نشانه های هشدار خودکشی در نوجوانان

نشانه های هشدار خودکشی در نوجوانان


 

 

اغلب نوجوانان با افسردگی شدید در مورد خودکشی فکر کرده، صحبت نموده یا با اقدامات برای نشان دادن خودکشی جلب توجه می کنند . اما تعداد هشدار دهنده و فزاینده تلاش های موفقیت امیز خودکشی باعث گردیدند تا تفکرات یا رفتار های خودکشی همیشه بسیار جدی گرفته شوند .

افسردگی یا اختلال روانی دیگر برای بخش عمده نوجوانان متمایل به خودکشی نقش ابتدایی ایفاء می کند. همچنین در نوجوانان افسرده که از الکل یا مواد مخدر استفاده می کنند، ریسک خودکشی حتی بیشتر می باشد. به دلیل خطر بسیار جدی خودکشی برای نوجوانانی که افسرده می شوند، همیسه بایستی به طور نزدیک نشانه های تفکرات یا رفتار متمایل به خودکشی مورد توجه قرار گیرند.

علائم افسردگی نوجوانی

نشانه های هشدار خودکشی در نوجوانان افسرده

  • صحبت کردن یا شوخی کردن در مورد اقدام به خودکشی
  • گفتن جملاتی شبیه ” بهتر بود می مردم ” ، ” امیدوارم برای همیشه محو شوم ” یا ” هیچ راهی وجود ندارد” .
  • حرف زدن در مورد مرگ با دید عاطفی به مرگ نگاه کردن ( اگر مرده بودم ، ممکن بود مردم مرا بیشتر دوست داشتند )
  • نوشتن داستان ها و شعر هایی در مورد مرگ ، مردن یا خودکشی
  • انجام رفتار بی باکانه یا تصادفات زیاد با جراحت
  • بخشیدن دارایی های ارزشمند
  • خداحافظی با دوستان و خانواده همانند دیدار پایانی
  • جستجو برای یافتن سلاح ، داروها یا دیگر روش های کشتن خودشان

کمک کردن به یک نوجوان متمایل به خودکشی

اگر شما نسبت به نوجوانی که  می شناسید مظنون به اقدام خودکشی هستید ، اقدام فوری انجام دهید ! در اولین فرصت با یک متخصص روان شناس، روانپزشک و یا آزانش های اجتماعی تماس حاصل فرمائید. تماس با ما

توصیه های درمانی:

بسته درمان افسردگی (TDCS و بیوفیدبک)

درمان های عصبی: نوروفیدبک و بیوفیدبک

درمان افسردگی کودک و نوجوان

بسته مشاوره و روان درمانی فردی

منبع:مشاورانه

53 پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تردیدگاه های جدیدتر »
  1. تبسم
    تبسم گفته:

    چطور میشه از افکار خودکشی خلاص شد.. از خودم و فشارهایی که رومه و هلم میدن سمت خودکشی میترسم

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      سلام به شما دوست عزیز
      داشتن افکار خودکشی نشان از شرایط روحی شما دارد زمانی که انسان تحت تاثیر فشارهای روحی زیادی قرار درد و از نظر روحی در شرایط خوبی قرار نداشته باشد گاهی از خودکشی به عنوان یک راحل در ذهنش استفاده می کند . برای اینکه بتوانید راحل های حل مسئله بهتری را جایگزین افکار خودکشی کنید نیاز است که برای بهبود شرایط روحی خودتان به روانشناس مراجعه کنید تا با بررسی شرایط روحی شما در طی جلسات درمان به شما کمک شود.

      پاسخ
  2. زهرا
    زهرا گفته:

    سلام من دختری ۱۳ساله هستم
    چند ماه اخیر به خودکشی خیلی فکر میکنم و اگه به افکار و تخیلاتم باشه من شاید صدبار مردم اما تنها چیزی که باعث شده جلومو بگیره عاقبت خودکشی تو اون دنیاست۰ اصلا حال و اوضای خوبی ندارم .من تاقبل از اینکه این مدلی بشم شخصیت کاریزماتیک و شادی داشتم اما به مرور زمان با اضافه شدن مشکلات روحیاتم از این رو به اون رو شدن
    براتون شرح میکنم
    من نسبت به همسالانم کمی زود تر به بلوغ رسیدم من در ده سالگی بدنم و صورتم شروع به تغییر کرد و یازده سالگی اولین عادت ماهیانه و در حالی که بدنم شروع به تغییر کرد چهره بدنم وزنم و.. با همسالانم و دوستام فرق میکردم احساس اینکه دوستام خوشگل تر و لاغر تر هستن من رو نابود کرده بود و همیشه خودمو مقایسه میکردم
    من همیشه درسام خوب بود اما از پنجم درسام بدتر و بدتر میشد و سرزنش ها هم بیشتر میشد و از اینکه هر دو دوستانم درسهاشون از من بهتر بود به شدت سرخورده بودم از اون طرف کرونا که اومد من افت تحصیلی شدیدی کردم اما ششم درسام بدتر هم شد و دیگه تو کارای خونه هم کمک نمیکردم و مادر پدرم ازم شاکی بودن
    خلق و خوی نوجوانی رو هم داشتم و همچنان هم دارم این اخلاقیات بی ادبی و پرخاشگری و خودخواهی و قانون شکنی بیشتر اطرافیانم رو عصبانی کرده بعد یه معضل جدید شروع شد واون هم استرس امتحانات پایان ابتدایی بود و من از استرس ششدیدی که داشتم به بیماری پوستی مبتلا شدم (پیسی .برص)و منی که اراده و همت و اعتماد به نفس وحشتناک کمی دارم اقدام به درمانش نمیکردم و بیشتر شد هنوزم درمانش نکردم
    و بعدش من بخاطر انلاین شدن مدارس مبایل دار شدم و با اینکه مامان بابام خیلی مخالف سرچ کردنم بودن مخفیانه سرچ میکردم و همین موضوع یک بار که داشتم یک ویدیو رو توی گوگل میدیدم بعد از تموم شدن ویدیو .ویدیو بعدی که ربطی به ویدیو قبلی نداشت شروع به پخش شدن شد و اون فیلم رابطه جنسی بود و من که هیچی خبر نداشتم ویدیو بعد از ویدیو رو در میاورد و میدیدم و اون موقع که یازده و نیم سالم بود برای این چیزا زود بود من هم کنجکاو شدم و بیشتر سرچ کردم و عکسهای خیلی بدی دیدم ولی الان دیگه دیره و من همه چیزو میدونم و ایکاش نمیدونستم
    بعد سال هفتم یکی از دوستانم ازمون جدا شد و یه مدرسه دیگه رفت و بعد از اون مامانم به اجبار رابطه اونو حتی تو انلاین به طور کلی ازم قطع کرد و هنوزم بهم نمیگه چرا
    من با اون دوستم شش سال دوست بودیم و سرش خیلی گریه کردم
    بعدش سال هفتم افت تحصیلی من حتی بشتر از ششم و پنجم شد و همش انلاین بود و من در مدرسه ای درس میخوندم که اکثرا نمرات بالایی دارن و من چون سال قبل نمره بدی کرفتم مدیر ازم تعحد گرفت که اگه امسال نمره خوبی نگیرم سال بعد راهم نمیدن و من و دوستم از هم جدا میشیم و الان تنها چیز مثبتی که دارم حجابم که کمتر کسی مثل منه هست حتی نمازام هم همه یا لب مرزی قضا شدن یا قضا میشن یعد وقتی ششم بودم اسباب کشی داشتیم و زیادی طول کشید تابستون پارسال هم مامانم سقط جنین کرد که از عمد نبود و از بس خونریزی کرد تو خونه ایست قلبی کرد و مرد ولی بابام احیاش کرد و زنده موند
    من هم به ورزش خیلی علاقه دارم چیزی که حالمو خوب کنه ورزشه که اونم نمیرم یکی از دلایلش اینه که من دختر خیلی بدی هستم و مامان بابام میگن باید بهتر بشه که منو بفرستن و یکی دیگه ورزش مورد علاقه ام گرون از اب درمیاد
    الان هم چند روز دیگه امتحانات پایان سال شروع میشه و من هیچی بلد نیستم
    زندگیمو هم دارم با دروغ گفتن به خانواده میگذرونم
    ودر حالی که مادر پدرم یکی از بهترین تربیت هارو پیش کرفتن اونا از بچه گی من رو پیش دکتر حاتمی میبردن و یه زندگی خیلی خوب داریم پول داریم خانواده پر محبت داریم مامان بابام عادل هستن خسیس نیستن بخشنده ان واست کم نمیزارن ولی پروتم نمیکنن ازت نظرتو میپرسن بابام و مامانم سخت تلاش میکنن که پولی که داریم حلال باشه و با زحمت خوشون باشه وابسته نباشن و چند تربیتی نباشیم و…
    ولی من نمیدونم چرا اینشکلی شدم و تنها دختر خانواده و بچه اولم دو برادر کوچکتر هم دارم
    و مسئولیت بیشتری و انتظاران بیشتری از من هست و من مشکل در گفتار و منظور رسوندن دارم و روش درست رو بلد نیستم و لین باعث میشه اطرافیانم اشتباه منظورمو بفهمن
    من واقعا نمیدونم باید چه کار کنم حل کردن اینهمه مشکل زمان بر و خیلی سخته

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      سلام به شما زهرا جان
      ببین عزیزم نه شما دختر بدی هستید و نه پدر و مادر شما کم کاری کرده اند انها براساس آگاهی و امکاناتی که داشته اند سعی کرده اند به شما در مسیر رشدی کمک کنند و شما نیز براساس شرایط روحی خود در این مسیر گام برداشته اید .
      اما در این مسیر با توجه به داشتن افکار خودکشی، مشکلات درسی، مشکلات ارتباطی با خانواده و همسالان، عزت نفس پایین و…نیاز است که شما روند درمان خود را با روانشناس دنبال کنید و بهتر است که در این مسیر در زمان مناسبی با پدر و مادر در مورد این شرایط روحی صحبت کنید تا آنها نیز با آگاهی که از شرایط روحی شما دارند در این مسیر امکان مراجعه به روانشناس را برای شما ایجاد کنند.
      با بهبود شرایط روحی می توانید هم خودت را بهتر بشناسی و هم اینکه مسیر رشدی بهتری را دنبال کنی.

      پاسخ
  3. مهدیس
    مهدیس گفته:

    سلام ۱۲سالمه من تا قبل از اینکه کلاس ها مجازی شه تو درسام عالی بودم اما الان که کلاس ششم هستم نمره پایان ترم ریاضی و بد دادم از اون طرف من ثبت نام کردم تیز هوشان اگه نمره خوبی نیارم نمیتونم برم تیز هوشان پدر مادرم ازم دلسرد میشین این موضوع که نمرم کم شده واقعا از ته ته دلم افسردم کرده به ظاهر میخندم اما هیچکس از درونم خبر نداره میترسم دوستام بفهمن نمرم چیه تحقیر شم شاید از نظر شما این مسئله جزئی بیاد اما کسایی و میشناسم که به دلیل نمره بد خودکشی کردن من می خوام خودکشی کنم اما.. جرعت ندارم خودمو بکشم
    نمی خوام بگم تقصیر والدینم هست؛ نه بلکه والدینم بهم دل داری میدن و میگن اشکال نداره سال بعد جبران کن اما من نمیتونم این ناراحتی رو تحمل کنم از خودم راضی نیستم معلم تو کلاس پیشه دوستم منو تحقیر کرد واقعا هر چقدر حرف های مثبت میزنن روم تاثیر نداره

    پاسخ
  4. سارا
    سارا گفته:

    سلام وقت بخیر، دختر من ۱۱.۵ سالشه جدیدا به آهنگ های تتلو خیلی گرایش پیدا کرده و زیاد گوش میده و فیلم های کره ای که راجع به رابطه های عاطفی و عاشقانه دختر و پسرهاست زیاد میبینه میگه دوست دارم و بهم آرامش میده و یک گروه دوستانه ۴ نفره دارند که هر چند روز یک بار با هم دعواشون میشه و دختر من خیلی از این بابت ناراحت و عصبی میشه و گریه میکنه. چند روز پیش یه جر و بحث کوچیک بین من و دخترم پیش اومد و من خیلی عصبانی شدم و برای چند دقیقه تو اتاق زندانیش کردم و گوشیش رو بر خلاف میلش ازش گرفتم و قفلش رو باز کردم (خیلی روی این موضوع حساسه). یکی دو روز بعد توی اتاقش یه کاغذ پیدا کردم که روش نوشته بود از دست همه خسته شدم مامان و بابام و دوستام و ….. مامانم تو اتاق زندانیم کرد و …. به خودکشی نیازمندم. خیلی نگرانشم. میشه راهنماییم کنید. ضمنا من برای گوشی و کامپیوترش محدودیت خیلی زیادی گذاشتم و بیشتر از روزی ۳-۴ ساعت با گوشی نمیتونه کار کنه. توی کامپیوتر هم همه سرچ هاش رو چک میکنم و خودشم از این موضوع خبر داره.

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      سلام به شما سارا جان
      ببین عزیزم نگرانی شما برای فرزندتان قابل احترام هست اما خب در اینجا چند موضوع مهم را بهتر است باهم به آنها نگاه بیندازیم و امیدورا هستیم این موارد به شما کمک کند تا بتوانید در مسیر رشدی فرزندتان به او کمک کنید تا بتواند در شرایط بهتری مسیر رشدی خودش را طی کند.
      ۱. در اول اینکه همه این مواردی که بیان کردید طبیعی می باشد از جمله توجه به آهنگ هایی که بین نوجوان ها رواج زیادی دارد ،روابط دوستانه ، تمایل به دیدن فیلم و اهنگ های عاشقانه و حتی تمایل به ارتباط با جنس مخالف چون در هرصورت به نظر می رسد که او وارد سن نوجوانی شده است و خب تجربه همه این موارد نشان میدهد که او مسیر رشدی درستی را طی می کند. اگر در آن افراطی وجود نداشته باشد و فرزند شما بتواند مسیر رشدی خودش را نیز دنبال کند و اماده روابطی شود که در آینده در مسیر رشدیش قرار دارد مثل ازدواج کردن و یا انتخاب کردن مسیرهای درسی و شغلی و…
      اما موضوع مهمی که وجود دارد این است که شما بتوانید به او کمک کنید تا بداند در چه شرایط سنی قرار دارد . یعنی بهتر است که در شرایط کاملا ارام و بدون توهین و سرزنش با او صحبت کنید و از بپرسید که میداند بعد از دوران کودکی چه دوران جدیدی را قرار است تجربه کند، میداند از نظر جسمی و روحی چه تغییراتی را تجربه خواهد کرد و… در این حالت اطلاعات او را دریافت می کنید و میتوانید اطلاعات دقیق و بدون اغراقی در اختیارش قرار بدهد. او قرار نیست با هزاران سوال بی جواب وارد این مرحله شود و این احساسات و نیازهای جدید او را بترساند و یا اینکه این اطلاعات را از گروه دوستان و یا اینترنت به دست بیاورد هرچند مقداری از آن طبیعی هست اما خب شما میتوانید کمک کنید اطلاعات بدون اغراق را جایگزین کند.
      بهتر است رد روابط دوستی اگر مشکلی دارد شما شنونده خوبی باشید بدون سرزنش و یا توهین و یا کنترل کردن او در این حالت او حداقل منبع امنی دارد که میتواند در مورد احساسات خودش با او صحبت کند. در کنار اینکه خب به او کمک می کنید تا بتواند برای مشکلاتی که در مسیر ارتباطی دارد راحل بسازد یعنی راحل حل مسئله را داشته باشید و بتواند در زندگی و روابط از آن استفاده کند.
      مثلا اگر از روابط خودش ناراحت هست میتوانید به او بگوید دوست دارد در مورد چیزی که ناراحتش کرده باهم صحبت کنید؟ دقت کنید که قرار نیست او را مجبور کنید اگر او جواب مثبت داد که خود را مشتاق شنیدن نشان بدهید و در آرامش به حرف هایش گوش کنید هرچند به نظرتان مسخره و بچه گانه بیاید دقت کنید که قرار نیست با عقل و بینش بزرگسالی او را قضاوت کنید .
      اگر هم تمایلی نداشت شما می توانید به او بیان کنید هر وقت دوست داشت شما اماده شنیدن احساسات و مشکلات و هر صحبتی که دارد هستید و خوشحال می شوید با او همراه باشید؟
      ۲. دختر شما از سنین دوسالگی به استقلال بیشتری نیاز داشته است و حالا در نوجوانی این استقلال و تمایل به مرود احترام قرار گرفتن به اوج خودش رسیده است و این اهمیت زیادی دارد که شما آن را درک کنید و از کنترل کردن و یا استفاده از منبع قدرت بودن خوداری کنید.
      شما میتوانید باهم قوانین وضع کنید و دقت داشته باشید میتوان در موارد لازم در مورد آن انعطاف داشت مثل بیرون رفتنش با دوستان و یا تایم بیشتر استفاده از گوشی و….
      اما نیاز است که این قوانین را باهم بنویسید یعنی به صورت ذهنی او اطلاع داشته باشد در این حالت او میداند که در اینجا به عنوان خانواده یک سری قانون وجود دارد در کنار اینکه نیازها و احساسات او هم درک می شود.
      حتی برای استفاده از گوشی بجای اینکه بگوید فقط حق استفاده ۴ ساعت از گوشی دارد بهتر است به او بیان کنید مایل هست باهم برنامه ریزی داشته باشید و به او کمک کنید که علایقش را بشناسد مثل ورزش، هنر، فیلم و حتی موزیک و… در این حالت او میتواند برنامه ای داشته باشد که متناسب با علایق فعلیش نوشته شده است و خب میزان تمرکز افراطی بر گوشی و یا روابط احساسی مدیریت بیشتری می شود .
      در کنار اینکه او فرصت تجربه شرایط جدید را نیز دارد مثلا تا زمانی که با سبک آهنگ های رپ آشنا هست و ساز و آهنگ دیگری را نمی شناسد خب تمایل بیشتری هم به این مسیر دارد در صورتی که اگر سازی جدید یاد بگیرید و در جمع افرادی با علایق موزیک متفاوت قرار گیرد خب میتواند انتخاب های گسترده تری داشته باشد اما در هرصورت حتی اگر دوست ندارید نیاز است که احساسات و علایق او را بپذیرید.
      ۳. روابط شما با او در این سن اهمیت زیادی دارد پس بهتر است که بجای قهر ، تنبیه جسمی و یا گرفتن گوشی و… سعی کنید مسیر تعامل را ایجاد کنید او نیاز است ببیند که شما در مسیر ارتباطی با او از حرف زدن استفاده می کنید مثلا می توانید به او بگوید این رفتارش شما را ناراحت کرده است و یا از او بخاطر فلان کار عصبانی هستید یعنی احساسات خودتان را بیان می کنید در کنار اینکه او نیز فرصت دارد بدون ترس از دست دادن و تنبیه شدن و یا آسیب زدن به خودش احساساتش را بیان کند و در مورد آن صحبت کنید تا به نتیجه برسید البته نیتجه به معنای این نیست که حتما دیدگاه یکی از شما پیروز شود.
      در این حالت میتوان امیدوار بود که هم در مسیر مشکلات شما را منبع امن بداند و هم اینکه از این راحل در روابط با دوستان و همکلاسی و… استفاده کند.

      پاسخ
  5. فاطمه
    فاطمه گفته:

    سلام من فاطمه هستم ۱۲ ساله
    از نظر مالی و درسی خوبم یه بردار ۱۷ ساله و خواهر ۲۵ ساله دارم داداشم تو بانکه و خواهرم معلم میخوام اول از بابام بگم بابام دوست منو کنترل کنه دوست داره دستور بده دوست با خشونت رفتار کنه بعضی وقتا من میگم بابا میگه صدا نده خیلی آروم میگم من معمولا سعی میکنم اصلا عصبانی نشم یا اگر میشم اونو به گریه تبدیل کنم یه جورایی اگه عصبانی بشم میزننم مثلا چند ماه پیش عقد داداشم بود یکم عصبانی شدم بابام گلوم گرفت جوری که می‌خواست خفه ام کنه گفت بسه اته در صورتی که داداشم مثل اونه وقتی که عصبانی بشه میتونه دندونام خورد کنه البته بیشتر از چیزی که فکر کنید مهربونه و اونو دوست دارم حتی من ۲ ساله به بابام میگم گوشی بگیر برام نگرفت وقتی داداشم رفت سر کار برام گرفت تو خونمون نمیتونم خنده کنم میگن چقدر خنده اش زشته یا گریه میکنن می‌کن پچه ننه عصبانی ام نمیتونم بشه ام مامانم چیزی بخوام برام میگره ولی اونم اگه یه کاری بگه انجام ندم عصبانی میشه زیاد من اتاقم از خواهرم بگم خوب اون خیلی خصیصه مثلا یه بار ۱۰ تومن داد به داداشم هنوز منت میزاره من قبلا با خواهرم تو اتاقش بودم منت اتاقم میزاشت ولی الان اومدم تو اتاق مامان و بابام و سخته چون پیشه یه مرد هستم و با بابام راحت نیستم و یه پتو و بالشت دارم که تو حال خونمون میخوابم (مجبورم ) من تختم دارم به صورت کشویی زیر تخت خواهرم ولی نمیزاره بخوام میگه دوست ندارم پیشم باشی راستش خواهرم خیلی با نفرت نگام میکنه منم اینطوری فکر میکنم یا نفرت از حسودی یا نفرت از اینکه پیشش من کثی ام یا حالا چیزایی دیگه ولی فکر میکنم بیشتر حسودی میکنه من یه دوست دارم اسمش محدثه هست اون یه دوست صمیمی داره بیشتر پیشش یه دوست صمیمی قدیمی ام و کسی ندارم که مثلا اگه روز تولدم بود بگه با وجود تو زندگیم تغیر کرد من نمیتونم مثل هم سن سالام باشم چون خوانواده مذهبی دارم و همیشه درحال مقایسه کردم خودمم من هروز بیدار میشم فکر میکنم قراره کی امروز دعوام کنه مشاور عزیز لطفا به من راحل بدهید

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      سلام به شما فاطمه جان
      قابل درک هست که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده است اما خب در این مسیر بهتر است که شما به پدر در احترام بیان کنید که نگرانی او را درک می کنید اما این سبک رفتاری که دارند برای شما با چه احساساتی همراه شده است و حتی اگر نمی توانی رو در رو صحبت کنید بهتر است که به ایشان پیام بدهید البته یک پیام در احترام و در اول ان با بیان درک تلاش های ایشان برای خودتان.
      در مورد برادرتان نیز به همین سبک یعنی باید بتوانید با آنها تعامل کنید . مثلا به خواهرتان بگوید خب می دانید دوست دارد اتاق شخصی داشته باشد چون خودتان هم دوست دارید اما شما خوابیدن کنار پدر و مادر را دوست ندارید و برایتان سخت است و در این مورد بهتر است که شما از اتاق خودتان استفاده کنید در هرصورت او نیز باید شرایط محیطی را درک کند .
      در هرصورت آنچه اهمیت دارد این است که تا جای ممکن با آنها صحبت کنید اما خب دقت کنید که ممکن است آنها نخواهند و یا متوجه این مسائل نشوند خب در این حالت در کنار احترام به آنها به عنوان خانوادیتان بهتر است که شما برای آینده خود و هدف هایی که دارید با برنامه ریزی پیش بروید تا در آینده در شرایط سنی و رشدی بهتر بتوانید شرایط بهتری را تجربه کنید.

      پاسخ
  6. ..
    .. گفته:

    ازتون می‌خوام هیچ وقت خودکشی نکنید . خیلی خودخواهانست خیلی بده
    من خودم خیلی بهش فکر میکردم تا اینکه دیروز دوستم خودکشی کرد و مرد . اینکه دارم می‌نویسم اینو دارم گریه میکنم . تنها کار ک بهش فکر میکنم اینه ک من میتونستم کمکش کنم . دارم میمیرم
    یکم به اطرافیانتون فکر کنید

    پاسخ
  7. هممن
    هممن گفته:

    خب نیومدم ک راجع مشکل خودم حرف بزنم . دوستم خودکشی کرده و خب حالم داغونه . من به خودکشی دیگه فکر نمیکنم چون میدونم داداشم مثل الان من نابود میشه
    ولی واقعا همش دارم گریه میکنم
    نمیدونم
    نمیتونم
    نمیتونم تحمل کنم . همش میگم ایکاش زنده باشی
    فکر میکنم روحش پیشمه و تو دلم باش حرف میزنم

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      سلام به شما دوست عزیز
      اینکه این شرایط برای شما با فشار روحی و درگیری فکر همراه شده است خب یک امر طبیعی است چون شما با موضوع و از دست دادن دوستت روبرو شده ای و خب طی کردن این دوران نیاز دارد که به خودت زمان بدهی تا بتوانی با این موضوع کنار بیای بهتر است سعی کنید در کنار اجازه برای احساس دلتنگی و غم و اندوه با برنامه ریزی در مسیر کارهایت پیش بروی تا در کنار طی کردن مسیر سوگواری به شرایط درسیت آسیبی وارد نشود.

      پاسخ
  8. دریا
    دریا گفته:

    یه آشغال بی مصرف داره اینو مینویسه :)
    از هفت سالگی به بعد که شامل الانم میشه زندگی نکردم و این اتفاقاتی که دارم میگم تا الان ادامه دارن …..
    هفت سالگی برادرم به دنیا اومد و تمام توجهات رو از دست دادم
    هشت سالگی خود ارضایی میکردم
    نه سالگی بهم اعتراف میکردن
    ده سالگی دوستامو از دست دادم
    یازده سالگی انگار با جن ارتباط دارم / روانپزشک آخرم یعنی هفتمم گفت مازوخیسم دارم
    دوازده سالگی بهم تجاوز شد (در حد مقدمه و متوسط)
    سیزده سالگی عاشق شدم و پدر مادرم فهمیدن و منو ازش جدا کردن :) نگم که چقدر درد داره که با فکرشم گریت میگیره مثل همین الان …..
    دلیلی برای زنده موندن هست ؟

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      سلام به شما
      ببین عزیزم درمان شرایط روحیتان اهمیت زیادی دارد پس بهتر است که از پدر و مادر بخواهید برای شما شرایط مراجعه به روانشناس را ایجاد کنند با بهبود شرایط روحیتان می توانید در مورد مشکلاتی که با خانواده و حتی در مورد روابط عاطفی و… نیز تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
      با بهبود شراط روحی امید به زندگی شما نیز افزایش می یابد دلیل این بی انگیزگی برای زندگی نیز بیماری شما می باشد.

      پاسخ
  9. Fati
    Fati گفته:

    سلام
    من از بچگی توسط خانواده سرکوب میشدم و الان که ۱۸ سالمه اعتماد به نفسم صفره
    هر اتفاق کوچیکی رو تقصیر خودم میدونم و مدام معزرت میخام برا یک چیز کوچیک
    با اینکه الان بزرگم ولی بازم کتک میخورم
    توی ارتباط با همین هام و دوستام خیلی مشکل دارم دوستام محدود و ارتباط گرفتن با آدم ها برام به شدت سخته توی درسم با اینکه خیلی میخونم ولی تمرکز ندارم
    یه مدت هست هیچ چیز خوشحالم نمیکنه حتی اون چیز هایی که قبلا خوشحالم می‌کرد
    و مدام به خودکشی فکر میکنم و حس میکنم توی خانواده اضافی ام
    به خاطر اضافه وزنم مدام سرکوب میشم
    پر خوری اضطرابی دارم
    و نمیخام خودکشی کنم
    فقط میخام یه راه حل بهم بگید

    پاسخ
  10. حمید
    حمید گفته:

    هیچی مثل سیانور نمیشه. منم میخام خودکشی کنم. سیانور دارم. صفر نهصد سی وپنج پونصد چهل سی ودو هفتادوشش

    پاسخ
    • مشاور
      مشاور گفته:

      سلام به شما آقاحمید
      دقت کنید که داشتن افکار خودکشی بخاطر بهم ریخگی روحی شماست و اگ شما شرایط روحی بهتی داشته باشید بی شک امید به زندگی شما نیز بیشتر شود می توانید بجای مرگ زندگی را انتخاب کنید.
      برای خودتان شرایط مراجعه به روانشنس و روان پزشک را ایجاد کنید و در مورد مشکلتان صحبت کنید.

      پاسخ
« دیدگاه های قدیمی تردیدگاه های جدیدتر »

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *