افسردگی در کودکان
توصیف افسردگی کودکی
شاید باور این موضوع سخت باشد، اما زمانی تصور می شد افسردگی اختلالی صرفآ خاص دوران برزگسالی است. روشن است که اختلالات افسردگی عملکرد بسیاری از بزرگسالان را مختل می کند. اما در حال حاضر کارشناسان اذعان دارند که کودکان نیز ممکن است دچار افسردگی بالینی بشوند. پیش از این، به افسردگی دوران کودکی اصلآ توجهی نمی شد، زیرا هیچ کس از خود کودک در مورد احساسات و خلقش چیزی نمی پرسید. شاید کودکانی که به علت اختلالات رفتاری به کلینیک آورده می شدند نیز مبتلا به افسردگی بودند، اما درمانگران بالینی نیز به آن توجهی نداشتند. افسردگی در کودکان و نوجوانان اختلال روانپزشکی مهمی است که تاثیر قابل ملاحظه ای بر عملکرد روانی – اجتماعی آنان میگذارد و با خطر مرگ به دلیل خودکشی همراه است.
اختلالات خُلق در همه سنین از کودکی تا بزرگسالی دیده می شود. هر چند بروز اختلال خلق در دوره کودکی نسبت به نوجوانی و بزرگسالی امر نادرتری است اما مشاهده می شود والدین این کودکان و نوجوانان چنین می گویند که فرزندشان بی قرار است و دچار آشفتگی شده است، علاقه اش به فعالیت های گروهی و جمعی، ورزش و بازی بسیار کم است یا اصلاً علاقه ندارد، روابطش با همسالانش خوب نیست، گوشه گیر و منزوی است و یا به شدت پرخاشگر و عصبی است، به مدرسه علاقه ندارد، ارتباط کلامی اش بسیار محدود است. گاهی والدین با تأخیر متوجه این حالت می شوند و ممکن است بخواهند با روش های خودشان کودک یا نوجوان را وادار به فعالیت های گروهی و مثبت کنند. متأسفانه در اکثر موارد نتایج بدتری حاصل می شود. معمولاً وقتی والدین دچار درماندگی می شوند تصمیم می گیرند که به متخصص اعصاب و روان و یا مراکز مشاوره مراجعه نمایند.
علائم افسردگی دوران کودکی و شیوع
بطورکلی نشانه های افسردگی در کودکان و نوجوانان شبیه آن چیزی است که در بالغین دیده می شود ولی به دلیل تفاوت های فیزیکی، هیجانی، شناختی و رشدی کودکان با بزرگترها برخی تفاوت ها در افسردگی کودکان در مقایسه با بزرگترها دیده می شود. به عنوان مثال در کودکان نشانه هایی مثل نوسانات خلق، تحریک پذیری، تحمل اندک برای ناکامی، به راه انداختن قشقرق، شکایت های جسمی و گوشه گیری به جای ابراز کلامی احساس افسردگی دیده می شود. همچنین در کودکان نشانه های ملانکولیا، هذیان و اقدام به خودکشی کمتر از بالغین گزارش می شود.
دوره افسردگی اساسی کودکان قبل از سنین بلوغ احتمال دارد به صورت شکایات جسمی، تحریک روانی ـ حرکتی و توهمات هماهنگ با خلق تظاهر نماید. فقدان احساس لذت هم ممکن است دیده شود اما احساس نومیدی و کندی روانی ـ حرکتی در نوجوانان و بالغین شایعتر است بزرگسالان بیشتر از کودکان و نوجوانان از اختلال خواب و اشتها رنج میبرند.
در نوجوانان منفی کاری یا رفتارهای ضد اجتماعی، مصرف الکل و داروهای غیرقانونی ممکن است مشاهده شود. احساس تمایل به ترک منزل، احساس درک نشدن و مقبول نبودن، بیقراری، بدقلقی و پرخاشگری در آن ها شایع است. بدخلقی، تعلل برای شرکت در فعالیت های خانوادگی و کنارهگیری از فعالیتهای اجتماعی و پناه بردن به اتاق خود، مکرر دیده میشود. بروز مشکلات تحصیلی، بیتوجهی به ظاهر خود، هیجان زدگی همراه با حساسیت شدید به طرد شدن از دیگر نشانه هایی است که گزارش می شود.
کودکان میتوانند گزارشگر قابل اعتمادی در مورد رفتار، هیجانات، روابط و مشکلات مربوط به عملکرد روانی ـ اجتماعی خود باشند. معهذا ممکن است ملال و دلتنگی خود را با نامهای گوناگون معرفی کنند. به همین جهت پرسش در مورد احساس غمگینی، پوچی، ملال و ناشادی، میل به گریه کردن و داشتن احساس ناراحتی درونی که همیشه وجود دارد ضروری است.
هم چنین بخوانید:
منبع:مشاورکو
سلام من فرزند دختر سه ساله ای دارم که به دلیل شغل همسرم در طول این سه سال با خانواده پرجمعیت پدریم زندگی می کردیم.البته شوهرم نزد ما نبود و هر از چند گاهی به ما سر می زد به همین دلیل دخترم به پدر و مادر من به شدت وابسته است خودم همین طور و هر دوی ما تحمل یک لحظه از آنها را نداریم اما به نبود هسرم عادت کردیم.از آنجایی که خودم شاغلم هستم و چندی است که به شهر محل کار همسرم انتقال یافته ام.که این موضوع باعث جدایی دخترم و خودم از خانواده ام شد.حال نه خودم به مجل کارم در شهر جدید عادت کرده ام و نه دخترم به مهد کودک.الان مدتی است که دخترم با اینکه از شیر یک ساله که گرفته شده دوباره بهانه می می رو داره ،گریه کردن های بی دلیل نگه داشتم ادرار و عادت های رفتاری بسیار بد.لطفا من را راهنمایی کنید احساس میکنم خودم و دخترم هر دو افسرده شده ایم.
شرایط محیطی که شما داشتید باعث شده خانواده ۳ نفره شما شکل نگیره و شما و دخترتون در واقع به یک محیط دیگری عادت کنید.این تغییر و جابه جایی براش شما و خیلی بیشتر برای دختر شما سخت هست.باید به خودتون و دخترتون فرصت بدید تا با شرایط موجود خودتون رو وقف بدید.سعی کنید این جمع ۳ نفره رو خیلی گرم و صمیمی کنید.فراموش نکنید که خانواده اصلی شما خانواده ای هست که تشکیل داده اید نه خانه پدری شما.خب هر انسانی در برابر تغییرات محیط مقاومت داره بخصوص کودک شما که از یک خانواده شلوغ که خیلی مورد توجه بودن به یک مکان آرام و غریبه نقل مکان کرده.به فرزندتون باید حق بدید و سعی کنید با بهبود شرایط و ارتباط بیشتر با پدرش یک محیط شاد رو فراهم کنید خودتون باید خیلی زودتر به شرایط عادی برگردید.نمیدونم رابطه شما و همسرتون چگونه هست ولی اینکه در کنار همسرتون لذت نمی برید.به این معنی هست که باید در رابطه خودتون و همسرتون هم تغییر ایجاد کنید.سعی کنید بیشتر با دخترتون باشید و بغلش کنید میتونید دوستای مهدش رو خارج از فضای مهد ببینید مثلا دعوتشون کنید بیان منزل شما یا به بهانه دورهمی یک قرار بزارید.
اینطوری هم کودک شما دوست پیدا میکنه هم خودتون با مادرانشون وارد رابطه میشید.