روانشناسی و مشاوره نوجوان پسر

روانشناسی و مشاوره نوجوان پسر

بزودی

35 پاسخ
دیدگاه های جدیدتر »
  1. Shima
    Shima گفته:

    سلام من پسری دوازه ساله دارم که از کودکی به علت شاغل بودن پدرش در شهر دیگه با خودم حموم میبردمش تااینکه ۹ سالگی خواستم مجبورش کنم تا خودش تنهایی بره حموم ولی نمیره و می خواد با من بیاد حموم البته با وجود اینکه من با لباس زیر هستم هیچ رفتار غیر متعارفی انجام نداده که بگم از لحاظ جنسی باشه.اصلا رفتارش کاملا طبیعیه منم به این مسئله مشکلی نداره فقط میخواستم بدونم در آینده مشکلی پیش نمیاد

    پاسخ
    • مژگان ن
      مژگان ن گفته:

      در هر صورت فرار کردن از زیر بار مسئولیت کارهای شخصی و مرتبط با بهداشت با توجه به سن فرزندتان مناسب نیست. نوعی رفتار که حاکی از تمایل فرزندتان برای نگه داشتن شما در کنار خود است. حمام رفتن جزو کارها و وظایف شخصی فرزند شماست و باید مسئولیت این کار را خودش به عهده بگیرد. مسئله سپردن این مسئولیت با او در میان بگذارید. به او بگویید که می توانید تا جایی که می توانید در کنارش باشید و حتی از فیلم های اموزشی در اینترنت برای شستشوی درست استفاده کنید. به او نشان دهید که این کار زمانی که بر دوش خودش باشد چقدر لذت بخش تر خواهد شد و تا چه حد می تواند حس خود کنترلی را در وی افزایش دهد.

      پاسخ
  2. مرحمت
    مرحمت گفته:

    سلام .مطمئن باشید تو ذهنش میمونه و به مرور زمان این مسئله رو بررسی میکنه و کنجکاو میشه و سعی داره بدون بدن دخترای دیگه چجور و ممکنه در آینده کار به جاهای خطر ناک برسه پس بهتره حتما رعایت کنید یه بار دو بار مخالفت کنید دیگه اصراری نمیکنه.
    بهش توضیح ندید که به خاطر اینکه بدن شما رو میبینه براش جور دیگه ای بیان کنید.مثلا اینکه تو دیگه بزرگ شدی مرد شدی زشته و اینجور حرف ها.پسرا به دلیل اینکه همیشه میخوان بگن بزرگ شدن اینطور حرف زدن ها میتونه روش تاثیر داشه باشه.

    پاسخ
    • روانشناس سایت کودک
      روانشناس سایت کودک گفته:

      دوست عزیز هرگز برای کودکان از کلمات زشته و …. استفاده نکنید. هرگز عریان شدن جلوی کودک کنجکاوی کودک را به تنهایی تحریک نمی کند، و منجر به مشکل نمی شود.

      پاسخ
  3. زاهد
    زاهد گفته:

    متاسفانه شما ناخواسته ضمیر ناخود آگاه فرزندتون رو تحریک کردید.و همین مشکلاتی رو برای ایشون و در نهایت شما ایجاد خواهد کرد رفتار شما مادرانه نیست چون مهمتر از خود بچه تربیت صحیح اونه.

    پاسخ
  4. شهرزاد
    شهرزاد گفته:

    سلام پسرم ۱۴ سالشه. تک فرزند می باشد قبلا چند بار از این موضوع ابراز ناراحتی میکرد.ولی زود فراموش میکرد..اماالان حدود یک ماه است که به شدت ابراز ناراحتی میکند.من با توجه به اینکه دیر ازدواج کردم قادر به بچه دار شدن نیستم.حتی برای اینکه او را خوشحال کنم با هم به بهزیستی رفتیم و شرایط فرزند خواندگی را پرسیدم و خودش دید که پروسه ای زمانبر و پردردسر است میگوید که تو سعی خودت را کردی ولی من خواهر میخوام من تنهام و خیلی منزوی شده و از من و پدرش فاصله میگیره در حالیکه تا یک ماه پیش اصلا اینگونه نبود من تا الان سعی میکرم با تشویقش به ارتباط دوستاش و پر کردن اوقات فراغتش با بازیهای گروهی بخصوص فوتبال برایش پر کنم.الان الان مستاصل شده ام هم احساس گناه میکنم و هم نگران انزوا و فاصله گرفتنهایش هستم.باهاش چیکار کنم؟

    پاسخ
    • روانشناس سایت کودک
      روانشناس سایت کودک گفته:

      با سلام، داشتن یا نداشتن فرزند دوم به هر دلیلی نمی تواند دلیلی برای مشکلات فرزندان ما باشد و هیچ منبع علمی نشان نمی دهد که کودکان خانواده های تک فرزند نسبت به کودکان در خانواده های با فرزندان بیشتر وضعیت نا مناسبی دارند. شما یک پسر ۱۴ ساله دارید. وارد بلوغ شده با یک دنیای جدید و روحیات و هیجانات خاص خود. توانایی رویارویی با مسائلی که این دوران دارد روی تمام ابعاد زندگی یک نوجوان تاثیر می گذارد و خود را تنها و مستاصل می یابد. بنابراین طبیعی است که بدون اگاهی لازم به هر انچه که در اطرافش هست توجه کرده و گاهی هر مسئله کوچکی در ارتباط با خانواده برایش کمبود به نظر می رسد و اگر مشکلی را در حال حاضر در خود می بیند سعی میکند به ان نسبت دهد. این حالت را در نظر بگیرید که اگر فرزند دومی داشتید که چند سالی با این فرزندتان فاصله داشت، الان پسرتان در ۱۴ سالگی باز هم تمام ناراحتی های روحی مربوط به بلوغ را حضور فرزند دوم و توجه شما و ….. مسائل مختلف می دانست. بنابراین اینکه سعی کردید حمایت بیرونی و درونی را برای فرزندتان فراهم کنید بسیار خوب است، سعی کنید مقالات مرتبط با تغییرات بلوغ و نوجوانی را بخوانید تا بتوانید با ویژگی های این دوره اشنا شوید. احساس گناه را کنار بگذارید، این ها تقصیر شما نیست تقصیر بلوغ است و باید این گذار طی شود.

      پاسخ
    • علیرضا
      علیرضا گفته:

      باید یکاری بکنید من خودم پسرم درک میکنم حالشو اگ اون تنها باشه ب رفیق پناه میبره بعد رفیق یه چیزی دستش میده ک دیگ اون بچه رو نمیتونی پیدا کنی،خیلی مواظبش باشین فساد از بیکاری میاد،مخصوصا پنجشنبه ها و جمعه ها نزارین تنها باشه برین خونه فامیلی جایی نزارین دلش بگیره،نزار جوری بشه ک ب خودکشی فکر کنه نزار ارامشو تو یه نخ سیگار ببینه مثل من

      پاسخ
  5. زهرا صالحی
    زهرا صالحی گفته:

    خب در این مورد با متخصص روانپزشک مشاوره کردید؟مشکل خاص این روزهای ماست.چون مشکلات اقتصادی بچه دار شدن رو نمیده و یا به خاطر دیر ازدواج کردن اینجور مشکلات به وجود میاد.ولی اگه مشکل آوردن یه دختر بچه رو از بهزیستی دارید، میتونید این کارو انجام بدید…در این مورد باید حتما مشاوره کنید تا مشکلشو حل کنه.مشاوره ای که باهاش در این مورد حرف بزنن.

    پاسخ
  6. زاهد
    زاهد گفته:

    یکی از مشلات ازدواجی که دیر انجام بشه همین است.اما شما خودتون رو مقصر ندونید و توکل بر خدا داشته باشید و شاکر نعمت های خدا باشید ک همین فرزند سالم و پاک رو به شما عطا کرده و چه بسا خانواده هایی که از داشتن فرزند محروم یا از داشتن فرزند سالم محروم هستند.پس ناشکری نکنید و تمام توانتون رو برای موفقیت همین فرزند بکار گیرید.و در این سن بلوغ به هیچ وجه تنها رهاش نکنید و دوستانش را هم زیر نظر داشته باشید.به طور غیر مستقیم برای هر تک فرزندی تنهایی یک معضل است اما حتی کسانی که خواهر و برادر هم دارند بازم از تنهایی شکایت دارند.
    بهتره هر چه بیشتر و بهتر پسرتون رو به گروههای مختلف مخصوصا ورزشی بفرستید و اجتماعی تربیتش کنید تا با دوستان همسن و سال و البته سالم خود معاشرت داشته و کمتر در محیط خانه باشد.سرگرمی های متنوع تک نفره هم فراموش کنید چون تنها بودن رو از بین نبرده و فقط فرزندتون رو موقتا سرگرم میکنه و زیاد خوب هم نیستن

    پاسخ
  7. morteza
    morteza گفته:

    سلام من ۱۶ سالمه و با مامان و برادرم تو المان زندگی میکنم.من از وقتی اومدم اینجا اولاش رفتار مامانم با ما خوب بود ولی بعد کم کم ریسد به جایی که به همه چی گیر میداد حتیی چیز های کوچیک.مامان من سه سال اینجاس من چهار ماهه که اومدم.تو این یکی دو ماهه دیگه بدتر.فحش های بد.زدن.زدحال.منت گذاشتن رو چیزهایی که میخره.اصلا طوری شده که جوابشو میدم.وقتی که بهم میگه کاری رو انجام بدم و من میگم نه هی میگه گوشیتو میگیرم…غذا نمیدم….اینجوری میکنم…اونجوری میکنم..وخیلی کارای دیگه.حتی من به پیش پلیس المانم رفتم اما چون زبان بلد نیستم نتونستم توضیح بدم مامانم تا میتونس از کارایی که کرده گفت ولی از کارای بدی که میکرده نگفت..به من پول تو جیبی نمیده چون میگه واست مبایل خریدم..مبایلمو چک میکنه..به من میگه با این بگرد با اون نگرد..حتی میگه من باید بگم چه لباسی بپوشی.نمیدونم چیکار کنم …لطفا کمکم کنید

    پاسخ
  8. morteza
    morteza گفته:

    حتی کارای دیگه ای هم میکنه…مثلا تو خونه لباسای خوشگل بیرون رو میپوشم برمیگرده میگه باشه تو هم خشگلی. به تور مسخره…..یا وقتی چیزایی که تو مدرسه یاد میگیرم رو به المانی تو خونه میگم میگه باشه تو هم بلدی بس کن…..بعد از سه ماه پدرمو در اوردم راضیش کردم ببرتم منو باشگاه اما هنوز نبرده ففقط زراضی شده…بخدا اگه مدرسه نبود من الان افسرده میشدم هرچند که الانم یکم افسرده ام..طوری شده که دوست مامانم که زبان بلده بهم میگه ببرمت اداره پلیس تورو بدن به یه خوانواده دیگه خودم قبول نکردم.خیلی تو فشارم……..من گفتم میام المان راحت میشم ..راحتم شدم ولی از این مشکل خیلی تو فشارم….

    پاسخ
  9. morteza
    morteza گفته:

    یعنی انقدر بهم فحش داده که فکر میکنم هیچی نیستم جز یه ادم احمق کثیف..درسته که مهربانی های خودشو داره بعضی وقتا بهم خوبی میکنه اما یه ماه پدرمو دراورده نمیدونم چرا….مخصوصا تو تعطیلات کریسمس که همش خونه بودم….انگار با قر زدناش زندگی میکنم. فکر میکنم تا بهم زد حال نرنه اروم نمیشه..بهش یه ماه میگم منو ببر ارایشگاه نمیبره میگه صبر کن ماشین بخرم خودم بزنم.میگم موهامو خراب میکنی ابروم میره ….اونم با فحش ک….. ع….. ت…..همین که هست…..انقدر به بابام فحش داده داداشمم یاد گرفته بهم فحش پدر میده

    پاسخ
دیدگاه های جدیدتر »

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *