نقش والدین، مراقبان و معلمان
مصاحبه با آلیسون گوپنیک، روان شناس و نویسنده برجسته در زمینه کودک
والدین، مراقبان و معلمان چه نقشی در رشد همه جانبه کودکان خردسال دارند؟
آلیسون گوپنیک زندگی اش را صرف کاوش در هر دو دیدگاه فلسفی و روانشناسی کرده است. او استاد روانشناسی و استاد فلسفه در دانشگاه کالیفورنیا؛ برکلی است. وی در بین یکی از برترین و اثرگذارترین روانشناسان رشدی فعال امروزی قرار گرفته است. جدیدترین کتابش باغبان و نجار می باشد: آنچه که علم جدید از رشد کودک به ما در مورد رابطه بین والدین و کودکان می گوید. مطالبی که در زیر می خوانید مصاحبه برجسته ای با آلیسون گوپنیک است.
بیشتر بخوانید:
مصاحبه گر: شما کودکان خردسال را ترغیب می کنید تا بازی هایی حداقل ساختاریافتگی را انجام دهند. خب، بیش از یک قرن، روانشناسان رشدی همچون ماریا مونته سوری، دیوید الکایند و تی بری برازلتون در آن نقش داشته اند. غیر از این ها شما در چه کاری سهیم هستید؟
آلیسون گوپنیک: در تحقیقاتم سعی بر آن است تا زمینه حمایت علمی کافی از این نظریه ها فراهم شود. در کتابم، با نام باغبان و نجار؛ من ذکر کردم که اگر شما در تلاش برای فراخواندن کسی به یادگیری چیزی خاص هستید، بازی روش مناسبی نیست؛ زیرا شما قصد تعلیم دادن را دارید. خواه آن یک موش باشد خواه یک کودک سه ساله، اما؛ اگر قصد دارید او را در جهت فردی خلاق تر، انعطاف پذیرتر و سازگارتر تشویق کنید بازی برای این کار مفید است.
مصاحبه گر: آیا آن به لحاظ علمی ثابت شده است؟
آلیسون گوپنیک: در مطالعات حیوانی، ما تنها می توانیم آزمایش ها را اثبات کنیم نه فقط تحلیل همبستگی: شما به نیمی از موش ها اجازه بازی کردن بدهید و نیمی دیگر نه، اطلاعات خیلی خوبی کسب می کنید. با کودکان بهترین داده ها از طریق مشاهدات دقیق صورت می گیرد. با این وجود ما هنوز به آن کاملاً دست نیافته ایم اما نتایج برخی از مطالعات همسو با آن است.
مصاحبه گر: چه اقداماتی نیاز است تا بازی در مقایسه با آموزش مستقیم در کودکان دارای توانایی های شناختی مختلف حداکثر کارآیی را داشته باشد؟
آلیسون گوپنیک: ما احتمالاً باید توجه بیشتری به تفاوت های فردی داشته باشیم و اگر سوال شود که بهترین روش برای آموزش چیز خاصی به کودک چه می باشد ممکن است گفته شود که ما نیاز به کاربرد رویکردهای انفرادی برای آموزش داریم. اما من درزمینه اهمیت همگانی بازی در رشد شناختی در گستره ای از افراد متقاعد شدم. برای مثال، ما نتایج مان را در مناطق روستایی پرو تکرار کردیم. بعلاوه، اهمیت بازی با گذشت زمان و در فرهنگ های مختلف ثابت شده است.
تصور می کنم می دانیم که محیط کودک باید غنی، محافظتی و اکتشافی باشد. به طور مختصر بیان می کنم که زندگی کودک باید انباشته از تمام چیزهایی ملموسی شود که آن ها را تبدیل به افرادی با مهارت های حل مسئله خلاقی که ما نیاز داریم، کنند. از روی تمسخر، بسیاری از مدارس به دوران مدل ماشینی محور قرن نوزدهم برگشتند و به زمانی که جامعه ربات های زیادی برای انجام تکالیف روتین را تربیت می کند. اما باید گفت خلاقیت، انعطاف پذیری و متفکران با دیدی انتقادی آن چیزی می باشند که ما نیاز داریم.
مصاحبه گر: افسوس، فقط درصد کوچکی از مشاغل آینده به آن نیازدارند. ما در عصری زندگی می کنیم که محصولات عمده آن نرم افزار و سخت افزار می باشند. تنها انواع نسبتاً خلاق معدودی نیاز است. سپس آنها اولین قطعات را ساخته اند و نسخه های بی حد و حصری از آنها به طور خودکار تولید شد. اکثر اوقات متفکرانیبا دیدی همگرا نیاز است. از این ها گذشته، بسیار سخت است تا بتوانیم افرادی متفکر با دید انتقادی بهتری بار بیاوریم.
آلیسون گوپنیک: قطعاً پیمودندره سیلیکون تنها به چند تا از این طناب ها نیاز دارد (افراد خلاق)، اما مشاغل انسانی همچون پرستاران، نگهبانان بیمارستان و امثالهم را فراموش نکنید. آنها باید برای موفقیت در کارشانمجهز به دیدی انتقادی، خلاق و منعطف باشند.
مصاحبه گر: شما به مراقبان پربازده در زندگی اشاره کردید. کارکردگرایی لیبرال همچون پیترسینگر می گوید عاقلانه تر آن است که منابع و انرژیهایی را صرف این کار کنیم؛ مانند، مالاریا در مناطق جنوبی آفریقا. شما با شنیدن آن چه عکس العملی نشان می دهید؟
آلیسون گوپنیک: اضطراب را در نظر بگیرید، هم در کودکی و هم در انکار مرگ، نباید وسیله باشد بلکه باید یک هدف باطنی و روحی باشد.
مصاحبه گر: شما این اکتشاف را خیلی باز و برجسته می کنید، اما درجه تأثیر و کارآیی معمولاً مستلزم آن است که شخص بر هر کاری تمرکز سریعتری داشته باشد.
آلیسون گوپنیک: قطعا، برای مثال؛ مهندسان معمولاً با اکتشاف گسترده شروع می کنند و آنها برای رسیدن به یک نقطه محتمل بازده نزولی تمرکز خود به طور تاکتیکی شروع می کنند. در غیر این صورت، هیچ محصولی به بازار عرضه نمی شود. اما در کودکان قضاوت یک جانبه بر تسهیل قوه تخیل با طیفی گستره معقول است. صرف نظر از وسیله و واسطه گری، آن برای داشتن یک زندگی مفرح مهم است.
مصاحبه گر: دلایل مهمی وجود دارد که کودکان می توانند به خوبی نوجوانان و جوانان یاد بگیرند برای مثال، در زبان خارجی، ما در یک لحظه شروع به پیرشدن می کنیم پس با این وجود؛ آیا ما در جایگاه فیزیولوژیکی خوبی در چند سال نخست زندگی مان هستیم یا خیر؟
آلیسون گوپنیک: من یک فیزیولوژیست نیستم، پس نمی توانم در این مورد نظر بدهم اما می توانم بگویم که در طی این چند سال مغز ظاهراً برای ارتباطات جدید به خوبی طراحی شده است.
مصاحبه گر: افسوس، در عصر ما آن در یک سراشیبی قرار دارد.
آلیسون گوپنیک: خب، مغز یک زن و شاید مرد ۵۵ ساله از تمرکز بر بازیابی و یادآوری به مثلاً دوست داشتن و مراقبت از نوه هایمان که یک اتفاق مسرور است، تغییر جهت می دهد.
مصاحبه گر: متأسفانه، بیشتر مردان به خوش گذرانی نمی پردازند، انحطاط سریعتری دارند، نه مورد از ده بیماری کهنه را انکار می کنند و پنج سال زودتر میمیرند، پس احتمال بیشتری وجود دارد که آنها گرفتار بیماری و انحطاط شوند.
آلیسون گوپنیک: لااقل آنها می توانند در عوض پدربزرگ یا مادربزرگ شوند.
مصاحبه گر:آیا یک مسئله اخلاقی غامضی در نحوه سوق دادن کودک به برتری در تحصیل وجود دارد؟
آلیسون گوپنیک: تنش شدیدی بین آمال هایمان در رسیدن کودک با اتخاذ روش و نتایج خاصی و رها کردن آنها برای رشد شخصیت منحصر به فرد وجود دارد. اگر قرصی وجود داشته باشد که کودکم به آن روشی که من می خواهم متمایل شود درمؤثر بودن آن شک دارم.
مصاحبه گر: خب، تصور کنید که چنین قرصی وجود دارد که باهوشی و نوع دوستی را تضمین کند. آیا کار والدین در شک در تأثیر آن، انکار تضمین هوش و رفتار نوع دوستی مطلوب غیراخلاقی نیست؟
آلیسون گوپنیک: شاید، اما من فکر می کنم ما ارزش پیش بینی ناپذیری و غیرمنتظره بودن را دست کم می گیریم، در مقایسه با آن که در موقعیت کنترل قرار گرفته باشیم. بعلاوه، به فرض آنکهما قبلاً چنین قرصی داشتیم: می دانیم که کودکان در محیطی صمیمی و حمایتی رشد کرده و کامیاب می شوند و هر آنچه در این محیط عمل کنند خودشان را بهتر پیدا می کنند. آنچه ما برای این هدف نیاز داریم داشتن تماس و عملکرد بیشتر برای کمک به کودکان ضعیف تر در چنین محیط هایی است.
مصاحبه گر: شما دارای یک تخصص دیرینه و جدیدی در حوزه ی آموزش می باشید: دوره کارآموزی و یادگیری مجازی یا از راه دور. ممکن است در این باره توضیح دهید.
آلیسون گوپنیک: کودکان پیش دبستانی وقتی بهتر یاد می گیرند که دست به اکتشاف بزنند، اما کودکان دبستانی وقتی بهتر یاد می گیرند که خودشان مسئولیت انجام کارها را بر عهده بگیرند و در جهت تسلط و ماهر شدن با امور تعامل برقرار می کنند. متأسفانه، مدارس ما به هیچ یک از این دو پایبند نیستند. دریغ، کودکان نیاز دارند تا یاد بگیرند چگونه با تکنولوژی و آموزش مجازی سرو کار داشته باشند و گرنه استفاده از وسایل برقی مانند مواد و تجهیزات یادگیری موجب تسهیل یادگیری می شوند.
مصاحبه گر: اجازه بدهید برگردیم به دیدگاه فلسفی تان. شما استدلال می کنید که ذهن و افکار کودکان باید به ما در درک سؤالات فلسفی عمیق کمک کنند. چه مثالی در این زمینه می توانید بزنید؟
آلیسون گوپنیک: برای فیلسوفان و روانشناسان این سؤال که چطور ما به اندازه ی و با وجود تجارب محدودمان، باز می دانیم یک معما شده است. یک روش آن است که ببینیم کودکان چگونه یاد می گیرند. نمونه ای دیگر، هوشیاری است. این مفهوم معمولا از طریق آکادمیک و تجارب تخیلی کاوش می شود. کودکان را در نظر بگیرید که موجب بسط برداشت مان از هوشیاری می شود.
مصاحبه گر: موضوع مهم دیگری برای فیلسوفان، آزادی در مقابل جبرگرایی است. آیا موافق هستید با این مطلب که که میزان آزادی در طی عمر تغییر می یابد؟
آلیسون گوپنیک: نوجوانان تمایل دارند فکر کنند که آنها آزادی زیادی دارند و کودکان زیر شش سال، کمتر در این باره مطمئن هستند. آنها ممکن است بیشتر واقع گرا باشند!
مصاحبه گر: شاید نوجوانان اعتقاد دارند که آنها به این دلیل آزاد خواهند بود که تحریک شدن و برانگیختگی دشوار است اگر ما همچون گفته های کالوانیزم معتقد باشیم که در آن همه چیز از قبل مقدر شده است.
آلیسون گوپنیک: دقیقاً
مصاحبه در اینجا به پایان می رسد و ما هم چنان باید به یاد اوریم که کودکان ما با دست های خود ما شکل می گیرند و بزرگ می شوند….
منبع:e-teb.com
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.