داستان دو دوست

حکایت آموزنده دو دوست

حکایت آموزنده دو دوست

دو دوست در جاده ای باهم قدم میزدند. ناگهان خرسی بیرون آمد و به دنبال آنها دوید. یکی از آن دو مرد دوید وبالای درخت رفت. مرد دیگر فرصت نداشت که به طرف درخت برود. او ساکت و بی حرکت روی زمین دراز کشید وچشمهایش را بست و نفسش را در سینه حبس کرد. خرس او را تکان داد و دماغ و دهن خود را به صورت مرد مالید. سرانجام خرس رفت.دو دوست

مرد بلند شد و به سمت درخت رفت و فریاد زد: خرس رفته است، بیا پایین. مرد از درخت پایین آمد و با خنده از دوستش پرسید: وقتی خرس دهانش را کنار گوش تو آورد چه گفت؟

دوست او جواب داد: مردی که فرار کرد و به بالای درخت رفت و سعی نکرد به تو کمک کند، دوست خوبی برای تو نیست.

منبع:e-teb.com

  1. حکایت آموزنده دو دوست با هم
  2. حکایت آموزنده دو دوست مهربان
  3. حکایت آموزنده دو دوست برای کودکان
  4. حکایت آموزنده دو دوست و خرس

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *