آیا کمبود محبت داریم؟
یکی منو دوست داشته باشه!
از زمانی که خیلی بچه بودم یادمه که خیلی توجه کسی رو به خودم جلب نمی کردم. من بچه ی کوچک خانواده بودم و بعد از یه پسر پر شر و شور و خوش زبون به دنیا اومده بودم.
به لحاظ زبانی اگر چه به خوبی برادرم نبودم، اما مشکل خاصی هم نداشتم.
خوب یادم هست که از همون ابتدا آماج مقایس های جورواجور بودم. از نوع حرف زدن گرفته تا راه رفتن و غذا خوردنم.
بنظز خودم بچه ی خوبی بودم اما نمی دونم چرا کسی تشویقم نمی کرد. مرکز توجه هیچ سی نبودم و تا حد زیادی برادرم رو علت این مشکل میدونستم.
حس می کردم ازش بدم میاد و آرزو می کردم نبود تا من هم کمی دیده می شدم.
به مرور با بزرگتر شدنم، حس عجیبی رو همواره با خودم حمل می کردم. احساس غریبی که به من می گفت ” تو به اندازه ی کافی خوب نیستی”.
این احساس دردناک رو مدت ها با خودم داشتم و ازش آسیب های زیادی دیدم. برای ورود به روابط عاطفی ام احساس کهتری می کردم.
توی مدرسه و دانشگاه همیشه این حس رو داشتم که اگر بهترین نشم خیلی فاجعه آمیزه و با ورود به عرصه ی کار، فهمیدم که تا چه حد محتاج نوازش و محبتم.
بعد از مدتی با مراجعه به یک روانشناس مشکلم رو مطرح کردم و فهمیدم ریشه ی اصلی مشکلاتم کمبود محبته!
خیلی وقت ها اگرسعی کردم کارم رو خوب انجام بدم، با کسی خوب رفتار کنم یا توی رابطه ی مخربی بمونم بخاطر کمبود محبتی بوده که داشتم.
من عمیقا احساس تنهایی و ناکافی بودن داشتم و با کمک های روانشناسم در حالی این مطلب رو براتون می نویسم که احساس خیلی بهتری نسبت به خودم دارم.
شما جزء کدام دسته هستید؟
اگر با مطالعه ی شرح حال مراجع بالا، تا حدی با او همزاد پنداری کردید، می توان گفت شما نیز از کمبود محبت رنج می برید و نیازمند دریافت کمک تخصصی هستید.
بر اساس پژوهش ها، کمبود محبت که ریشه در عزت نفس آسیب دیده یا معیوب دارد.
همبستگی مثبت معناداری با احساس تنهایی دارد و می تواند حیطه های مختلف شغلی، تحصیلی و ارتباطی فرد را تحت تاثیر قرار دهد.
افرادی که از کمبود محبت رنج می برند، معمولا در کودکی از تجربه روابط محبت آمیز، امن و ایمن محروم بوده اند، به حد کافی تشویق نشده اند.
همواره مورد تمسخر، مقایسه یا سرزنش قرار داشته اند و تفکر قالب در آن ” عدم کافی بودن و کارایی ” است.
این تفکر می تواند منجر به باقی ماندن در روابط معیوب، مشاغل نامناسب و یا ارتباطات برنده- بازنده شود که تمامی این علایم در شرح حال مراجع نیز وجود داشت.
دوست داشته نشدن تا کی؟ چه کنم تا دیگران به من محبت کنند؟
شاید ذهن تان درگیر این مساله باشد که تا کی قرار است کسی مرا دست نداشته باشد؟ چرا با وجود صرف همه ی انرژی و توانم باز هم چیزی تغییر نمی کند؟
و سوالاتی که بیانگر نوعی سردرگمی، ابهام و احساس خستگی و ملال هستند.
اما بهتر است بیش از حد نگران و سردرگم نباشید. پاسخ همه ی سوال های شما در یک جمله نهفته است: ” تا زمانی که خودت را دوست نداشته باشی، کسی دوستت نخواهد داشت”
برای حل مساله لازم است برای چند دقیقه به سوالات زیر فکر کنید؟
- آیا به میزانی که برای دیگرن حق و ارزش قایل می شوم برای خودم نیز حقوقی قایل می شوم؟
- آیا برای آسایش و آرامش خودم به اندازه ی دیگران احترام قایلم؟
- آیا فکر می کنم نیازهای دیگران مهم تر و مقدم بر نیازهای شخصی ام هستند؟
- آیا به اندازه ای که به خوبی های دیگران توجه دارم، نکات مثبت و ویژگی های خوب خودم را نیز می بینم؟
اگر پاسخ های شما حکایت از ارزشمند دانستن دیگران و مقدم بودن آن ها بر خودتان دارند، مشخص است که خودتان را دوست ندارید.
چرخه ی معیوب دوست نداشتن خود، هرگز به پایان نخواهد رسید.
شما هر روز در روابط معیوب، مشاغل نامناسب و ارتباط با افراد ناشایست درگیر خواهید بود، مگر آنکه تصمیم بگیرید برای خودتان کاری متفاوت از قبل انجام دهید.
- استقلال کودک
- اختلالات رفتاری کودکان
- داستان کوتاه در مورد راستگویی و صداقت برای کودکان
- ۶ جبران داد زدن سر کودک + ۷ پیامد داد زدن
- خصوصیات کودک ۹ ساله
تکنیک های طلایی جلب محبت
اگر فکر می کنید زمان آن رسیده که خودتان را دوست داشته باشید، به نیازهای تان توجه کنید و دستی به سر کودک بیچاره ی درون تان بکشید اما راه آن را نمی دانید، نکات زیر را مطالعه کنید:
- خود هیپنوتیزمی: حقیقتی که شاید تاکنون از ان آگاه نبودید آن است که شما برای سال های سال از طریق گفته های منفی خانواده، دوستان و اطرافیان تان هیپنوتیزم شده اید.
آن ها ویژگی هایی منفی و یا آزار دهنده را به شما نسبت داده اند و به مرور زمان شما پذیرفته اید که چیزی جز بازخورد های آن ها نیستید.
به منظور حل مشکل، آنچه نیاز خواهید داشت، معکوس کردن چرخه ی هیپنوتیزم است.
به عبارت ساده تر لازم است تا تاثیرات منفی هیپنوتیزم شدن توسط دیگران را خنثی کنید و سپس آن را تبدیل به هیپنوتیزم مثبت کنید. اما چگونه؟
برای این کار هر شب قبل از خواب، حداقل ۱۵ دقیقه را به خودتان اختصاص دهید. در این زمان قرار است چشم های تان را ببندید و همه ی ویژگی های مثبت واقعی تان –دقیقا آنچه دوست داشتید از دیگران بشنوید- را به خودتان بگویید.
جملاتی مانند تو خوبی، تو دختر مهربانی هستی، تو توانایی خوبی در صحبت کردن داری، تو موجودی منحصر به فرد هستی و هیچ کس قادر به اجرای رسالت تو بر روی زمین نیست.
با اجرای این فعالیت به صورت مستمر، ذهن شما در حال خود هیپنوتیزمی از نوع مثبت قرار گرفته و محتوای جملات، ضمیر ناخودآگاه را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
بر اساس شواهد بالینی، این تمرین یکی از موثر ترین روش های موجود برای غلبه بر کمبود محبت و ارتقا عزت نفس است.
- از افراد منفی دوری کنید: افراد منفی باف و بدبین، برای شرایط روانی شما درحکم زهر اند.
- از این افراد تا جایی که می توانید دور بمانید و اجازه ندهید تا از طرق بازخوردهای منفی ذهن تان را تحت تاثیر قرار دهند.
- برای خودتان حقوقی مساوی دیگران قایل شوید: بسیاری از افراد تصور می کنند با از خودگذشتگی و ایثار می توانند محبت دیگرانرا جلب کنند، در حالیکه این تصور کاملا مخرب است.
عدم قایل شدن حقوق انسانی برای خود، این پیام را به اطرافیان منتقل می کند که “می توانید هر طور دوست دارید با من برخورد کنید ” و احتمالا به جای دریافت محبت، مورد سوء استفاده قرار خواهید گرفت.
- مجسمه ی خوبی ها نباشید: تمایل به ارایه ی تصویری ایده آل و بی عیب و نقص از خود باعث می شود تا دیگران نیز شما را به عوان فردی بی عیب و نقص مشاهده کنند.
از آنجا که شما نیز انسان هستید و ممکن است اشتباه کنید، مرتکب شدن کوچک ترین اشتباه، تصویر ایده آل شما را در ذهن دیگران مخدوش می کند و در این هنگام است که باز هم تنها می مانید.
بنابراین از همین لحظه تصمیم بگیرید تا به عنوان فردی معمولی، با دیگران وارد رابطه شوید.
چنین فردی به دلیل انسان بودن، ممکن است عصبانی شود، اشتباه کند، بی حوصله باشد و مجسمه ی تمام قدی از خوبی ها نیست.
- معذرت خواهی افراطی ممنوع: افرادی که از کمبود محبت رنج می برند، ترس شدیدی از تنهایی دارند.
این ترس در بسیاری از مواقع آن ها را به سمت عذرخواهی های بی دلیل و عموما مخرب سوق خواهد داد که تنها فایده شان تداوم احساس تنهایی است.
اگر شما نیز جزء این گروه هستید، دست از عذرخواهی افراطی بردارید و اگر مرتکب اشتباهی شدید، با اقتدار، آرامش و صرفا برای یک بار ابراز تاسف کنید.
معذرت خواهی افراطی ممکن است این برداشت را ایجادکند که شما فردی ترسو، نیازمند و چسبنده هستید و از طریق آن، راه محدود کردن رابطه با شما بازخواهد شد.
بهتر است تصمیم بگیرید شجاع و جسور باشید، خود واقعی تان را با تمامی عواطف و احساساتش به دیگران نشان بدهید.
قبل از دیگران، خود را لبریز از نوازش های کلامی و خودگویی های مثبت کنید و با وجودی لبریزی از عشق به خود، وارد ارتباط با دیگران شوید.
دراین صورت یقینا شما چیزهایی زیادی برای به اشتراک گذاشتن با دیگران خواهید داشت و آن ها نیز از همنشینی با شما لذت و آرامش را تجربه می کنند.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.