داستان بره آواز خوان

بره آواز خوان

بره آواز خوان

یکی بود یکی نبود. بره ای چاق و زرنگ در گله زندگی می کرد. این بره خیلی شیطون بود. یک روز که همراه گله به صحرا رفته بود، شروع به بازی کردن کرد تا اینکه خسته شد و نشست و کم کم خوابش برد. وقتی ازخواب بیدار شد متوجه شد خیلی ازگله دور افتاده است. یکدفعه صدایی وحشتناک شنید و یک گرگ را جلوی خود دید. بره کوچولو دید اگر زودتر فکری نکنه گرگه اونو می خوره. پس به اون گفت: آقا گرگه قبل از خوردنم لااقل آرزوی مرا برآورده کن. گرگ تعجب کرد وگفت: چه آرزویی؟

بره گفت: من صدایی قشنگ دارم. بگذار قبل از خورده شدنم یک آواز بخوانم. گرگ اجازه داد که بره بخواند.بره آواز خوان

بره شروع به آواز خواندن کرد و اینقدر بع بع کرد که سگ گله صدای او را شنید وبه طرف صدا دوید. گرگ که دید سگ گله به طرفش می آید با شکمی گرسنه فرارکرد و بره کوچولو از مرگ حتمی نجات یافت.

منبع:مشاوره-آنلاین.com

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *