خودکارآیی در کودکان و تقویت آن

نقاط عطف رشد کودک ۶ ساله

 

با آگاهی نسبت به انتظاراتی که باید در رابطه با رشد کودکتان داشته باشید می توانید از این مسئله که روند رشد کودکتان با همسالانش هماهنگ می باشد و اینکه آیا مسئله ی خاصی در رشد کودکتان وجود دارد که هشداری برای نگران شدن وجود دارد اطمینان حاصل کنید. در مطالب زیر یک سری نقاط عطفی که در رشد کودک شش ساله ممکن است وجود داشته باشد ذکر شده است.

در سال های ابتدایی مدرسه، شما تغییرات چشمگیری را در رابطه با مهارت های حرکتی کودک مشاهده نمی کنید زیرا این دوره  زمانی مخصوص بهبود فرایند حرکتی می باشد، و در این زمانی تناسب های حرکتی رشد می یابد و مهارت های حرکتی به رشد قابل قبولی می رسد. ولی شما در این زمان تغییرات قابل توجهی در مهارت های اجتماعی و تفکر کودک مشاهده می کنید. کودک شما در ابتدای دوران کودکی پایه ی مهارت هایش شکل می گیرد و به لحاظ استقلال، تفکر و احساسی به رشد قابل توجهی می رسد.

در مورد کودک شش ساله خود بیشتر بخوانید:

۵ روش برای رشد عاطفی کودک شش ساله

در اینجا برخی از نقاط عطفی که در رشد کودک شش ساله باید انتظار آن را داشته باشید ارائه شده است:

رشد حرکتی

  • امکان دارد که به لحاظ حرکتی ناهماهنگی هایی وجود داشه باشد
  • کودک آمادگی یادگیری دوچرخه سواری را دارا می باشد
  • می تواند هماهنگ با موسیقی برقصد

رشد زبانی و تفکر

  • کودک به سوی تفکر انتزاعی پیش می رود
  • رشد مهارتهای استدالالی
  • انتقال از دوره ی یادگیری به وسیله ی مشاهده و تجربه به سوی یادگیری زبانی و منطقی
  • همه چیز را می خواهد؛ تصمیم گیری و انتخاب برایش دشوار است

رشد اجتماعی و عاطفی

  • مستقل تر شده، ولی همچنان احساس امنیت پایینی دارد
  • در پی جلب علاقه و توجه والدین و معلمان است
  • روابط دوستانه ی ناپایداری دارد؛ و نسبت به همسالان ارتباط خوبی ندارد
  • دوست دارد که برنده باشد و ممکن است قوانین را به نفع خودش تغییر دهد
  • ممکن است با انتقاد، سرزنش یا تنبیه احساساتش جریحه دار شود
  • می تواند در برابر خواسته هایش سخت و مصر باشد و نتواند خودش را با شرایط منطبق کند
  • به صورت قابل توجهی درک می کند که ممکن است دیگران احساسات متفاوتی داشته باشند

نکاتی برای والدین کودک شش ساله

در شش سالگی، کودک شما کنجکاو، فعال و درگیر مسائل مدرسه و پیدا کردن دوستان جدید می باشد.

  • در خانه ساختاری ثابتی را مهیا کنید که به کودک برای هماهنگ کردن خودش با شرایط مدرسه کمک کند.
  • برای کودک فرصت هایی زیادی برای انجام فعالیت های فیزیکی فراهم سازید که به رشد مهارت های حرکتی اش کمک کند.
  • نسبت به فعالیت ها مدرسه و حتی فعالیت های ورزشی کودک توجه کنید. برای کودک نشان دادن دستاوردها و کارهایی که انجام می دهد مهم است.
  • در برابر خودخواهی های کودک صبور باشید زیرا این یک فرایند گذرا می باشد.
  • نسبت به کودک مهربان و بخشنده باشید.

یک تصویر کلی از کودک شش ساله

داستان جنی طیف وسیعی از مهارت ها، علایق و توانایی را نشان می دهد که مخصوص این سن می باشد.

مارلین زمانی که دخترش جنی یک خط شعر را تمام کرده بود لبخند زد و در مورد دخترش فکر کرد:

«ولی من اکنون شش ساله ام، من باهوشم.

پس من فکر می کنم که من برای همیشه شش ساله خواهم بود.»

مطالب مرتبط:

روش های تربیتی برای مشکلات کودک ۶ ساله

تصورات

تصورات و تخیلات کودک شش ساله جالب است. مارلین در رابطه با هوش و خلاقیت جنی برای توضیح چیزهای غیرقابل توصیف فکر کرد. وقتی که یک قورباغه در حوض داخل حیات ظاهر شد، ما خیلی متحیر بودیم که قورباغه چطور از انجا سر در اورده. جنی به این طریق آن را توضیح داد:

قورباغه، از آب جدا مانده بود، از آقای جک خرگوش که سریعترین دونده است درخواست کرد که «لطفا مرا به جایی که آب هست ببر.»

آقای جک خرگوش که می خواهد دوست خوبی باشد گفت، « البته. فقر روی پشت من بپر، و من تو را به آن حوضچه ی خوب می برم.» پس قورباغه پشت خرگوش پرید، و خرگوش هم او را به حوضچه ی ما آورده.

«او برای همیشه از اینجا خوشش خواهد آمد، و او برای همیشه با جک خرگوش دوست خواهد بود».

پدرش او را به خاطر داستان جالبش تشویق کرد ولی به او گوفت که فکر نکند که این اتفاق واقعا رخ داده است. «تو می دانی که حیوانات نمی توانند صحبت کنند».

جنی گفت «بله آنها می توانند! شاید ما نمی توانیم صدای آنها را بشنویم، ولی آنها واقعا می توانند حرف بزنند!». «به یاد داشته باش که حیوانات در داستان ها می توانند حرف بزنند. هندی ها می دانند که آنها می توانند حرف بزنند.»

پدر خواست که جنی تفاوت بین واقعیت و مسائل وانمودی را درک کند بدون اینکه مسائل جادویی و رازآلود زندگی کودکی را نادیده بگیرد، بنابراین انها گفتگوی طولانی داشتند. جنی می داند که بابانوئل نمی تواند از دودکش وارد شود، ولی او باور دارد که بابانوئل وجود دارد. و او به شدت از ایده هایش دفاع می کند.

قوانین

مانند همه ی کودکان شش ساله، جنی تصمیم گرفت که عدالت را اجرا کند و مطمئن شود که همه ی افراد قانون را رعایت می کنند. تا اینکه او در اولین سال مدرسه یاد گرفت که چطور بخواند، او همه ی علائم راهنمایی و رانندگی را مطالعه کرد و قوانین آنها را یاد گرفت. و روز بعد به پدرش گفت که اگر او قانون سرعت ۲۵ مایل در ساعت را رعایت نکند، قطعا نمی تواند در خانه بماند. توضیحات جنی به این صورت بود که «افرادی که قانون را رعایت نمی کنند آدم های خوبی نیستند، و آدمهای بد نمی توانند با آدمهای خوب زندگی کنند.» . جنی ادامه داد که «منظورم این نیست که شما بد هستید. ولی اگر تو قانون را رعایت نکنی مردم فکر می کنند که شما بد هستید.» جنی از پدرش خواست که قانون را رعایت کند، ولی نمی خواست که احساسات پدر را جریحه دار کند. او در رابطه با احساسات دیگران بسیار حساس است. او خیلی نگران و ترسیده بود که نکند در نتیجه ی رعایت نکردن قوانین اتفاق بدی برای پدرش بیافتد. برای افزایش دانسته هایش در رابطه با قوانین، در برخی مواقع اطلاعات او را گیج می کرد. مارلین زمانی که در مورد دخترش فکر می کند لبخند می زند. و فکر می کرد که دخترش چقدر شوق و ذوق دارد و همیشه سعی می کند که دنیایش را درک کند و توصیف کند.

دوستان

جنی با هیجان وارد خانه شد و خبر خوبی داشت. او مادرش را بغل کرد و به او گفت که سوفیا از او خواسته که شب را با او بگذراند.

جنی خواست «لطفا، لطفا، لطفا، مامان به من اجازه بده».«او در تمام دنیا بهترین دوست من است! لطفا! لطفا!»

مادر جنی پاسخ داد «این خیلی هیجان انگیز است». «من فکر می کنم که این کار خوب است ولی بگذار ابتدا با مادر سوفیا صحبت کنم و جزئیات را بدانم. بعد از اینکه من با او صحبت کردم می توانیم تصمیم بگیریم که چکار کنیم.»

جنی به خوشحالی اش ادامه داد که می تواند بعد از ظهر را با دوستش باشد.

ترس ها

جنی پیش مادرش آمد و سوال خیلی مهمی پرسید. آیا ممکن است در خانه ی سوفیا هیولا باشد؟

تقریبا یک سال پیش جنی در مورد هیولایی که زیر تختش پنهان شده است خیلی نگران بود. حتی بعد از بحث های طولانی که در مورد واقعی نبود هیولاها صورت گرفت جنی همچنان از هیولا می ترسید. سوفیا از من خواسته که پیشش بروم که هیولای زیر تختش را فراری دهد. من خیلی سعی کردم که به جنی بگویم که هیولا رفته است و او می توانست در اتاقش بخوابد.

مارلین به جنی اطمینان داد که با مادر سوفیا صحبت می کند و از مطمئن می شود که در خانه ی آنها هیولایی وجود ندارد. او با ملایمت دخترش را متقاعد کرد که هیولاها واقعی نیستند و چیزی برای نگرانی وجود ندارد.

جنی گفت «ولی اگر آنها وجود داشته باشند، ما فقط یک سری مراسم را اجرا می کنیم که هیولا برود و همه چیز خوب شود.»

مارلین با خوشحالی گفت «آفرین جنی!»

 

و در آخر

به یاد داشته باشید که همه ی مطالبی که دررابطه با نقاط عطف کودک شش ساله مطرح شد نکات عمومی هستند، و کودکان این دوره را متناسب با ویژگیهای خودشان پشت سر می گذرانند. برخی زودتر برخی دیرتر. اگر هر نوع نگرانی در رابطه با کودکتان دارید در این رابطه با متخصص کودکان یا معلمش صحبت کنید.

منبع:مرکزمشاوره.com

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *