پرورش خلاقیت در کودکان می تواند به بهبود مهارت های حرکتی، تعاملات اجتماعی و حتی مهارت های حل مسئله کودک کمک کند. آیا می خواهید فرزندتان را به خلاقیت بیشتر تشویق کنید؟ پس این مقاله را از دست ندهید.
اهمیت خلاقیت در کودکان
تصور کردن خود به جای دیگران باعث رشد اجتماعی و عاطفی کودک شما می شود. او یاد می گیرد که با دیگران همدلی و همکاری بیشتری داشته باشد و در عین حال به هویت خود اطمینان دارد. تظاهر به بازی و کاردستی همچنین به کودک شما کمک می کند تا با کمک به تصور و آزمایش، حد و مرزهای خود را آزمایش کند.
توصیه هایی برای حمایت کردن از کودکتان
یک سری روشهایی وجود دارند که شما با استفاده از آن می توانید به کودک دارای محاسبه پریشی خودتان کمک کنید – هم در مدرسه و هم در خارج از آن.
ارائه حمایت آکادمیکی
کودکان دارای محاسبه پریشی برای یادگیری در کلاس ریاضیات، انجام تکالیف و انجام دادن آزمون ها، نیاز به حمایت اضافی دارند.
ارائه انواع مختلف کمک ها می تواند به شما و کودک تان کمک کند تا ابزارهای مناسبی را برای تامین نیازهای وی پیدا کنید.
معلمان خصوصی
یک معلم خصوصی ریاضیات، به خصوص معلمانی که در رابطه با کار کردن بر روی دانش آموزان دارای سطح یادگیری مختلف با تجربه می باشند، می تواند به شما کمک کند تا مسائل ریاضی را به صورت موثرتری یاد بگیرد.
همچنین تدریس خصوصی به کودک شما اجازه می دهد که این مهارت های ریاضی را به صورت آرام تر و در یک مجموعه دارای استرس کمتر یاد بگیرید.

ابزارهای مناسب
ابزارها و تکنیک های حمایتی می توانند به کودکتان کمک کنند تا مشکلات مختلفی را حل کنید.
- یک ماشین حسابی که وی نحوه کار کردن آن را می داند
- مداد (برای پاک کردن!)
- کاغذ گراف برای کمک به وی به منظور درست در نظر گرفتن ستون ها و اعداد.
- یادآوری کننده های تلفنی از پیش تنظیم شده و هشدارهایی برای کمک به وی و برای در نظر داشتن زمان.
- برنامه ها و بازی های ریاضی که به وی اجازه می دهد تا مهارت های اساسی را به یک روش سرگرم کننده مورد استفاده قرار دهید.
تطابق
با معلم کودکتان همکاری کنید تا مطمئن شوید که وی می تواند دسترسی مناسبی به حمایت های زیر داشته باشد:
- دسترسی به ماشین حساب در طول کلاس و آزمون ها
- زمان اضافی در آزمون ها
- یک محیط آرام در حین کار
- گزینه مربوط به ضبط سخنرانی ها
- دسترسی به یادداشت های معلم
- سپری کردن یک مدت زمانی در اتاق منبع ریاضی (در صورتی که مدرسه وی چنین موردی داشته باشد)
- تدریس خصوصی در مدرسه یا کمک در تکالیف خانگی
- شناسایی اضطراب
- اختلال محاسباتی در کودکان
اختلال محاسباتی در کودکان
کودکان زیادی – دارای محاسبه پریشی یا بدون محاسبه پریشی – با یک موردی مواجه هستند که معمولا اضطراب ریاضی نامیده می شود.
دکتر مردیت کراویتز[۱]، به عنوان یک روان شناس عصب بالینی توضیح داده است “کودکانی که در ریاضیات مشکل دارند.
در اغلب زمان هایی که یک وظیفه مربوط به ریاضی را انجام می دهند، به خصوص تکلیف خانگی یا آزمون ها، اضطراب جدی را احساس خواهند کرد.”
در اغلب مواقع این اضطراب به یک پیشگوی خودکار و کامل تبدیل می شود؛
دکتر کراویتز معتقد است “اغلب کودکانی که در رباضیات با مشکل مواجه هستند، در اغلب مواقع آنقدر دچار اضطراب می شوند که این اضطراب بر روی فرد مسلط می شود.
این افراد به دلیل نگران بودن در مورد عملکرد بدشان، توانایی مناسبی برای تمرکز بر روی یادگیری مسئله یا آزمون دادن ندارند.”
اضطراب درس ریاضی نشانه؛ محاسبه پریشی است؟
اضطراب ریاضی مختص کودکان دارای محاسبه پریشی نمی باشد، ولی این مورد در بین کودکان دچار شده به این اختلال رایج می باشد.
دکتر کراویتز بیان کرده است که “یکی از ابزارهای کلیدی برای کمک به کودکان دارای محاسبه پریشی، یاد دادن استراتژی های مدیریت اضطراب به آنها می باشد.”
همزمان با اینکه کودکان یاد می گیرند که اضطراب ایجاد شده در نتیجه چالش های ریاضی را مدیریت کنند، توانایی بیشتری برای به دست آوردن اطلاعات و تکنیک های مفید به دست خواهند آورد.
[۱] Dr. Meredyth Kravitz
- تربیت کودک بیش فعال
- روانشناسی دختر ۱۱ ساله
- تربیت پسر یازده ساله
- داستان کودک دبستانی (۸ تا۱۰ سال)
- روانشناسی کودک ۴ تا ۵ ساله
حمایت از عزت نفس
محاسبه پریشی همانند اکثر عدم توانایی های یادگیری، دارای یک سری هزینه های مخفی می باشد.
در صورتی که کودک شما دارای محاسبه پریشی باشد، در زمانی که از وی خواسته می شود تا یک کاری را انجام دهد – همانند پاسخ دادن به جدول های ضرب – ممکن است که دچار ناامیدی یا خجالت زدگی شود؛
چرا که وی با یک سری مشکلاتی مواجه می باشد، به خصوص در مابین کلاس ها و زمانی که دانش آموزان هم حضور داشته باشند.
ریشه مشکل در مدرسه است؟
ولی ممکن است که مشکلات موجود فراتر از مشکلات مدرسه ای باشند.
تاثیر محاسبه پریشی بر روی فعالیت های روزمره – انجام دادن بازی های تخته ای، انجام دادن یک تغییر درست یا حتی خواندن درست ساعت ها – می تواند باعث شود که کودک شما احساس خود آگاهی یا اجتنابی داشته باشد.
چگونه به کودکان با اختلال محاسباتی کمک کنیم؟
کمک کردن به کودکتان برای یادگیری اختلال یادگیریش می تواند ابزارهای مورد نیاز را برای مدیریت محاسبه پریشی – هر دو مورد محاسبه پریشی آکادمیکی و عاطفی – در اختیار وی قرار دهد.
وی را نسبت به وضعیت خودتان بی آگاه نگذارید.
در رابطه با مشکلات مربوط به محاسبه پریشی که می توانند ایجاد شوند و خاص باشند، صحبت کنید: “شما مطلع هستید که در حین یادآوری جدول های زمانی، لحظات دشواری را دارید یا می دانید که در زمان ناهار شما چقدر تغییر صورت گرفته است.
این مورد محاسبه پریشی می باشد.”
این چالش ها را تایید کنید و قدر سخت کوشی خودتان را بدانید – حتی در صورتی که نتایج کامل نباشند: “من می دانم که تکالیف ریاضیاتی چقدر مشکل هستند.
من به دلیل سخت کوشی شما در رابطه با این مسئله، به شما افتخار می کنم.
” دکتر کراویتز معتقد است که “تقدیر کردن از تلاش ها به جای تقدیر کردن از نتیجه، می تواند باعث شود که کودک شما نسبت به کاری که انجام می دهد، احساس غرور کند، حتی در صورتی که این تلاش به نتیجه دلخواهی منجر نشود.”
به وی کمک کنید که نقاط قوتش را شناسایی کند و یک سری جملات مثبتی را به وی بیان کنید: “مقاله شما در رابطه با پدر، دارای نوشتار مناسب و موثری می باشد. شما یک نویسنده بزرگی هستید.”
با خود گفتاری منفی مقابله کنید
در صورتی که کودک شما مواردی از قبیل “من احمق هستم” را بگوید، نسبت به این مورد بی توجه نباشید.
به جای آن، به منظور کمک کردن به کودکی که شرایط سختی دارد، از ایده های مطرح شده در این مقاله استفاده کنید.
نویسنده: را جاکوبسون[۱]، تربیت کودک – درمان
اختلالات درسی کودکان
[۱] Rae Jacobson
آیا فرزند شما دارای انگیزه می باشد
زمانی که به نظر می رسد یک کودک در مدرسه به اندازه کافی سخت کوشی زیادی نمی کند، این مورد به چه معنا می تواند باشد
این مورد در هر زمانی مابین دوره کودکستان تا فارغ التحصیلی دبیرستانی صورت می گیرد – و حتی بعد از آن.
این مورد رایج می باشد، ولی منجر به ایجاد نگرانی زیادی برای والدین می شود: شما متوجه نبود انگیزه و تعهد در نگرش فرزندتان نسبت به مدرسه می شوید.
شاید وی علاقه مناسبی برای یادگیری موارد جدید نداشته باشد. ممکن است که وی تکالیف خانگیش را انجام ندهد.
ممکن است که نمرات وی کم شوند. شاید در زمانی که تلاش می کنید که وی را مجاب به انجام دادن کارش کنید، یک دعوایی مابین شما ایجاد شود.
صرف نظر از مشکل اصلی که وجود دارد، اکثر والدین به دلیل اینکه کودکشان به اندازه کافی در مدرسه تلاش نمی کند و همچنین در رابطه با نحوه کمک به فرزندشان برای پیدا کردن انگیزه مناسب، دچار نگرانی می شوند.
دلایل بالقوه زیادی وجود دارد که می توانند منجر به کاهش انگیزه کودک در مدرسه شوند.
در ادامه یک سری مراحلی بیان شده است که شما با استفاده از آن می توانید بررسی کنید که چه اتفاقی صورت گرفته است:
نگرانی های خودتان را به صورت مشخص بیان کنید.
کودکتان چه نوع رفتاری انجام می دهد که در نتیجه آن فکر می کنید وی در مدرسه فعال نمی باشد؟
یک بررسی دقیق در رابطه با کارهایی که وی انجام می دهد – یا انجام نمی دهد – به شما کمک خواهد کرد تا مواردی که در حال وقوع هستند را مشخص کنید.
در صورتی که وی بگوید خسته است، به چه معنی می باشد؟
اکثر کودکان از کلمه “خسته بودن” به منظور توصیف احساس خودشان در کلاس استفاده می کنند، ولی ممکن است که تعریف آنها از خسته بودن با تعریف شما مطابقت نداشته باشد.
در برخی مواقع کودکانی که با چالش مواجه هستند یا خسته هستند، مطمئن نیستند که در رابطه با احساسات خودشان چه چیزی بگویند.
صحبت کردن با معلم.
معلم کودک شما یک منبع مهمی است که شما می توانید هم برای مشخص کردن مشکلات موجود و بعد از آن پیدا کردن روش هایی برای حل کردن آنها، از اطلاعات وی استفاده کنید.
راچل بوسمن[۲] به عنوان یک روان شناس در موسسه ذهن کودک[۳] معتقد است که “یک معلم می تواند در طول شش ساعت از روز، اطلاعات مفیدی را در رابطه با مواری که کودک انجام می دهد، پیشنهاد دهد.”
مشخص کردن انتظارات خودتان.
انتظارات خودتان را با معلم چک کنید تا مطمئن شوید که انتظارات شما متناسب با سن کودک و سطح رشد وی می باشد.
آیا این یک بخش از فرآیند یادگیری می باشد؟
دکتر باسمن توضیح داده است که “یک مقدار نرمالی از بیم و هراس وجود دارد که در نتیجه یادگیری موارد جدید ایجاد می شود.
برای مثال، کودکی که یاد می گیرد بخواند، ممکن است انگیزه پیدا نکند، چرا که این مورد برای وی جدید است و یک مورد راحتی نمی باشد.
” در صورتی که معلم فکر کند که فرزند شما در یک دوره زمانی سختی قرار دارد، ممکن است که وی شما را نسبت به شرایط فرزندتان مطلع کند.
آیا تغییراتی در مدرسه صورت گرفته است؟
لکنت زبان پیدا کردن در طول چند ماه اول کودکستان یا مدرسه راهنمایی یک مورد نرمالی می باشد، چرا که مرحله انتقال آنها به تعدیلات زیادی نیاز دارد.
لائورا فرمن[۴] به عنوان یک روان شناس عصب در موسسه ذهن کودک معتقد است که “تعداد زیادی از مجموعه های پیش دبستانی، بیش از حد اجتماعی و عاطفی هستند و دارای حالت آکادمیک نمی باشند، به همین دلیل قرار گرفتن در دوره پیش دبستانی یا کودکستان سخت می باشد.
” کن شستر[۵]، به عنوان یک روان شناس عصب و معلم باز نشسته یک الگوی مشابهی را در شروع مدرسه راهنمایی مشاهده کرده است که در آن از کودکان انتظار می رود تا مستقل تر و سازمان یافته تر باشند.
آیا کودک شما مدرسه اش را تغییر داده است؟
در یک شرایط مشابهی، تغییر دادن مدرسه همچنین می تواند یکی از چالش های آکادمیکی باشد که همزمان با تطبیق یافتن کودکتان به یک محیط جدید ایجاد می شود.
[۱] Danielle Cohen
[۲] Rachel Busman
[۳] The Child Mind Institute
[۴] Laura Fuhrman
[۵] Ken Schuster
آیا عوامل اجتماعی نقش دارند؟
دکتر فورمن بیان کرده است که در شروع مدرسه راهنمایی، نگرش کودک شامل تعامل ها و فشارهای اجتماعی می باشد.
متاسفانه کودکانی که عملکرد مناسبی در مدرسه دارند، در برخی مواقع با انزوای اجتماعی مواجه می شوند و به منظور اجتناب از لقب گذاری شدن به عنوان یک ماسک دار یا یک لانه دار، ممکن است که فعالیت های آکادمیک خودشان را ترک کنند.
وی بیان کرده است “کودکان در مدرسه راهنمایی نمی خواهند که متفاوت باشند و ممکن است که این افراد یک هویتی را به دست بیاورند که منجر به کاهش تجربه خجالت زدگی و تحقیر آنها در برابر همتایان می شود.”
در حالیکه ممکن است شما به عنوان والدین، کنترل کمتری بر روی این موقعیت داشته باشید، ولی بهترین کاری که می توانید انجام دهید عبارت از پافشاری بر روی پیشرفت کردن سطح یادگیری فرزندتان می باشد.
به دنبال پیدا کردن فرصت هایی برای کودک خودتان باشید تا وی در خارج از مدرسه بتواند علایق خودش را دنبال کند و در کنار سایر کودکانی قرار بگیرد که علایق یکسانی دارند.
آیا کودک شما دارای یک کمبودی در مهارت ها می باشد؟
در صورتی که کودک بدون انگیزه شما همچنان دارای عملکرد نامناسبی باشد، این مورد می تواند به این دلیل باشد که مهارت های جدید مورد نیاز برای پیشرفت در وی ایجاد نشده است؛
این شرایط می تواند به دلیل یک اختلال یادگیری یا زبانی یا ضعف در عملکرد اجرایی باشد.
زمانی که یک کودک با مشکلی مواجه می شود، به خصوص در زمانی که مشکل از قبل مشخص نباشد، واکنش وی می تواند متوقف کردن تلاش هایی در این حوزه باشد که برای وی خسته کننده است.
دکتر فرمن توضیح داده است که “ما این مورد را بیچارگی یادگرفته شده می نامیم.
زمانی که این کودکان سطح موفقیت مناسب را به دست نیاورند، یک گرایشی به تسلیم شدن خواهند داشت، چرا که تمامی تلاش های صورت گرفته توسط آنها بی فایده می باشد.”
این مشکلات می توانند در زمان های مختلفی بروز داده شوند، چرا که برنامه تحصیلی سالانه نیاز به یک سطح بالایی از مهارت ها دارد.
کودکان دارای اختلال های خواندن، همانند خوانش پریشی، ممکن است که در کلاس اول، زمانی که خواندن مهم می شود و همچنین در کلاس سوم که درس های موجود پیچیده تر می شوند، بروز پیدا کند.
اکثر مشکلات عملکرد اجرایی در شروع دوره راهنمایی بروز پیدا می کنند، چرا که در این دوره از دانش آموزان انتظار می رود که هم در رابطه با کارشان و هم در رابطه با دلبستگی های خودشان، مستقل و سازمان یافته باشند.
همزمان با اینکه مخفی کردن این مشکلات سخت تر می شود، اغلب کودکانی که به دلیل چالش های خودشان دچار خجالت زدگی یا اضمحلال می شوند، از تلاش برای غلبه بر این مشکلات امتناع می کنند.
کودکان دارای معایب مهارتی، با استفاده از کمک و از طریق یادگیری روش هایی برای مدیریت این مشکلات و از طریق استفاده از منابع مدرسه ای که آنها را قادر می سازد تا از نقاط قوت شان استفاده کنند، در نهایت می توانند وضعیت مناسبی در مدرسه پیدا کنند.
شاید شرایط وی واقعا خسته کننده باشد
هر چند که این مورد به مراتب کمتر از سوء ظن والدین صورت می گیرد، ولی برخی از کودکان انگیزه کافی در محیط مدرسه شان ندارند.
ممکن است این کودکان افرادی باشند که کارشناسان آنها را کودکان “با استعداد” می نامند؛ توانایی های ذهنی این افراد خیلی قوی تر از همتایانشان می باشد.
این دانش آموزان در اغلب مواقع علایق آکادمیک خودشان (چه در رابطه با خواندن، نوشتن، ریاضیات یا در رابطه با علوم) را خارج از مدرسه دنبال خواهند کرد و یک برنامه آموزشی را پیدا خواهند کرد که فراتر از موارد یاد گرفته شده آنها تا آن زمان و موارد غیر مهیج می باشد.
یک شرایط دیگری که با استعداد بودن می تواند در آن مواقع منجر به عدم ارتباط وی شود، زمانی است که آنها در یک حوزه خاص دارای استعداد خاصی باشند .
آنها مجذوب حوزه هایی می شوند که به جای توجه کردن به مواردی که معلمانشان در کلاس بیان می کنند، بیشتر نسبت به این حوزه ها فکر می کنند.
ولی متئو کروگر[۱]، به عنوان یک روان شناس در موسسه ذهن کودک و کسی که با کودکان با استعداد زیادی کار کرده است، نسبت به این موضوع شک دارد که نبود انگیزه در کودکان، صرفا به دلیل استعداد این افراد می باشد.
دکتر کروگر بیان کرده است “من انتظار دارم که اکثر کودکان با استعداد برنامه درسی را به عنوان یک مورد اجباری در نظر بگیرند.
” در صورتی که موارد موجود در مدرسه منجر به جلب توجه کودک نشود، ممکن است که کودک با استعداد باشد و همچنین این تشخیص در مورد وی صورت گرفته باشد که یک موردی مانع از پیشرفت وی می شود و انگیزه او را از بین می برد.
[۱] Matthew Cruger
- تربیت کودک بیش فعال
- روانشناسی دختر ۱۱ ساله
- تربیت پسر یازده ساله
- داستان کودک دبستانی (۸ تا۱۰ سال)
- روانشناسی کودک ۴ تا ۵ ساله
چه موارد دیگری منجر به از بین رفتن انگیزه کودکان مدرسه می شوند؟
در حالیکه اختلال های تغذیه ای و کمبود سایر مهارت ها در اغلب مواقع منجر به عدم وجود علاقمندی در محیط مدرسه می شود، همچنین یک سری تشخیص های رایج دیگری هم وجود دارند که در این روش مشخص می شوند.
ADHD.
احتمالا بعد از اختلال های یادگیری، ADHD رایجترین موردی است که منجر به عقب افتادن کودکان در مدرسه می شود.
نبود انرژی، بی حوصلگی، انگیزه آنی و حواس پرتی عبارت از مواردی هستند که می توانند منجر به ایجاد یک مشکل قابل توجه در عملکرد معمولی مدرسه ای کودک مبتلا به ADHD می شود.
کریستین کاروترز[۱]، به عنوان یک روان شناس بیان کرده است “ممکن است که کودکان دارای ADHD، مدرسه را به عنوان یک مورد چالش زای خاص در نظر بگیرند، چرا که آنها نمی توانند به راهنماها و اطلاعاتی توجه کنند که برای داشتن یک عملکرد مناسب لازم می باشد.
همچنین ممکن است که این افراد یک سری توجهات منفی را از طرف معلمانشان دریافت کنند، چرا که رفتار آنها می تواند اختلال آور باشد و این موضوع می تواند انگیزه آنها را برای داشتن عملکرد مدرسه ای مناسب، کاهش دهد.”
اضطراب.
اضطراب جدایی می تواند منجر به حواسپرت شدن کودک یا حتی مانع از توجه کافی وی به مدرسه شود، به دلیل اینکه وی نگران است در زمانیکه از والدینش جدا می باشد، ممکن است یک اتفاقی برایش بیافتد.
همچنین مشکل موجود می تواند اضطراب اجتماعی باشد، که تعامل با همکلاسی ها و معلمان را آنقدر برای کودک نگران کننده می کند که وی به جای شرکت در گروه های کاری کوچک، در کلاس ها حضور پیدا نمی کند یا هیچ وقت دست خودش را (به عنوان یک داوطلب برای پاسخ دادن به سوال مطرح شده) بلند نمی کند.
همچنین کودکان دارای اضطراب عمومی شده نسبت به موارد آکادمیک خودشان نگران هستند .
این مورد می تواند منجر به ایجاد استرس زیادی در مورد عملکرد کاملشان شود و این کودکان به دلیل اینکه احساس می کنند عملکردشان زیاد مناسب نمی باشد، از ادامه تحصیل منصرف شوند.
افسردگی.
یکی از علائم اصلی افسردگی عبارت از کاهش علاقمندی نسبت به فعالیت هایی می باشد که کودک در گذشته به آن علاقمند بوده است.
در صورتی که کودک شما در گذشته توسط فعالیت های موجود در مدرسه تهییج می شد و در حال حاضر به همراه بی علاقگی نسبت به مدرسه، یک سری علائمی دیگری همانند تحریک پذیری یا ناراحتی را تجربه می کند، این احتمال وجود دارد که وی از افسردگی رنج ببرد.
OCD. درست به همان روشی که اضطراب منجر به پیشگیری از تمرکز کودک در کلاس می شود، OCD هم می تواند یک سری محدودیت هایی را در این یادگیری ایجاد کند.
کودکان دارای OCD ممکن است آنقدر در رابطه با اشتباه داشتن دچار استرس شوند که ممکن است به دوباره خواندن هر چیزی یا پاک کردن و دوباره نوشتن تکالیف خانگی به صورت مجدد تا زمان کامل شدن، احساس نیاز پیدا کنند.
همچنین ممکن است آنها این احساس را داشته باشند که میز آنها کثیف می باشد و آنقدر در رابطه با این موضوع نگران شوند که نسبت به موارد در حال وقوع در مدرسه بی توجه باشند.
ممکن است این افراد به یک سری وسواس های فکری و تشریفاتی دچار شوند که منجر به پیشگیری از کار مدرسه ای می شود و اینطور به نظر برسد که وی همواره انگیزه محدودی برای یادگیری دارد.
این وضعیت یک فرآیند می باشد
در صورتی که کودک شما دارای یک اختلالی باشد که منجر به پیشگیری از یادگیری می شود، درمان به وی کمک خواهد کرد که انگیزه و فعالیت بیشتری در محیط مدرسه داشته باشد.
در رابطه با کودکانی که نیازی به درمان ندارند، ولی برای انگیزه پیدا کردن نیاز به درمان دارند، یک سری مواردی وجود دارند که والدین و معلمان برای کمک کردن به آنها می توانند انجام دهند.
همچنین به یاد داشته باشید که برخی از کودکان همزمان با بزرگ شدن، انگیزه کافی پیدا خواهند کرد.
دکتر کاروترز معتقد است “زمانی که داشتن انگیزه برای کودک شما سخت باشد، ممکن است که وی در یک دوره رشد باشد، ولی این بدان معنا نمی باشد که وی در آینده موفق نخواهد بود.”
دنیل کوهن[۱] -مترجم : کودک و نوجوان
[۱] Kristin Carothers
دسته بندی ها: روانشناسی رشد کودک و نوجوان, مشاوره کودک و نوجوان
درد سر دروغگویی کودک و راه حل های کلیدی
دروغگویی کودکان معمولاً از سه دلیل عمده سرچشمه می گیرد.
- کودک واقعیت و خیال را در هم میآمیزد و گاه تصورات خود را کاملاً واقعی فرض می کند. معمولاً تا پایان هفت سالگی، توانایی کودک برای جدا کردن واقعیت از خیال، کامل نشده است.
در این سن ممکن است جملات زیادی از فرزندتان بشنوید که مبتنی بر خیال هستند.
- کودک به نوعی تفکر آرزومندانه پسرفت کرده است و بدین طریق با یک واقعیت غیرقابل تحمل انطباق پیدا کرده است.
مثلا کودکی که پدرش او را ترک کرده است ممکن است داستان هایی در باره این که پدرش شماره تلفنش را نمیداند بسازد.
گاهی کودک با چنان شدتی خواستار این آرزوها هستند که خود نیز باور میکنند آن چیز را به دست ن آورد.
مثلاً «من دوست دارم یک دوچرخه داشته باشم» ممکن است است به «من برای تولدم یک دوچرخه هدیه میگیرم» تبدیل شود.
ممکن است در سنین مدرسه، معلمان و یا مشاوران با دروغ های آرزومندانه ی زیادی مواجه شوند که نیازمند هوشیاری و آگاهی است.
۳) ممکن است کودک به منظور فرار از تنبیه یا انتقاد دروغ بگوید.
ممکن است او بداند که آنچه میگوید حقیقت ندارد ولی بتدریج خودش هم بخش هایی از آن را باور میکند.
گاهی اوقات کودکان با هوش تر بیشتر به دروغگویی پناه میبرند تا تایید والدین را از دست ندهند و از عواقب کار خود فرار کنند.
در برخورد با کودک دروغ گو چه کنم؟
ـ در مواجهه با کودکی که دروغ گفته است آرامش خود را حفظ کنید و سعی کنید آرام بمانید.
ـ به کودک لقب دروغگو ندهید. کار او را از شخصیت وی جدا کنید و شرایط سنی اش را فراموش نکنید.
ـ سعی کنید نوع دروغ کودک را تعیین کنید و بسته به آن واکنش مناسب نشان دهید.
ـ اگر کودک دروغی ناشی از خیالات خود میگوید به او کمک کنید تفاوت بین واقعیت و خیال را دریابد. با وی طوری رفتار نکنید که احساس کند کار اشتباهی کرده است.
ـ اگر کودک با موقعیتی دشوار روبرو است و آرزوهایش را به عنوان واقعیت بیان میکند وی را تشویق کنید که به جای این کار به بیان احساساتش بپردازد و از دیگران برای حل مشکلات کمک بخواهد.
ـ اگر کودک برای فرار از پیامد کار اشتباهش دروغ می گوید، بهتر است به جای واکنش شدید نسبت به دروغ گفتن، درباره ی کار اشتباه او و علت بد بودن کارش با او صحبت کنید.
از کودکان به خاطر دروغ اعتراف نگیرید.
در مواقعی که میدانید کودک کار بدی کرده است خود را درگیر بحث با او و تلاش برای اعتراف گرفتن نکنید.
به عنوان مثال اگر فرزندتان بدون اجازه به اتاق بادرش رفته و وسایل او را بهم ریخته، بجای مطرح کردن این سوال که ” تو رفتی توی اتاق برادرت و اونجا رو به هم ریختی؟” و شنیدن پاسخ “نه” سوال را به شکل دیگری مطرح کنید.
می توانید دست کودک را بگیرید. او رابه اتاق ببرید و بگویید ” می بینم که اتاق برادرت رو به هم ریختی و وسایلش توی اتاق توئه. ازت خواسته بودم که بدون اجازه به وسایل بقیه دست نزنی. چی شد که این کار رو کردی؟”
با این روش شما از بحث در مورددروغ گویی فاصله گرفته اید و رعایت قوانین را مد نظر قرار داده اید.
با بددهنی و الفاظ رکیک کودکان چگونه برخورد کنیم؟
بسیاری از کودکان در سنین پیش دبستانی و دبستان از کلمات نامناسب استفاده میکنند.
بنابراین در صورتی که فرزندتان در این سنین، تکرار کلمات زشت و زننده را در پیش گرفته است، با مساله ای طبیعی مواجه هستید.
دلیل اصلی به کارگیری این کلمات، شنیدن آن ها در منزل یا مهدکودک یا محیطهای دیگر است.
زمانی که کودک از این عبارات استفاده میکند معمولاً با توجه شدید و واکنش بیش از حد والدین روبرو میشود و همین مساله، فراوانی کاربرد این کلمات را بیشتر می کند.
در بسیاری از موارد تکرار کلمات زشت برای کودک تبدیل به بازی هیجان انگیزی می شود که از طریق آن می تواند والدین را تحت تاثیر قرار دهد.
۵ گام اساسی در برخورد با کودک بد دهن
اگر فرزندتان برای اولین بار از این کلمات استفاده میکند بهتر است معنای آن را از کودک بپرسید.
اگر او بتواند معنی کلمه را بگوید برایش توضیح دهید که این کلمه دیگران را ناراحت میکند و نباید آن را تکرار کند.
در صورت تکرار، آنچه مهم است ان است که آرام بمانید و واکنش های حیرت انگیز نشان ندهید.
در گام بعدی لازم است نسبت به دور نگه داشتن کودک از محیطهایی که در آن ها چنین کلماتی استفاده میشود اقدام کنید.
اگر علی رغم استفاده از روش های فوق، رفتار کودک ادامه یافت، از روش های دیگری مانند محروم کردن استفاده کنید. به عنوان مثال اگر این کلمه را بگویی پارک رفتن عصر را از دست می دهی.
سعی کنید به کودک کلماتی یاد دهید که بتواند احساس ناکامی و ناراحتی خود را به صورت مودبانه بیان کند و به کلمات نامناسب پناه نبرد.
در صورتی که فرزندتان حتی برای یک بار، برخورد مودبانه ای نشان داد، حتما او را تشویق کنید.
- تربیت کودک بیش فعال
- روانشناسی دختر ۱۱ ساله
- تربیت پسر یازده ساله
- داستان کودک دبستانی (۸ تا۱۰ سال)
- روانشناسی کودک ۴ تا ۵ ساله
دانستنی های دزدی کودکان
کودکان تا پایان چهار سالگی درک درستی از مفهوم مالکیت ندارند و بنابراین دزدی را نیز درک نمی کنند.
به همین دلیل است که وقتی فرزندتان اسباب بازی دوستش را بدون اجازه بر می دارد و به خانه می آورد، شما به شدت آشفته می شوید در حالیکه او بسیار آرام و راحت است.
در صورتی که فرزندتان به برداشتن وسایل دیگران بدون اجازه گرفتن عادت کرده است، راهکارهای زیر را اجرا کنید.
آرامش خود را حفظ کنید و واکنش بیش از حد نشان ندهید. بخاطر داشته باشید که کودک درکی از زشت بودن این رفتار ندارد و آن را به نسبت سنش انجام داده است.
برای فرزندتان توضیح دهید که مفهوم “اجازه گرفتن” چیست و برای برداشتن چیزهایی که متعلق به دیگران است باید از آن ها اجازه بگیریم.
از به کار بردن عباراتی مانند ” هیچ میدونی این کار اسمش دزدیه و چقدر زشته” خودداری کنید.
در عوض به کودک بگویید که صاحب آن وسیله الان چقدر غمگین و ناراحت است. کودک را در وضعیت مشابه قرار دهید و احساس او را جویا شوید. ” اگر خودت میومدی خونه و می دیدی که مدادرنگی مورد علاقه ت گم شده چه حسی پیدا می کردی؟”
با فرزندتان صحبت کنید تا دریابد که لازم است شیء موردنظر را به صاحبش برگرداند و از او عذرخواهی کند.
از القای احساس گناه افراطی به کودک خودداری کنید. این مساله نه تنها منجر به حل برداشتن اشیا نمی شود، بلکه اضطراب زیادی ایجاد خواهد کرد.
بنابراین بهتر است بجای تاکید بر دزدی، زشتی، گناه و نباید ها، رفتار صحیح را آموزش دهید و کودک را بخاطر انجام عمل درست، تشویق کنید.
در صورتی که فرزندتان در سنین بالاتر (دبستان و بالاتر) و به صورت مکرر دست به دزدی می زند.
لازم است با مشاور و در موارد لازم، روانپزشک کودک نیز مشورت کنید تا مطمین شوید که مساله ی اساسی تری وجود دارد یا خیر.
نویسنده : کودک و نوجوان
تعریف
اختلال بی اعتنایی و نافرمانی[۱] (ODD) یک اختلالی می باشد که بیشتر در کودکان و نوجوانان مشاهده می شود.
ویژگی های این اختلال عبارت از رفتار منفی، نافرمانی یا بی اعتنایی می باشد که نسبت به رفتار آزمایشی نرمال مشاهده شده در اکثر کودکان و در زمان های مختلف، بدتر می باشد.
اکثر کودکان در دوره های مختلفی با مشکلاتی مواجه می شوند، به خصوص در طول دوره ۱۸ ماه تا سه سال و بعدا در طول دوره نوجوانی.
این دوره های سخت بخشی از فرآیند رشد نرمال مربوط به بدست آوردن احساس قوی تری نسبت به فردیت و جدا شدن از والدین می باشد.
با این وجود، ODD یک نوع رفتار بی اعتنایی می باشد که نسبت به رفتارهای فردی نرمال طولانی تر و شدیدتر می باشد، ولی آنقدر افراطی نمی باشد که شامل تخلف از قواعد اجتماعی یا حقوق دیگران باشد.
راهنمای متخصصان سلامت روانی، راهنمای آماری و تشخیص اختلالات آماری، چهارمین چاپ، تجدید چاپ متنی[۲] (DSM – IV – TR)، ODD را به عنوان یکی از اختلالات رفتار مختل کننده دسته بندی کرده است.
تعریف
کودکانی که دارای ODD هستند، در اغلب مواقع نافرمانی می کنند. آنها به راحتی عصبانی می شوند و ممکن است که در اکثر مواقع عصبانی به نظر برسند.
کودکان بسیار جوان دارای این نوع اختلال، نسبت به مواردی که بی ارزش به نظر می رسند، کج خلقی های شدیدی نشان خواهند داد که ۳۰ دقیقه یا بیشتر طول می کشد.
علاوه بر این، کودک دارای ODD در اغلب مواقع جر و بحث هایی را شروع خواهد کرد و به آن ادامه خواهد داد.
پیروز شدن در یک جر و بحث یک مورد مهمی برای کودکان دارای این نوع اختلال محسوب می شود.
حتی در صورتی که این فرد جوان بداند که برتری خودش را از دست خواهد داد یا برای ادامه دادن به کج خلقی یا جر و بحث مجازات خواهد شد، قادر به متوقف کردن این شرایط نخواهد بود.
با این وجود، اکثر کودکان دارای ODD، خودشان را به عنوان یک فرد جر و بحث کننده یا مشکل در نظر نخواهند گرفت.
برای این کودکان، مقصر دانستن سایر افراد به خاطر مشکلاتی که برایشان ایجاد شده است، یک مورد معمولی می باشد.
چنین کودکانی می توانند کمال گرا باشند و با در نظر گرفتن تخلفاتی که به عنوان یک رفتار صحیح در نظر می گیرند، احساس عدالت قویتری داشته باشند.
آنها در برابر دیگران ناشکیبا و بی تحمل هستند. احتمال جر و بحث شفاهی این افراد با سایر افراد، بیشتر از بروز درگیری های فیزیکی توسط این افراد می باشد.
سایر کودکان یا نوجوانان دارای ODD، ممکن است تلاش کنند با اذیت کردن عمدی یا انتقاد کردن، سایر افراد را تحریک کنند.
برای مثال، یک نوجوان می تواند روش یا صحبت کردن و یا لباس پوشیدن یک فرد را مورد انتقاد قرار بدهد.
این رفتار های ایجاد تضاد، معمولا از طریق یک مظهر قدرت، همانند یک سرپرست، مربی یا معلم اعمال می شود.
با این وجود، نوجوانانی که در آنها ODD تشخیص داده شده است، همچنین می توانند افراد زورگویی باشند که از مهارت های زبانی خودشان برای طعنه زدن یا سوء استفاده از سایر کودکان استفاده می کنند.
[۱] Oppositional defiant disorder
[۲] Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders , fourth edition, text revision
عوامل و علائم
متن
عوامل
ODD به عنوان یک مشکل برای خانواده ها و نه برای افراد، نامگذاری شده است. این مشکل در خانواده هایی صورت می گیرد که برخی از فاکتورهای زیر یا تمامی آنها در آن خانواده وجود داشته باشند:
- محدودیت های اعمال شده از طریق والدین بیش از حد سخت گیرانه یا سهل انگار می باشند، یا با یک ترکیب ناسازگارانه از هر دو این موارد می باشند.
- زندگی خانواده بدون ساختار مشخص می باشد؛ قواعد، محدودیت ها و نظم ها نامعین می باشند یا به صورت ناسازگارانه ای اعمال می شوند.
- حداقل یکی از والدین، رفتار متضادی در تعاملات خودش با سایر افراد دارد.
- برای مثال، ممکن است که پدر یا مادر در مقابل کودک خودشان، جر و بحث های زیادی با همسایه ها، کارمندان مغازه، سایر اعضای خانواده و غیره داشته باشد.
- حداقل یکی از والدین به دلیل مشکلات عاطفی والدین (همانند افسردگی)، جدایی یا طلاق و یا ساعات کاری، به صورت فیزیکی یا عاطفی در دسترس کودک نمی باشند.
رفتار بی اعتنایی صورت گرفته از طرف کودک، می تواند یک رفتاری برای احساس ایمنی یا به دست آوردن کنترل باشد.
همچنین این رفتار می تواند نشان دهنده تلاش برای جلب توجه یک سرپرست بی مسولیت و بی علاقه باشد.
همچنین ممکن است که فاکتورهای ژنتیکی در ODD وجود داشته باشند؛ به نظر می رسد که این اختلال در اغلب مواقع در خانواده ها صورت می گیرند.
با این وجود، این الگو می تواند نشان دهنده رفتار انعکاسی باشد که از نسل های قبلی یاد گرفته شده است و منعکس کننده تاثیرات ژن یا ژن های اختلالی نباشد.
علائم
بر اساس DSM – IV – TR، تشخیص ODD می تواند در کودکانی صورت بگیرد که معیار های زیر را دارند، و باعث خواهد شد .
این رفتارها در مقایسه با حالت معمولی این رفتارها در کودکان دارای سن و سطح رشد مناسب، به میزان بیشتری در افراد ODD مشاهده شود.
یک الگوی رفتار منفی، خسمانه و بی اعتنایی که حداقل به مدت شش ماه به طول می کشد، و شامل چهار (یا بیشتر از چهار) مورد از موارد پایینی در کودک وجود دارد. کودک:
- کنترل وضعیت خودش را از دست می دهد
- بیش از حد به افراد بزرگسال اصرار می کند
- در اغلب مواقع نسبت به قواعد یا درخواست های افراد بزرگسال بی توجهی می کند
- به صورت تعمدی تلاش می کند تا افراد را تحریک کند
- به خاطر اشتباهات یا بدرفتاری های خودش، سایر افراد را سرزنش می کند
- در اغلب مواقع، به صورت سریع از طریق سایر افراد تحریک می شود
- در اغلب مواقع خشمگین و بی میل است
- در اغلب مواقع کینه توز است
به منظور تشخیص دادن اختلال بی اعتنایی و نافرمانی در کودک، باید اختلالات رفتاری منجر ایجاد اختلال قابل توجهی در عملکرد اجتماعی، آکادمیکی یا شغلی شود و این رفتار نباید صرفا در طول دوره های روان پریشی یا اختلال روانی صورت بگیرد.
علاوه بر این، کودک نباید معیارهای مربوط به اختلال کرداری[۱] را داشته باشد که یک نوع اختلال رفتاری[۲] شدیدی می باشد.
در صورتی که فرد جوان ۱۸ ساله یا بزرگتر باشد، نباید معیارهای اختلال شخصیتی ضداجتماعی را داشته باشد
[۱] Conduct Disorder
[۲] Behavioral Disorder
آمارها
فرض بر این است که اختلال بی اعتنایی و نافرمانی، تقریبا در ۶% از کودکان ایالات متحده صورت می گیرد.
این اختلال در بین افراد دارای وضعیت اقتصادی – اجتماعی پایین تر، در سطح گسترده تری رواج دارد.
در یکی از مطالعات صورت گرفته، در ۸% از کودکان مربوط به خانواده های کم درآمد، ODD تشخیص داده شده بود. این اختلال معمولا در سن شش سالگی کودک مشخص می شود.
قبل از سن نوجوانی (در ۹ تا ۱۲ سالگی) میزان تشخیص این اختلال در پسران بیشتر از دختران می باشد، ولی میزان این تشخیص در دوره نوجوانی، ما بین دختران و پسران یکسان می باشد.
تخمین زده شده است که در حدود یک سوم از کودکانی که دارای اختلال کمبود توجه / بیش فعالی[۱] (ADHD) هستند، همچنین دارای ODD هم می باشند.
کودکانی که ODD دارند، در اغلب موارد به عنوان افراد مضطرب یا افسرده هم شناخته می شوند.
تشخیص
اختلال بی اعتنایی و نافرمانی در زمانی تشخیص داده می شود که مشکل رفتاری کودک بیش از شش ماه به طول بکشد.
هیچ نوع آزمون یا آزمایش استانداردی برای تشخیص ODD وجود ندارد. به منظور مشخص کردن اینکه هیچ نوع مشکل بالینی منجر به این رفتار کودک نمی شود، می توان یک بررسی پزشکی کاملی را بر روی کودک انجام داد.
بعد از ارزیابی بالینی، باید یک ارزیابی روانشناختی از کودک صورت بگیرد که شامل مصاحبه با یک متخصص سلامت روان می باشد.
همچنین متخصص سلامت روان می تواند با والدین و معلمان کودک هم مصاحبه انجام دهد.
در برخی مواقع آزمون های روانشناختی به کودک داده می شود و با پاسخ دادن کودک به آن پرسشنامه ها، وجود داشتن سایر اختلالات مشخص می شود.
ارزیابی ODD شامل مشخص کردن یک اختلال رفتاری اختلال آورتری می باشد که به عنوان اختلال کارکردی شناخته می شود.
CD مشابه ODD می باشد، ولی همچنین شامل پرخاشگری فیزیکی نسبت به سایر افراد هم می باشد، همانند مبارزه کردن یا به صورت تعمدی تلاش کردن برای آسیب رساندن به یک شخص دیگر.
همچنین کودکان دارای CD، به صورت مکرری قوانین را زیر پا می گذارند و برای مثال، از طریق دزدی کردن، به حقوق سایر افراد تعرض می کنند.
آنها در مقایسه با کودکان ODD تمایل بیشتری به نامشخص شدن دارند و به همین دلیل دروغ می گویند و برخی از رفتارهای غیرقابل قبول خودشان را به صورت مخفی نگه می دارند.
تشخیص ODD می تواند سطح شدت آن به صورت خفیف، متوسط یا شدید را مشخص کند.
[۱] attention-deficit/hyperactivity disorder
- تربیت کودک بیش فعال
- روانشناسی دختر ۱۱ ساله
- تربیت پسر یازده ساله
- داستان کودک دبستانی (۸ تا۱۰ سال)
- روانشناسی کودک ۴ تا ۵ ساله
درمان ها
درمان ODD بر روی هر دو مورد کودک و والدین متمرکز است. اهداف درمانی شامل کمک به کودک برای احساس محافظت شدن و ایمنی و آموزش به وی برای داشتن رفتار مناسب می باشد.
ممکن است که والدین به یادگیری نحوه اعمال محدودیت های مناسب برای یک کودک و نحوه برخورد با کودک دارای رفتار ODD نیاز داشته باشند.
همچنین آنها ممکن است که به یادگیری نحوه آموزش و اجرای رفتار مورد دلخواه نیاز داشته باشند.
همچنین والدین در مشکلاتی که منجر به فاصله گرفتن آنها از کودک می شود، به کمک نیاز دارند. چنین مشکلاتی می توانند شامل الکلیسم یا وابستگی به دارو، افسردگی و یا مشکلات مالی باشد.
در برخی از موارد، کمک های قانونی و اقتصادی می توانند لازم باشند. برای مثال، یک مادر مجرد می تواند به کمک های قانونی نیاز داشته باشد تا از طرف پدر کودک، حمایت هایی را برای کودک خودش به دست بیاورد .
نیاز نداشته باشد که در دو جا کار بکند و می تواند بعد از ظهرها در خانه بماند و در کنار فرزند خودش باشد.
معمولا رفتار درمانی[۱] در درمان ODD مفید می باشد. رفتار درمانی بر روی تغییر رفتارهای خاص تمرکز می کند و بر روی تحلیل سابقه رفتاری یا سال های اولیه زندگی وی متمرکز نمی شود.
تئوری مربوط به رفتار درمانی عبارت از این است که فرد می تواند مجموعه متفاوتی از رفتارها را یاد بگیرد تا آنها را جایگزین رفتارهایی بکند که منجر به ایجاد مشکلات می شوند.
همزمان با اینکه کودک نتایج بهتری را از رفتار جدید به دست می آورد، وی تمایل پیدا خواهد کرد تا به جای برگشت به رفتارهای قبلی و مشکل زا، به این رفتار جدید خودش ادامه بدهد.
به عنوان مثال، ممکن است از والدین کودک درخواست شود تا رفتارهایی را مشخص کنند که معمولا منجر به شروع شدن جر و بحث می شوند.
بعد از آن روش های متوقف کردن یا تغییر رفتارها برای جلوگیری از جر و بحث ها به آنها نشان داده می شود.
تکنیک های مدیریت احتمالات[۲] می توانند در چارچوب رفتار درمانی قرار بگیرند.
والدین و کودک می توانند برای تنظیم کردن قراردادهایی کمک شوند که رفتارهای ناخواسته را مشخص می کند و پیامدهای آن را بیان می کند.
برای مثال، ممکن است که کودک یک مزیت یا بخشی از اجازه خود را در زمان داشتن کج خلقی خشمگینانه از دست بدهد.
این قراردادها می توانند شامل مراحل یا طبقاتی باشند – برای مثال، کم کردن مجازات در صورتی که کوک یک جر و بحثی را شروع کند، ولی در یک دوره زمانی خاص جر و بحث را خاتمه بدهد.
چنین قراردادی می تواند برای مشخص کردن پاداش مربوط به رفتار مورد دلخواه هم تنظیم شود.
برای مثال، در صورتی که کودک یک هفته هیچ نوع رفتار نافرمانی نداشته باشد، وی می تواند یک فیلم را انتخاب کند که در آخر هفته و همراه با خانواده آن را ببیند.
این قرار دادها می توانند با معلمان کودک به اشتراک گذاری شوند.
والدین تشویق می شوند که تا حد ممکن، از رفتار مناسب و غیرمشکل زا قدردانی کنند.
توجه یا تشویق از طرف والدین در زمان انجام رفتار مناسب از طرف کودک، می تواند این احساس را در کودک ایجاد کند که والدین حتی در زمان انجام ندادن نافرمانی هم نسبت به رفتار وی مطلع هستند.
شناخت درمانی[۳] می تواند برای کودکان بزرگتر، نوجوانان و والدین مفید باشد.
در شناخت درمانی، فرد راهنمایی می شود تا اطلاعات بیشتری نسبت به تفکرات و احساسات مشکل زا در موقعیت های خاص به دست بیاورد.
درمانگر می تواند یک روش تفکر را در مورد مشکل ارائه بدهد که به احتمال بیشتری باعث خواهد شد که شخص به موارد دلخواه یا مورد نیاز خودش دست پیدا کند.
برای مثال، ممکن است یک دختر مورد کمک قرار بگیرد تا مشاهده کند که بیشتر عصبانیت های وی از احساساتی ناشی می شود که هیچ شخصی به آن اهمیت نمی دهد؛
ولی رفتار خشمگینانه وی منبع مشکلات وی می باشد، چرا که باعث می شود سایر افراد از وی دور شوند.
هر چند که روان درمانی[۴] مبنای درمان ODD می باشد، ولی دارو هم در برخی مواقع می تواند مفید باشد.
کودکانی که به صورت همزمان به ADHD هم مبتلا هستند، ممکن است که برای کنترل رفتار تکانشی خودشان و گسترده کردن محدوده توجه شان، به درمان پزشکی نیاز داشته باشند.
همچنین کودکانی که مضطرب یا افسرده هستند هم می توانند از طریق داروهای مناسب مورد کمک قرار بگیرند.
پیش بینی
معمولا درمان ODD یک تعهد طولانی مدت می باشد. ممکن است که یک سال یا بیشتر طول بکشد تا درمان صورت گرفته منجر به بروز پیشرفت قابل توجهی شود.
نکته مهمی که خانواده ها باید رعایت کنند عبارت از ادامه دادن به درمان می باشد، حتی در مواقعی که نتایج درمانی سریعا ملموس نباشند.
در صورتی که ODD درمان نشود یا فرآیند درمانی ترک شود، احتمال صورت گرفتن اختلال کرداری در کودک بیشتر می باشد.
ریسک ایجاد اختلال کرداری در کودکان دارای نافرمانی خفیف، کمتر می باشد. در کودکانی که نافرمانی بیشتری دارند و در کودکان مبتلا به ADHD، این ریسک بیشتر می باشد.
اختلال کرداری در افراد بالغ به عنوان اختلال شخصیتی ضد اجتماعی[۵] یا SAD نامیده می شود.
همچنین کودکان دارای ODD درمان نشده، در دوره بزرگسالی با ریسک ایجاد رفتارهای نافعال – پرخاشگر مواجه هستند.
افراد دارای ویژگی های نافعال – پرخاشگر تمایل دارند تا خودشان را به عنوان قربانی در نظر بگیرند و سایر افراد را به خاطر مشکلات خودشان سرزنش کنند.
پیشگیری
پیشگیری از ODD با یک مراقبت مناسب شروع می شود. در صورت امکان، خانواده ها و مراقبانی که با آنها برخورد دارند، باید مراقب هر نوع مشکلی باشند که می تواند برای ارائه ساختار و توجه مورد نیاز از طرف والدین، موانعی را ایجاد کند.
تشخیص اولیه ODD و ADHD یک مورد الزامی برای به دست آوردن کمک برای کودک و خانواده می
باشد که تا حد ممکن باید سریعا انجام شود. با مشخص شدن و درمان ODD در مراحل
اولیه، توانایی کودک برای ایجاد الگوهای سالم در برخورد با سایر افراد افزایش می
یابد.
[۱] Behavioral Therapy
[۲] Contingency management techniques
[۴] Psychotherapy
[۵] antisocial personality disorder
دسته بندی ها: اختلال لجبازی و نافرمانی, روانشناسی رشد کودک و نوجوان