمره اش کم میشه. در همین فکرها بود که: خانم معلم جلو امد دستی روی سر اون کشید و گفت اگر حواست جمع کنی اینطور نمیشه و اگر قول بدی دفعه اخرت باشه من نمره ازت کم نمیکنم.

پیشنهاد مشاور: قصه های کودکانه همراه با نتایج اخلاقی

هانا خوشحال شد و اشکاشو پاک کرد و از اون روز تصمیم گفت که هر چیزی که بر می داره سرجای خودش بذاره.

هانا الان یک دختر با نظمه.

داستان نظم و ترتیب برای کودک

مرکز مشاوره ستاره ایرانیان به شما در روانشناسی و تربیت کودکتان کمک تخصصی ارائه می دهد.

 

کودک منضبط داشتن

 

داشتن کودک منضبط

 

داشتن کودک منضبط

 

 

کودک منضبط- برای بسیاری از مردم واژه ی «انضباط» مترادف «تنبیه» است. اغلب ما در خانواده هایی پروش یافته ایم که در آن تنبیه (و همتای آن پاداش) روشی نمونه بوده که در مورد انضباط دهی به بچه ها به کار می رفته است. اما این روش به بچه ها فرصت انتخاب نمی دهد تا بتوانند مسئولیت پذیری را بیاموزند. گرچه پاداش و تنبیه ممکن است در سنین پایین موثر به نظر آید، ممکن است در بلند مدت نتایجی غیر مطلوب داشته باشد. بیایید نگاهی به بعضی از این تاثیرات بندازیم.

وقتی بپاداش به بچه ها می دهد که حق دارند بابت همکاری انتظار پاداش داشته باشند. والدین با اتکا به پاداش به فرزندان می آموزند که باید برای به دست اوردن چیزی- نه همکاری- رفتار معینی داشت. هم چنان که بچه رشد می کند، پاداش از نظر ارزش باید تغییر یابد. آنچه باعث انگیزش یک بچه ی دو ساله می شود، ممکن نیست به بچه ی پنج ساله انگیزه بدهد.

در حالی که پاداش به بچه ها یاد می دهد چیزی را به دست آورند، تنبیه به بچه ها می آموزد که خشمگین شوند. تنبیه رابطه ای را که بر مبنای ترس است تضمین می کند. تنبیه حمله به عزت نفس بچه است و معمولا شورش و طغیان را فرا می خواند. هنگامی که ما بچه ها را تنبیه می کنیم یا پاداش می دهیم ، به آنها می آموزیم که بزرگ ترها مسئول رفتار آنها هستند. در حالی که بدون پاداش و تنبیه هم امکان پرورش بچه های همیار وجود دارد.

تنبیه ممکن است با موارد زیر همراه باشد: تهدید کردن – که معمولا والدین ان را اعمال می کنند.

فریاد زدن – که اغلب به بچه ها می آموزد بی توجه باشند مگر وقتی فریاد والدین بلند می شود!

واکنش بیش از حد- که ممکن است با بزرگ جلوه دادن اهمیت آنها، مشکلاتی بدتر ایجاد کند.

سرکوفت زدن- که شامل توهین کردن، لقب گذاشتن، متهم کردن و مقایسه نامطلوب کردن با سایر بچه های می شود.

عقب نشینی از امتیازاتی که با سوء رفتار- که ایجاد خشم می کند- ارتباط واضح ندارد.

کتک زدن:زدن بچه ها به آنان نشان می دهد که حل مشکلات از طریق کتک زدن کاری خوب است. پیام به این صورت است که تو بزرگ تری ، با زدن کوچک ترها می توانی حرفت را به کرسی بنشانی. با ایجاد دردهای جسمانی در بچه ها فقط به آنان می آموزیم که از والدین بترسند. گرچه ممکن است کتک زدن برای مدتی کوتاه باعث توفق سوءرفتار شود، در طول زمان تاثیر خود ر ا به عنوان راهی برای کنترل رفتار ازدست می دهد. بسیاری از والدین پس از آن احساس گناه می کنند. بعضی از بچه ها یاد می گیرند که پس از کتک خوردن از احساس گناه والدین استفاده کنند و همه گونه امتیاز به دست آوردند.

وقتی ما به بچه ها پاداش می دهیم یا تنبیه شان می کنیم، به آنان می آموزیم که به بزرگسالی توجه کنند که مسئوول رفتار آنان است. با این حال، پرورش بچه های همیار بدون پاداش و تنبیه امکان پذیر است. بیایید این امر را با تعریفی از «انضباط» و کودک منضبط شروع کنیم.

 

 انضباط چیست؟

اگر انضباط پاداش دادن و تنبیه کردن نیست، پس چیست؟ انضباط موثر یک فرایند یادگیری را آموزش می دهد. هدف انضباط ، خود انضباطی است و آن هدایت بچه ها به این امر است که مسئول و همیار باشند. والدین می توانند با به کار بردن این تعریف به عنوان معیار، بسیاری از راه های موثر انضباط را جستجو کنند و کودک منضبط داشته باشند.

 

داشتن کودک منضبط

کلید انضباط موثر برقراری احترام و انتظار همکاری است. بچه ها به احترام و انتظارات مثبت پاسخ می دهند. روش هایی در ادامه مطرح می شود و سپس توضیح داده خواهد شد. کودک منضبط

روش های انضباط موثر برای داشتن کودکی منضبط عبارتند از:

  • پرت کردن حواس
  • نادیده گرفتن سوءرفتار در مواقعی که لازم است
  • ایجاد محیط مناسب
  • کنترل وضعیت نه بچه
  • درگیر کردن بچه از طریق انتخاب ها و پیامد ها
  • طرح ریزی زمانی برای ابراز محبت
  • اجازه ی عمل دادن
  • افزایش ثبات در خود
  • توجه به رفتار مثبت
  • از دور خارج کردن بچه از طریق قرنطینه ی تربیتی

هدف انضباط خود انضباطی است. در انتخاب روشی مناسب، در نظر گرفتن سطح رشد بچه حائز اهمیت است. مثلا پرت کردن حواس راهکاری مفید برای شیرخواران است، اما در این سن قرنطینه ی تربیتی بی معنی است . ایجاد محیطی برای امنیت و تجارب مثبت در مورد کودکانی که چهار دست و پا می روند و نوپاها و پیش دبستانی های کنجکاو معانی گوناگونی دارد.

در حالی که ممکن است فنی ویژه برای اغلب بچه ها در سنی معین مناسب باشد ، شما می توانید سن رشد و سطح فهم فرزند منحصر به فردتان را در هر وضعیت لحاظ دارید. شما ممکن است دریابدی که فرزند نوپای شما در برابر قرنطینه ی تربیتی واکنش نشان نمی دهد. شما ممکن است بیاموزید که فرزند پیش دبستانی شما با توجه به خلق و خویش می تواند کم و بیش قبول مسئولیت کند. شما مطمئنا در خواهید یافت که بعضی از روش ها در مورد فرزند شما ببیش از سایرین موثر است. کودک منضبط

پرت کردن حواس: پرت کردن حواس در مورد بچه های کوچکتر نیز موثر واقع می شود. این امر به روشی محترمانه با اشتیاق، کنجکاوی و گستره ی توجه کوتاه مدت آنان سرو کار دارد.

نادیده گرفتن: نادیده گرفتن رفتار ممکن است موثر ترین راه برای فرو نشان سوء رفتار باشد اما آنچه ما آن را نادیده می گیریم رفتار است نه خود بچه . هنگامی که بچه ای رفتاری معقول دارد، ما به او توجه می کنیم. در این صورت، بچه را بدون تقویت هدف منفی تشویق کرده ایم.

ایجاد محیط امن: معنای ایجاد محیط مناسب برای بچه ای که چهار دست و پا می رود، بچه نوپا و کودک پیش دبستانی کنجکاو متقاوت است. بعضی مواقع ایجاد محیط امن با اسامی دیگری همره است، مثل محیط مقاوم در برابر بچه یا مقاوم در برابر نوزاد.  بچه های کودک باید جستجو کنند تا بتوانند چیزی یاد بگیرند. این ما هستیم که باید محیط را طوری به وجود آوریم که بچه ها بتوانند تجارب عملی داشته باشند. ما با کمتر «نه » گفتن، جوی مثبت تر برای بچه ها به وجود می آوریم. به محض اینکه کودکان توانستند خودشان به اطراف حرکت کنند ، وقت آن رسیده است که محیط خانه را برای بچه امن سازیم. دکتر بنیامین اسپاک متخصص در امور بچه ها پیشنهاد می کند که وسایل منزل به ترتیب چیده شوند که بچه ها بتوانند به آنچه در سه چهارم اتاق در دسترسشان است ، دست یابند. در این صورت در نظر گرفتن منطقه ی ممنوعه بسیار ساده تر خواهد شد و فرزند شما می تواند خیلی از چیزهایی را که می خواهد در اختیار داشته باشد. کودک منضبط

کنترل کردن موقعیت نه بچه: والدین اغلب می ترسند که اگر فرزندشان را کنترل نکنند، فرزندشان آنان را کنترل کند. بسیاری از بچه ها همانند بزرگسالان می خواهند اوضاع را تحت کنترل داشته باشند. وقتی ما موقعیتی را کنترل می کنیم، خصوص راهنما را مشخص می کنیم و به بچه آزادی می دهیم در آن موقعیت انتخاب کند. این امر هم به نوبه ی خود به بچه اختیار یا حق انتخاب می دهد که در درون محدودیت هایی که قایل شده ایم. انتخاب خود را بکند. ما فرزندمان را با گفتن این که چه کاری انجام دهد، کنترل نمی کنیم، بلکه وضعیت را کنترل می کنیم. وقتی به بچه ها اجازه میدهیم که جنبه هایی از زندگی شان را که متناسب با سطح رشد آنان نیز می باشد ، کنترل کنند ، شانس ایجاد همکاری در زمینه هایی را که انتخاب ها محدود هستند، افزایش می دهیم. کودک منضبط

دو راه برا ی کنترل وضعیت وجود دارد:

  • از طریق ساخت محیط: بچه آزاد است که بیشترو فضاهایی را که در محیط او قرار دارد، جستجو کند. اگر خواست عملی انجام دهد که مخرب یا خطرناک است . والدین می توانند حواس او را منحرف کنند، اشیای ممنوع را بردارند، فضا را برای جستجو آزادانه محدود کنند و در صورت نیاز بچه را از زمین بردارند.
  • با به کار بردن انتخاب های کلامی در درون محدودیت ها. برای نوپا ها بزرگ تر و پیش دبستان ها ، مثلا با گفتن : وقتی من با تلفن صحبت می کنم. آرام تر بازی کن یا از اتاق برو بیرون. شما محدودیت ها و انتخاب های فرزندتان را مطرح کنید. اگر فرزندتان به سرو صدا کردن ادامه داد، یعنی انتخاب کرده است که اتاق را ترک کند.

پیامدهای طبیعی و منطقی : خلاف قوانین همکاری اجتماعی عمل کردن، پیامدهایی منطقی را به همراه دارد. هنگامی که رفتار فرزند نوپا یا پیش دبستانی شما احتیاج به تصحیح دارد، می توانید به پیامدهای طبیعی منطقی برای دادن حق انتخاب متوسل شود. «پیامدهای طبیعی» منتج از حرکت در جهت مخالف قوانین طبیعی است: بچه ای که از ناهار خوردن امتناع می ورزد، گرسنه می ماند. «پیامدهای منطقی » منتج از حرکت در جهت مخالف قوانین همکاری اجتماعی است. هم چنین بسیاری از موقعیت ها پیامد طبیعی ندارند. بنابراین باید بزرگسال پیامد منطقی را در نظر بگیرد. پیامدهای منطقی نیازهای موقعیتی بخصوص را برآورده می کنند و دارای کیفیاتی به شرح زیر می باشند:

  • قوانین زندگی اجتماعی را بیان می کنند
  • وابسته به سوء رفتار هستند.
  • عمل را از عامل جدا می کنند
  • به آنچه در زمان حال اتفاق می افتد، اهمیت می دهند
  • روش دوستانه را ارائه می کنند.

طرح ریزی زمان برای دوست داشتن: همه ی بچه ها می خواهند و نیاز دارند که مورد توجه قرار گیرند. بعضی از والدین به همه ی کارهای مثبت و منفی فرزندشان توجه می کنند. عده ای دیگر عمدتا بر مشکلات تمرکز می کنند. ولی هر دو گروه که در متهی الیه قرار گرفته اند به بچه ها می آموزند که هر وقت بخواهند استحقاق توجه ما را دارند. به عنوان عمل متقابل ، ما باید تلاش کنیم اوقاتی پربار تر  را با آنان صرف کنیم . صرف اوقات پربار روزانه با هر یک از بچه ها (مانند بازی کردن، بغل کردن، از وجود یکدیگر لذت بردن) برای توسعه ارتباط عاطفی فرزندتان و ارتباط شما با او مهم می باشد . این امر هم چنین می تواند از بروز مشکلات رفتاری جلوگیری کند.داشتن کودک منضبط

اجازه ی عمل دادن:

هنگامی می توانیم خود باوری را در فرندانمان شکل دهیم که ایمان و اعتماد را به آنها نشان داده و مطمئن باشیم که فرزندانمان می توانند متناسب با سن و رشد شان از عهده  چالش ها بر آیند . هم چنان که فرزندانمان بزرگ می شوند و همکاری کردن با ما را یاد می گیرند، می توانیم اعتماد خود را نشان دهیم و با اجازه دادن به آنان ،کمک کنیم که خودشان را بسازند. وقتی ما اعتماد و انتقادمان را در مورد این که فرزندانمان می توانند با چالش های متناسب با سن و بلوغشان کنار بیایند یا نه ، نشان دهیم ، در واقع باورهای انان را نست به خودشان مستحکم کرده ایم. کودک منضبط

ثبات خود را افزایش دهید: بچه ها احتیاج به انضباطی دارند که با ثبات باشد. وقتی والدین بدون توجه به این که در کجا و در چه موقعیتی هستند، هر رفتاری را به همان صورتی که باید انجام می دهند، بچه ها خواهند دانست اگر بدرفتاری کنند، چه انتظاری باید داشته باشند. درمورد افزایش ثبات خود، کار کنید، اما محدودیتهای خودتان را هم پذیرا باشید. هیچ انسانی همیشه با ثبات نیست.

توجه به رفتار مثبت: با توجه کردن به رفتارهای مثبت کودکان، می توانیم بیشتر از پاسخ خای «نه » به آنها پاسخ «بله» بدهیم. صرف وقت زیاد برای تمرکز بر رفتار منفی بچه، آسان است، اما بچه یاد خواهد گرفت که رفتار منفی راهی خوب برای جلب توجه به منظور ایجد احساس تعلق است. از آنجا که ما می توانیم رفتارهای منفی را با تعاملات مثبت بچه متعادل سازیم، بنا نهادن محدودیت هایی لازم به نظر می رسد. ما می توانی با توجه به رفتار مثبت فرزندانمان بیشتر پاسخ های «بله » بدهیم تا «نه».

با استفاده از قرنطینه تربیتی، بچه را از جمع کنار بگذارید

کنار گذاشتن بچه با استفاده از روش قرنطینه ی تربیتی به کودکی نوپا یا پیش دبستانی کمک می کند که مجددا کنترل خود را به دست آورد. در واقع ، این امر در نظر گرفتن وقت برای آرام شدن بچه است. وقتی روش های انضباطی مطرح شده شده موثر واقع نمی شوند، و روش قرنطینه تربیتی را به عنوان آخرین راه چاره به کار برید. این روش فقط برای رفتارهای بسیار گسیخته مناسب است، مانند:

خلق و خوی لجبازانه ای که نمی توان نادیده اش گرفت و قرار است شما را آزار دهد یا وادار کند که صرف نظر کنید.

دخالت های دایمی در فعالیت های شما که نمی توان نادیده اش گرفت(مثل آن که وقتی مهمان دارید، بچه صحبت شما را قطع کند.)

اعمال مقرون به زور کودک نوپا یا پیش دبستانی (مثل کتک زدن)

ما به قرنطینه ی تربیتی نیز به عنوان یک انتخاب می نگریم . بچه ممکن است انتخاب کند که دست از شیطانی بردارد یا برای مدتی قرنطینه ی تربیتی شود. قرنطینه ی تربیتی شکلی از پیامدهای منطقی است. قرنطینه ی تربیتی دارای دو مقصود است:

به بچه یاد می دهد که اگر می خواهد با دیگران باشد مجبور است رفتارش را کنترل کند.

به شما فرصت می دهد بر رفتار و عواطف خود کنترل داشته باشید.

راهکارهایی برای موفقیت در قرنطینه تربیتی:

  • مکانی برای قرنطینه ی تربیتی انتخاب کنید. این محل باید دور از مردم باشد . اتفاقا خواب بچه یکی از امکانات است. شما می توانید در استفاده از اتاق خواب تردید کنید مبادا فرزندتان به اتاق خواب به چشم زندان نگاه کند. اما اگر  قرنطینه ی تربیتی  به عنوان حقیقت امر مطرح باشد، تنبیه به نظر نخواهد آمد. در واقع قرنطینه ی تربیتی فقط  وسیله ای است که به شما و فرزندتان فضایی آرام اهدا می کند.
  • قوانین را تشریح کنید.

بچه ها باید قوانین قرنطینه تربیتی را بدانند. بهترین حالت ممکن آن است که این اطالاعات قبل از آنکه مشکلی به وجود آید . مطرح شود. توضیح دهید که وقتی رفتار بچه ای نشان می دهد مستعد نیست با سایرین باشد ، به معنی آن است که می خواهد قرنطینه ی تربیت شود . به او بگویید که ساعت را کوک خواهید کرد. وقتی او صدای زنگ ساعت را شنید، اگر آماده است با دیگران کنار بیاید، می تواند از اتاقش خراج شود.

  • مدت زمانی مناسب را طرح ریزی کنید. اجازه دهید بچه بازی کند.

برای اولین بار ، دو یا سه دقیقه کافی است. پس از آنکه بچه از اتاقش بیرو آمد، اگر رفتارش را ادامه داد، هر بار یک دقیقه به زمان قرنطینه ی تربیتی اضافه کنید. حداکثر پنج دقیقه زمان در نظر بگیرید. زیرا برای بچه ای کوچک، حتی پنج ساله ، پنج دقیقه زمانی طولانی است. کودک منضبط

 

  • اجازه دهید بچه بازی کند. اگر زمان قرنطینه تربیتی به پایان رسد و شما دیدید که فرزندتان دراتاقش در حال بازی است، اشکالی ندارد. در واقع این امر نشان می دهد تا حدی کنترلش را به دست آورده است. به خاطر داشته باشید که این امر قرنطینه ی تربیتی است، نه تنبیه. هم چنین اگر او نخواهد ، مجبور نیست از اتاقش بیرون بیاید.

وقتی زمان قرنطینه تربیتی شما تمام شد، یعنی تمام شده است. در مورد آن بحث نکنید. این امر فقط توجه را به سوی رفتاری که شما می خواهید متوقفش کنید، جذب می کند.

کودک منضبط ثمره تلاش و توجه و دانش والدین است.

منبع:e-teb.com