چه کسی کمک میکند؟
یک مرغ حنایی کوچولو همراه با دوستانش در مزرعه زندگی میکرد.
دوستان او یک سگ خاکستری، گربه نارنجی و یک غاز زرد بودند.
یک روز مرغ حنایی مقداری دانه گندم پیدا کرد و گفت:
می توانم با آنها نان درست کنم.
مرغ حنایی پرسید: کسی به من کمک می کند تا دانه ها را بکارم؟
سگ گفت: منم نمی توانم.
گربه گفت: من دلم می خواهد ولی کار دارم.
غاز گفت: من امروز باید به بچه ها شنا یاد بدهم و نمی توانم.
مرغ حنایی گفت پس خودم تنهایی آنرا انجام می دهم.
مرغ حنایی که خسته شده بود، پرسید: کسی به من کمک می کند که گندم ها را آرد کنیم؟
سگ و گربه و غاز باز هم گفتند ما نمی توانیم. مرغ حنایی گفت: خودم اینکار را خواهم کرد.
مرغ حنایی به تنهایی گندم ها را آرد کرد و با آنها نان پخت.
نان تازه بوی خیلی خوبی داشت. مرغ حنایی پرسید: آیا کسی به من کمک می کند تا نان را بخوریم؟ سگ و گربه و غاز گفتند: ما کمک خواهیم کرد.
اما مرغ حنایی عصبانی شد و فریاد زد: من نیازی به کمک شما ندارم و خودم تنها این کار را خواهم کرد و نان را جلوی خودش گذاشت و همه آن را خورد.
منبع:مشاورکو
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.