30 آگوست.2016
52 نظر
برای کسب اطلاعات بیشتر و راهنمایی در زمینه کودک و نوجوان می توانید با متخصصان ما با شماره های 02122247100و 02122354282تماس بگیرید.
دکتر لیدا احدی
دسته بندی: روانشناسی نوجوان
۵۲ نظر
- lfaraبا سلام.دختری دارم 14 ساله که به تازگی نمی دانم توسط چه کسی با پسری ارتباط تلفنی دارد.در مورد نام و خانواده او پرسشهایی کردم چند مورد از آن موارد را گفته است و در مورد عواقب این مساله با او صحبت کرده ام ولی متاسفانه قبول ندارد و می گوید مطمئن باش من اشتباه نمی کنم حتی موبایل خود را پنهانی شارژ می کند و دراین مورد خیلی به من دروغ می گوید تا این رابطه را حذف کند و دخترم نیز خیلی کله شق و نترس است نمی خواهم زیاد پدره دری کنم و نمی دانم چگونه او را از این کار باز دارم و راهنمایی کنم .لطفا مرا راهنمایی فرمایید.
- زهرا صالحیسلام عزیز اگر در امر تربیت درست قصوری نکرده باشید نگران چه هستید و ممکنه بگید تا به کسی میتوانید والد کنترل کننده باشید.بهتره با دخترتون یک دوست خوب باشید تا یک مادر کنترل کنند از یکی از همکاران مشاور خانم ما راهنمایی بگیرید.
- Aliسلام دوست عزیز دختر شما بسیار سن کمی دارند و هر آن ممکنه آسیب جبران ناپذیری بهش وارد بشه کاری که شما باید بکنی اینه که حفره ای که در عاطفه و محبت بهش هست رو پر کنید.خواه این حفره از سمت شما یا پدر ایشون هست.باید بیشتر بهش برسید و کاری کنید که دیگه به کس دیگه ای نیاز نداشته باشه.
- ifaraبا سلام دختری دارم 14 ساله به تازگی نمی دانم توسط چه کسی؟ با پسری مکالمه تلفنی دارد.در مورد نام و خانواده او پرسشهایی کردم و چند مورد از آن موارد را گفته است و در مورد عواقب این مساله با او صحبت کرده ام ولی متاسفانه قبول ندارد و می گوید مطمئن باش من اشتباه نمی کنم و حتی موبایل خود با پنهان شارژ می کند و در این مورد خیلی به من دروغ می گوید تا این رابطه را حذف کند و دخترم نیز خیلی کله شق و نترس است نمی خواهم زیاده پرده دری کنم و نمی دانم چگونه او را این این کار باز دارم و راهنمایی کنم.لططفا مرا راهنمایی فرمایید
- aliدوست عزیز سن دختر شما بسیار پایین است و هر آن ممکنه آسیب جبران ناپذیری بهش وارد بشه.کاری که شما باید بکنی اینه که حفره ای که در عاطفه و محبت بهش هست رو پر کنید.خواه این حفره از سمت شما یا پدر ایشون هست.باید بیشتر بهش برسید وکاری کنید که دیگه به کسی دیگه ای نیاز نداشته باشه.
- روانشناس کودکبا سلام. بچه ها در سن نوجوانی معمولا نسبت به جنس مخالف حساس تر هستند و برای شناخت خود نیاز به ارتباط دارند و مشتاقند هویت خود را پیدا کنند. بنابراین اگر مانع این احساس بشید بچه ها مقاومت می کنند و حتی ممکنه پنهانی به کار خود ادامه بدهند. بهترین کار اینه که یک ارتباط دوستانه با وی داشته باشید. باید فضا رو طوری فراهم کنید که از شما احساس ترس نداشته باشد و هر مشکلی هست با شما در میان بگذارد. حواستان باشد که به احساسش نخندید و بهش نشون بدید که درکش می کنید. اما محدودیت های خاصی را همیشه وضع کنید.
-
- یگانهبا سلام من دختر 13 ساله ای دارم که به تازگی یکی از دفترهاشو خوندم که توی اون خیلی چیزهارو یادداشت کرده و حالا متوجه شدم که از بچگی پسر خاله اش دست در شرتش میکرده و این کار همچنان ادامه داره و پسرخالش 6 سال از خودش بزرگتره . واقعا الان نمیدونم باید چیکار کنم و چه عکس العملی داشته باشم
- روانشناس کودکبا سلام.. در زمان بچگی این رفتار شکل دیگری داشته اما بهر حال چون فاصله سنی تا اندازه ای زیاد هست می تونه از مصادیق تجاوز به حساب بیاد. حتما در این مورد با وی صحبت کنید و بدون اینکه احساس کنه قراره سرزنش بشه و یا مورد مواخذه قرار بگیره... همه چیز رو براش توضیح بدین و حتی معذرت بخواین که دفترشو خوندین... اما بگید که باید این رفتار رو قاطعانه کنار بذاره... و البته خودش باید این کارو انجام بده نه شما...
-
- یه بدبخت درس خونمن راجب این نظر نمیدم مشکل از خودتونه من یه دختر سیزده سالم که مامنو بابامو اصلا دوست ندارم اونا بااین که سالمو سلامت ن سه ساله که کارخونه و کارگاه و ماشین همه چیو دادن دستش امسال ۲۷ سالش شد سه سال پیش کارگاهمونو صاحبخونه پلمپ کرد ماهم دوتا پراید داشتیم یکیش که مال بابام بود یکیشم که وقتی برادرم بیست سالش بود هدیه بهش داد بابام اون موقع ها سه چهار تا وکیل عوض کرد تا کارگاه رو بگیره عموم وکیل بود اما حاضر نبود وکیل بابام شه بابام بلاخره از قید کارگاه گذشت پولای باقی مونده یه کارگاه بزرگ تر گرفت اون موقع کل زدگیشو داد دست پسر بیستو چهار سالش و بعد ما کل زندگیمونو از دست دادیم پرایدمونو پارسال فروخت و وانتش کرد وانتم سوزوند حالامنم میخوام از خونه فرار کنم چون چن وقته دارم به بابام وقت میدم تا منو مدسه ثبت نام کنه حالا که ۲۵روز تا مدرسه مونده من م بدبختم راستی من امسال مامان بزرگ و بابابزرگم مردن و هشت ماه فقط اختلاف فوتشون بود اما نه عمو نه عمه هیچ کدوم نمیخوان ارثمونو بدن بابام به همشون قبلا کمک میکرد اما خبر فروش خونه بابابزرگم نیست حالا بابا میخواد بره پیششونو باهاشون صحبت کنه تا برادرمو بفرسته یه کشور دیگه خاک تو سر برادرم که فقط دیپلمه فکر کنم منم باید ترک تحصیل کنم بگم تا کلاس ۶بیشتر نخوندم دوستامم رفتن یعنی مامان باباهاشون ضامنای وام بابامن الانم دوست بیدوست تازه من برادرم هر روز مامانمو کتک میزنه یا یه روز درمیون شما هاهم الکی نگران بچه هاتونین فقط باید مراقبشون باشید بهشون بگید که یه کسایی هم مثل ما هست حالا ما نه زندگی دارم نه خونه نه ماشین نه دوست نه مدرسه که خیلی اشتیاقشو داشتم یادتون باشه که من باید برم کلاس هفتمو از کلاس چهارم تصفیه شهریه نکردم
- روانشناس کودکسلام عزیزم.. واقعا متاسفم به دلیل وضعیتی که برات پیش اومده. امیدوارم درست بشه و ما رو در جریان بذار.
-
- زهراسلام من دختری ۱۶ ساله هستم.سال سوم دبیرستان هستم.حدود یک سالی هست که به پسری علاقه مند شدم.خیلی دوستش دارم خانوادم متاسفانه قبول نمیکنن که باهاش بمونم و الان هم یواشکی به رابطم ادامه دادن و اگه خانوادم متوجه بشن حتما خیلی بد میشه.ولی واقعا نمیتونم از اون پسر جدا شم.همه فکرم رو اون پسره اصلا حوصله درس خوندن رو هم ندارم دو سال دیگه کنکور دارم ولی از وضعیت درسیم اصلا راضی نیستم.لطفا بگین چی کار کنم.به حرف خانواده گوش کنم و ضربه روحی بخورم یا بمونم با اونی ک دوستش دارم؟
- روانشناس کودکزهرا جان وقتی انسان کسی رو دوست داره مخصوصا در دوران نوجوانی، خیلی ذهنش درگیر میشه و اصلا نمی تونه به موضوعات دیگه تو زندگیش توجه کنه... مسئله درس خوندن و اینده و .. که خیلی مهم هستند رو شاید الان به نظرت مهم نیان ولی ده سال دیگه مطمئنا حسرت همچین روزهایی رو ممکنه بخوری.. به همین دلیل سعی کن عشقت رو تو ذهنت کمرنگ تر بکنی چون اینطور هم که فهمیدم ارتباطی با اون فرد نداری یا اگر هم هست خیلی محدوده.. ضربه روحی نمیشه اسمش رو گذاشت... اصلا این احساس ها به پخته تر شدنت کمک می کنند و بیشتر بزرگ میشی... پس از اکنار گذاشتنش نترس.
-
- helenسلام …من چند ماه پیش توی مجازی وارد یه گروه شدم توی بازی کلش اف کلنز یه پسره اونجا بود که دنبالم میومد و کم محلش میکردم بعد کم کم ازش خوشم اومد باش دوست شدم … اما چون 18 سالمه و کنکور دارم گوشیمو دادم دست مادرم …که درس بخونم و با طرف کات کردم پسره چند ماه از من بزرگتر بود…بعد رفتم پیش روانشناس چون از نظر روحی اسیب دیدم درس رو هم ول کردم بعد رفتم پیش روان شناس اون گفت که برگرد پیش پسره منم گوشیمو از مادرم پس گرفتم الان یه هفته ای میشه برگشتم …چند روز اولی که برگشتم خوب بود ولی از اون به بعد تا پیام ندم پیام نمیده وقتیم پیام میدم کم محل میکنه و میگه خستم درسم رو ول کردم من دیوانه درس بودم نابود شدم روح و روانم پریشونه همش دکم میکنه نمیتونم فراموشش کنم ….تورو خدا کمکم کنید ضمنا پسره توی یه شهر دیگس …همشریم نیست خیییییییلی دوره [پاسخ]
- روانشناس کودکسلام هلن عزیز.... ببین حتما برای بهبود روحیت به نزد روان شناس دیگه برو و به دلیل اینکه کنکور داری سعی کن زودتر هیجانت رو تنظیم کنی.. چون این طوری اصلا نمی تونی درس بخونی و فرصت ها رو از دست میدی... برای تو فرصت خیلی زیاده مخصوصا بعد از اینکه وارد محیطهای بزرگ تر مثل دانشگاه میشی.
-
- سحردختری هستم 15 ساله حدود یک سال پیش با پسری اشنا شدم 4 سال بزرگ تر از خودم درسم هم خوبه معدلم بالای 19 هست و امسال نهم هستم در اون دوستی که با اون پسره داشتم احساس گناه میکردم عذاب وجدان داشتم تا این که به یکی از معلمای مدرسم گفتم که ای کاش نمیگفتم ای کاش نمیگفتم که الان فکر بدی درموردم نداشته باشه الان هم واقعا حالم بده این بار دیگه نمیخوام کسی از حال بدم باخبر بشه چون فهمیدم که نمیشه به کسی اعتماد کرد ولی حیف که دیر فهمیدم درکل میخواستم بگم کسایی که میخوان به این دوستی ها ادمه بدن و شک و ترید دارن ، ادامه ندن چون خودم ته این راهو رفتم میدونم چی میشه میدونم که چه بلایی سر آدم میاد خواهشا ادامه ندید چون این خودتون هستید که قطعا آسیب میبینید و روزهای طلایی زندگیتون رو از دست میدید
- روانشناس کودکسلام سحر جان مرسی از اگاه کردن بقیه هم سن و سال های خودت .... دوست داریم بقیه هم تجربیاتشون رو به اشتراک بگذارند.
-
- روزا14 سالمه فقط ولی تو همین سن افسردگی گرفتم آرزوی هروزم مرگ شده کمکم کنید
- روانشناس کودکاگر بیشتر توضیح بدی بهتر می تونیم کمکت کنیم.... نگران نباش.
-
- ک. مسلام من یه دختر 14ساله ام. مشکلم اینه که نمیزارن تنها برم بیرون. چرا نمیتونم برم 1ساعت تنها قدم بزنم؟ مامانمم جدیدا اگه تولدی چیزی بخوام برم نیاد زنگ دره طرفو میزنه باهاش صحبت میکنه بعد میزاره برم تو. من نمیدونم واقعا چیکار کنم همش الکی خودمو میزنم به خوشحالی ولی با هر حرف مامانم دلم میشکنه از نظر درسی ام درسم عالیه و معدلم 19.50تو سال هشتم شده لطفا کمکم کنید
- روانشناس کودکسلام عزیز. خیلی از دخترای هم سن تو هستند که شرایطشون مثل تو هست. می دونم تو دوستات کسایی هستند که مثل تو مادرشون بهشون اجازه نمی ده. معمولا هم از سن 18 سالگی به بعد این موانع برداشته میشن. می بینی که خیلی راحت می تونی مسئول کارهای خودت باشی.
-
- آرزوسلام ، من يه دختر ١٤ ساله دارم ، مشكلي كه با دخترم دارم اينه كه خيلي كينه به دل ميگيره و مغروره. يعني خودش بهم ميگه بايد ازم خواهش كني تا بيام پيشت بشينم و بوسم كني ، تا بحال منو بغل نكرده ، حس ميكنم خيلي بي محبت هستش وقتي من مريض ميشم نگران نيست . اگه بهش بگم اين كارت غلطه چند روز اخم ميكنه و درست و حسابي جواب سوالام رو نميده . بعضي وقتا از دستش عصباني ميشم و دلم ميشكنه ولي حرفي نميزنم . بارها باهاش صحبت كردم كه بين مادر و دختر دعوا ميشه ولي بهتره بشينيم باهم حرف بزنيم و حرف دلمون رو بگيم، بارها بهش گفتم اگه از دست كسي ناراحت شدي اين كينه رو با خودت نكش ، فراموش كن صبح روز بعد. بهش ميگم خواهر و برادر نبايد قهر بخواين . نميدونم خيلي براش نگرانم
- wpadminروش صمیمی شدن با نوجوانان اولین و مهمترین مساله این است که پدر و مادر فکر می کنند که برقرار کردن رابطه دوستی با فرزندان مشکل می باشد. در صورتی که اگر پدر و مادر کمی حوصله به خرج دهند و صبوری کنند و با آرامش به حرفهای بچه هایشان گوش دهند. مسلما خیلی از گره هایی که بایستی با دندان باز شود را با دست باز می کنند. وقتی جوانان احساس امنیت کنند می توانند با پدر و مادر خود صحبت کنند . بدون اینکه ترسی از طرد شدن، مورد ضرب و شتم قرار گرفتن، مورد تحقیر قرار گرفتن و مورد مقایسه قرار گرفتن داشته باشند. در این صورت آن جوان یا نوجوان، پدر و مادر خود را محرم اسرار دانسته و ارتباط خوبی بر قرارمی کند. البته این اولین و اساسی ترین قدم است. یک مثال واضح این که خود ما چرا با یک دوست راحت صحبت می کنیم ولی با پدر و مادر یا حتی با خواهر و برادر نمی توانیم به راحتی صحبت کنیم؟ چون یک دوست فقط به حرفهای ما گوش می دهد و درنهایت برای این که ما را آرام کند، همدردی می کند و حتی یک راهکار هم جلوی پای ما می گذارد. چه درست و چه نا خواسته غلط. ولی پدر و مادرها به محض اینکه بچه صحبت می کند چون نگران هستند که به نوعی از دستش بدهند. شروع به گفتن حرفهای تحریک آمیز می کنند، البته ناخواسته و نمی دانند که این حرف ها فاصله ها را بیشتر می کند . و بچه برای اینکه جایگاه خود را درخانه از دست ندهد ومورد سرزنش قرار نگیرد، ترجیح می دهد با همان دوست راحت باشد ودردودل کند، به همین راحتی!!. اما راهکارهایی کاربردی برای حل این مساله و دوستی عمیق با فرزندان: 1- اولین راهکاراین که اگر توانستید تحمل کرده و با آرامش به حرفهایشان گوش کرده بدون اینکه خود را در جایگاه پدر یا مادر بدانید. بلکه خود را یک دوست صمیمی و هم سن و سال او بدانید و راهنمایی اش کنید. بدون اینکه ترسی داشته باشید اولین قدم و بزرگترین قدم را برداشته اید. 2- فرزندان خود را همان طوری که هستند بپذیرید، بدون مقایسه با فرزندان دیگران، اگر می خواهید واقعا آنها را از دست ندهید. 3- علاقه خودمان را به صورت جملاتی شیرین اما نه چرب زبانی و شیوه های غیر کلامی محبت آمیز و عملی به فرزندمان ابراز کنیم.عزیزم تو عشق من هستی!! 4- با جوانان و نوجوانان به زبان دل آنها و مناسب با زمان زندگی آنها سخن بگوییم، درقالب احترام وتشویق در فرزندانمان ایجاد امنیت روانی و انگیزه مثبت کنیم. 5- فاصله روحی خود را با دردودل کردن و تعریف خاطرات کودکی با فرزندان تان کم کنید و با این کار رشد معنوی را در آنها تقویت کنید. 6- اشتباهات فرزندان خود را با بزرگواری بدون پرده دری و ایجاد جسارت در آنها رفع نمایید. 7- به صورت دستوری با آنها صحبت نکنیم و نام فرزند خود را با احترام به ویژه در حضور دیگران صدا کنیم. 8- دادن هدیه های کوچک به بهانه مناسبت های مختلف به صورتی که آنها را پر توقع نسازد و برای هر کار کوچکی از شما انتظار پاداش و جایزه نداشته باشند. 9- ایجاد حس مسئولیت و اعتماد به نفس در فرزندان با تعیین وظایف درخانواده و دادن یک حس مالکیت به آنها. 10- نسبت به دوستان فرزند خود حساسیت و شناخت بالایی داشته باشید. زیرا گرایش او بر پذیرش شما در گروه همسالان و مشابهت آنان از عوامل اصلی تربیت نوجوانان و جوانان است. و این کار وقتی آسان می شود که با فرزندانمان دوست باشیم که مطمئنا به دوستان آنها نیزمی توانیم نزدیک شویم. 11- اهمیت جایگاه فرزندتان را در خانواده به اوتفهیم کنید که در حفظ و رشد شخصیت خود کوشا باشد. 12- توقعات و انتظارات خود را به صورت دقیق و در حد توان و با محبت برایشان توضیح دهید. 13- در مواقع انتقاد، شخصیت او را زیر سوال نبرده بلکه حداقل از چند خوبی او تعریف کرده و سپس عمل ناپسند او را انتقاد کنید. 14- درمقاطع دشوار سعی کنید کنارش باشید و با اواحساس همدردی کنید، امابه او بفهمانید کاری که شما انجام داده اید وظیفه او بوده و عادت نکند. 15- در آخر فرزندانمان را با سختی و محرومیت آشنا کنیم تا دارای روحیه ای قوی و محکم شوند. با دقت این راهکارها را مطالعه کرده، بپذیرید و انجام دهید. مطمئن باشید گاهی صمیمیت و مهربانی به موقع شر را به خیر تبدیل کرده و دردسرهای آینده ی فرزند شما برایتان از بین خواهد رفت. در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید 021-22689558
-
- ریحانبا سلام، من میخواهم در مورد دختر ۱۶ساله دوستم از شما کمک بخواهم، این دختر در خانواده ای پر از اسیب رشد کرده و از بچگی هر نوع کمبودی که فکر کنید داشته، از نظر مالی، عاطفی و هرچیز دیگر, پدر این دختر اعتیاد شدید دارد و مادر در صدد طلاق برامده چرا که هرچه فرصت در اختیار پدر قرارداده فایده ای نداشته و اینک شرایط زندگی خیلی سخت شده، مادر مدتی به اجبار، خود در یک کارخانه کارگری میکرد تا بتواند اجاره خانه و خرج منزل را در بیاورد، این دختر یک برادر ۲۴ساله دارد که با خانواده زندگی نمیکند و نزد مادربزرگ خود در شهر دیگری زندگی میکند، این دختر نه مهر پدری دیده نه برادری و نه حضور مادر را حس کرده و همیشه هرانچه که میخواسته برایش فراهم نبوده، با اینکه خیلی خوش قلب و مهربان است و طینت پاکی دارد اما چند وقتی هست که با دخترانی دوست شده که همه وضعیت خانوادگی مشابه ب او دارند، باهم بیرون میروند به خانه انها رفته و چند روز میماند بدون اینکه از حال خود ب مادرش اطلاع دهد، جدیدا سیگار میکشد مشروب میخورد ، یک بار اقدام به خود کشی کرده و مچ خود را بریده است و اکنون از رفتن ب مدرسه سرباز میزند، و در مقابل او مادرش کاملا ناتوان است چراکه با پرخاشگری های او مواجه میشود، و همه کارهایش را به وضعیت بد خانواده اش ربط میدهد و این سپر اوست، مادر او از من خواست با دخترش حرف بزنم و او را متقاعد کنم به مدرسه برگردد اما من نمیدانم چگونه با او ارتباط برقرارکنم که تاثیرگذار باشد، این خانواده استطاعت مالی برای پرداخت حق مشاوره ندارند.
- مشاوربا سلام خدمت شما دوست عزیز با توجه به مشکلات مالی و عاطفی و اعتیاد پدر و نبودن توجه مادرانه اینگونه مشکلاتات ممکن است در هر دختر یا پسری ایجاد شود. داشتن رفتارهای پر خطر او در این سن مانند خودکشی مصرف مشروب و سیگار و ترک مدرسه می تواند اوضاع او را در آینده وخیم تر کند . حتما باید خود او به صورت حضوری به روانشناس ارجاع داده شود چون متاسفانه با نصیحت نمی توانید شرایط او و دیدگاهایش را تغیر دهید . و نیاز به زمان برای بررسی و درمان دارد و همچنین توجه کنید که ایشون در سن بسیار حساس نوجوانی قرار دارند که می تواند با تصمیمات نادرست تاثیرات زیادی بر روری تمام زندگی آینده او داشته باشد. در این مسیر می توانید از روانشناسان کانون مشاوران ایران کمک بگیرید. 021-88472864 شاد باشید
-
- نفسسلام دختری۱۸ ساله هستم که اجازه ی هیچی را ندارم خانواده ام سخت گیرن حتی اجازه ندارم آرایش کنم و تنها برم بیرون یا با دوستام صبح تا شب خونه هستم و گریه میکنم و افسردگیدارم ولی خانواده م بهم باور نمیکنن افسردگی دارم برادرم از خودم بزرگتر است و خیییییییلی سخت گیر است من حتی سیم کارت هم ندارم و قتی دختر و پسر با هم میبینم حسودی میکنم و دلم به حالم خود میسوزه دوست دارم عاشق شم امااجازه ندارم لطفا کمکم کنید
- مشاوربا سلام خدمت شما دوست عزیز احساسات شما قابل درک می باشد و همچنین نیاز شما به استقلال و گرایش به جنس مخالف اما دقت کنید که شما در سن حساسی قرار دارید و این نوع افکار و گرایشات برای سن شما طبیعی محسوب می شود . سختگیری خانواده ممکن است تاثیرات منفی بر روی شما داشته باشد و آنها نیز مسیر درستی را برای مراقبت از شما در پی نگرفته باشند اما آنها دارند با شیوه ای که بلد هستند از شما مراقبت می کنند و ممکن است آگاهی لازم از سن شما و سبک گاه با اشتباه تربیتی خود نداشته باشیند. بهتر است خودتان نیز حساسیت ها و نیازهای رشدی خود را شناسایی کنید تا بتوانید با بینش بیشتری به مسیر رشدی خود ادامه بدهید سعی کنید روابط خود را با خانوادیتان بهبود ببخشید تا بتوانید در مورد نیازها و خواسته هایتان راحت تر با آنها صحبت کنید سعی کنید به آنها اطمینان بدهید که مراقب خود هستید و در صورت نیاز با آنها تماس خواهید گرفت و از آنها یاری می گیرید. در مورد افسردگیتان نیز این موضوع نیاز به بررسی دقیق دارد در صورتی که علایم افسردگی را دارا می باشید مثلا: بی انگیزگی ، بی حالی ، کم خوابی یا پر خوابی، احساس خود کم بینی ، افکار خودکشی و.... بهتر است به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید تا بررسی دقیق صورت گیرد چون میزان و شدت آنها نیز در تشخیص گذاری اهمیت دارد و در صورت نیاز با خانواده شما نیز صحبت شود و آموزش های لازم صورت می گیرد. درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید 02122354783 شاد باشید
-
- بهارسلام.من یه دختر16ساله هستم.میخواستم که به عنوان یه نوجوون ازتون کمک بگیرم.خب من چن وقتیه یعنی سه ماهی هست که عاشق یکی از پسرای فامیل شدم که خیلی سنشم بالاتره حدو25'26سالشه.ولی خب خیلی خوشتیپه و به خودش میرسه.فک نکنم اون ازمن خوششش بیاد یعنی فک کنه من بچم.وقتی کوچیک بودم خیلی باهاش صمیمی بودم اما قطعا به سن 9که میرسی شرایط فرق میکنه.ذهنمو خیلی مشغول کرده.همش میخوام برم خونشون.فامیل نزدیکم هستتش.از قبلش افسردگی داشتم ولی ادامه دار شده.من خودم از عشق و عاشقی میترسم و میگم اصلا حرشم نزن.مثل هم سالام نیستم که برم بیرون و راحت دوست پسر پیدا کنم و زل بزنم به یه پسر.قبل این پسر نسبت به پسرعموم که۲۳سالشه و اون یکی پسرعموم که ۱۹ سالشه،پسر عمه هام که۱۸ و ۲۲سالشونه حساس بودم اما شدتش به ۱۹ سالهه بیشتر بود.دست خودم نیست.یهو از پسرای خوشتیپ که مدل مو دادن خوشم میاد و حالم بد میشه.حتی خیلی وقتام حسرت خوردم که من میخواستم پسر باشم.مدل مو بدم.برم بیرون.موتور سواری کنم.یعنی از جنسیتمم ناراضیم.
- مشاوربا سلام خدمت شما دوست عزیز دقت کنید که این گرایش و توجه به جنس مخالف در سن شما که نوجوانی می باشد زیاد دیده می شود و جز ویژگی های سنیتان می باشد اما نیاز است در کنار احترام به احساساتی که تجربه می کنید شرایط سنیتان را نیز مورد نظر داشته باشید و سعی کنید که اجازه بدهید برای اینگونه روابط به سن رشدی بهتری برسید و در مورد اینگونه روابط تصمیم گیری کنید در سن شما روابط بیشتر بر پایه هیجان می باشد و چون خیالپردازی در سن شما زیاد مشاهده می شود و می توانید این روابط را برای خودتان بطرگ جلوه بدهید و توجهات کوچک را توجه مستقیم به خودتان تعبیر کنید. 1. شما از این توجهات می خواهید به چه نتیجه ای برسید؟ 2. روابط شما با دوستان و اعضای خانوادیتان چگونه می باشد؟ 3. برنامه روزانه زندگی شما چگونه می باشد؟
-
- ن ه فبا درود دختری 12 ساله دارم که حدود یک ساله از وضعیت جنسیتی خودش راضی نیست .همش میگه من هیچ جنسیتی ندارم.نه تمایلات دخترونه و نه پسرونه داره.البته استایل پسرونه دوست داره و همش لباسهای پسرونه میپوشه.حتی به بلوغ هم رسیده. من خیلی نگرانم.لطفا کمکم کنید
- مشاوربا سلام خدمت شما دوست عزیز مقداری سردرگمی در سن بلوغ برای نوجوانان رخ می دهد اما اگر این سردرگمی ها ادامه پیدا کند نیاز است که برای بررسی گرایشات جنسی او به صورت حضوری او را به یک روانشناس ارجاع بدهید تا بررسی دقیق تری صورت گیرد. بهتر است رفتارهای شما با او متناسب با جنسیت او باشد و درخواست هایی خارج از جنسیت او نداشته باشید تا میزان بحران جنسیتی که او با آن مواجهه می شود کاهش یابد .
-
- ز،زباسلام یه دختر 12ساله دارم بیرون از ایران زندگی میکنیم و از 4سالگی اینجا زندگی میکنه متاسفانه اعتمادبه نفس پایینی داره نمی تونه به راحتی با هر کسی ارتباط برقرار کنه دوتا دوست صمیمی داره که جفتشون مشکل خانوادگی دارن ودخترای شادی نیستن ودختر زیبای هستش میگه اصلا خوشگل نیست افت تحصیلی هم داشته من وپدرش نمیدونم چکار کنیم اعتماد بنفسش بهتربشه ایا باید ببریمش پیش مشاور یا خودمون مشاور بگیریم ممنون میشم راهنمایی کنید
- مشاوربا سلام خدمت شما دوست عزیز اعتماد به نفس و شرایط روحی فرزندتان در عملکرد درسی و اجتماعی او می تواند تاثیر زیادی ایجاد کند و بهتر است این سبک انتخاب دوست ، افت تحصیلی ، اعتماد به نفس پایین ،و.. را مورد توجه قرار بدهید و به صورت حضوری او را به روانشناس ارجاع بدهید تا با او در این مسیر کمک کنیم . دقت داشته باشید که بهتر است از مقایسه او با افراد دیگر خودرای کنید و سعی کنید که به استقلال او احترام بگذارید و در طول روز به او توجه مثبت بدون قید و شرط داشته باشید و بیان کنید که چقدر برای شما با ارزش می باشد. سعی کنید به صحبت های او توجه کنید و اجازه صحبت و بیان احساساتش را بدهید و از سرزنش کردن او خوداری کنید و همچنیناینکه کمک کنید احساساتش را بهتر بشناسد مثلا بیان کنید به نظر ناراحت هستی می خوای در موردش باهمحرف بزنیم و...
-
- زهرا15زهرا 15:باسلام من دختری 15 ساله هستم و میخوام مثل هم سن و سالان خودم بیرون برم و با دوستانم باشم . از اینکه انقدر بدبختم که اجازه بیرون رفتن رو ندارم حسرت میخورم. چرا باید من محدود بشم؟ چرا هیچ وقت خانوادم نباید اجازه بدن که برم بیرون؟ یکم با دوستام باشم؟ از اینکه دختر هستم احساس بدبختی میکنم. چیکار کنم خواهش میکنم کمکم کنید .خواهش میکنم به پدرو مادرم چی بگم؟
- بهارسلام من دختری 16 ساله هستم ک از کلاس هفتم عاشق معلم ادبیات هفتمم شدم و الان کلاس دهم رو تموم کردم و دارم میرم یازدهم؛ من خیلی دوسش دارم و دیوونشم ؛ دلم براش خیلی تنگ شده؛ چکار کنم ؟ این سومین باره ک مشکلمو اینجا میزارم و تا الان هیچ جوابی ب مشکلم داده نشده
- مشاورسلام به شما بهار جان در سری قبل نیز توضیح دادم که دوست داشتن شما نسبت به معلمتان یک روند عادی می باشد اما اگر این دوست داشتن به میزانی باشد که تمرکز شما را بگیرد و وابستگی زیادی به این فرد و یا هر فرد دیگری حس کنید که باعث شود که شما در این مسیر با مشکلاتی مواجهه شوید آسیب زا می باشد و نیاز است که به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید تا بتوانیم با بررسی شرایط روحی و میزان وابستگی به شما کمک کنیم تا بتوانید مسیر رشدی خود را بهتر طی کنید . درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید 021-22685895
-
- النازسلام من دختری ۱۵ساله هستم وازطریق چت بایه پسری دوست شدم واوایل مثل یه دوست معمولی بودیم تااینکه یه روز بهم گفت دوستم داره خب منم عاشقش شده بودم وخیلی هم دوسش دارم ولی دوستام میگن داره باهات بازی میکنه واصلا دوست نداره ولی من میگم دوسم داره ولی بازم اونا میگن نه من الان بدجور بین دوراهی گیر کردم دوراهی که اگه ولش کنم یعنی قلبشو شکستم واگه ترکش نکنم دوستام بازم مسخره میکنن منو وسرزنشم میکنن وچیزی که بیشتر مانع کارم میشع که رابطه رو تموم نکنم یکش علاقم بهشه ویکی دیگه اینکه اون پدرومادرشو ازدست داده واز سن ۱۳سالیگی بامادربزگش زندگی کرده وبزرگ شده وحتی یه بار که خواستم تمومش کنم بهم گفت بدون دل یه بچه یتیمو شکستی ووقتی اینو گفت من بازم منصرف شدم وحتی یه وقتایی فک میکنم بهم دروغ میگه ووقتی ازش میپرسم بهم دروغ گفتی میگه بهت دروغ نگفتم به خاک پدرومادرم من واقعا نمیدونم الان چیکار کنم لطفا کمکم کنید چون واقعا انتخاب سختیه که چیکارکنم. اگه میشه درایمیل بهم جواب سوالو نگین ودرهمین جابگین ولطفا جوابمو زود بدین ممنون میشم.
- مشاورسلام به شما الناز جان احساساتی که تجربه می کنی قابل احترام هست اما عزیزم دقت کن که شما در سن نوجوانی قرار داری و در این سن گرایش به جنس مخالف بیشتر می شود اما اگر بخواهید بدون در نظر گرفتن شرایط سنی در این مسیر پیش بروی تمرکز خود را از مسیر اصلی این سن خارج می کنی و این موضوعات به اندازه ای برای شما بزرگ می شود که باعث می شود که تمرکزت از مسیر اصلی خارج شود و وابستگی زیادی به این فرد پیدا می کنی که بر روند تصمیم گیری و درس و... تاثیر منفی دارد. بهتر است دقت کنید که از این رابطه چه هدفی دارید اگر هدف ادواج داشته باشید که با توجه به سنتان تصمیم گیری در این مورد یک ریسک بزرگ و یک تصمیم اشتباه هست چون نه شرایط سنی این موضوع را دارید و نه اینکه شرایط اجتماعی ، اقتصادی و رشدی و بیشتر این تصمیم گیری ها هیجانی هست و بر مبنای خیالپردازی که دارید و این احساس دوست داشتنی که بیان می کنید یک احساس خوشایند می باشد اما نیاز است که بر مبنای شناخت در دنیای واقعی باشد و نه شناخت در دنیای مجازی . بهتر است الناز جان دقت کنی که دلسوزی شما قابل احترام هست اما دوستی در این سن به هردلیلی مورد تایید نیست و بهتر است این آقا نیز این شرایط را درک کنند و اگر شما بخواهید از روی دلسوزی و ترحم در یک رابطه بمانید وابستگی بیشتر ایجاد می شود و جدایی به مرور سخت تر می شود و یا یک وابستگی بدون داشتن شرایط سنی و رشدی مناسب دارید که با پنهان کاری از خانواده و اضطراب همراه می باشد .
-
- النازخیلی ممنون واقعا حرفاتون بهم کمک کرد ازاینکه راهنماییم کردین متشکرم.
- roseسلام ، من دختری ۱۳ ساله هستم . درسم خوبه . من خیلی تنهام و هیچ دوستی ندارم چون بچه ها متفاوتم . مادرم و همه ی کسانی که می شناسم فکر می کنن من بی احساسم . آخه از دیدن وحشتناک ترین جسد ها هم ناراحت نمی شم و حتی توی ذهنم نقشه ی قتل کسانی که ازشون متنفرم رو می کشم (البته یه وقت فکر نکنید که این کارو می کنم ، فقط برای تفریح و سرگرمیه) تنها کسانی که بودنش بودنشون برام خیلی مهمه مادرم و خانواده ام هستن چون اونا حسابی برام زحمت کشیدن . آیا این بیماریه؟ در ضمن فکر می کنم سایتشان ایراد داره نظر ها درست منتشر نمی شند .
- مشاورسلام به شما دوست عزیز در این مورد نیاز است که بدانیم روابط دوستی شما به چه دلایلی بهم می خورد و شما به چه دلایلی برای سرگرمی خود از این گونه تفکرات و صحنه سازی ها استفاده می کنید ؟ و این افکار و تفکرات برای شما چه احساساتی را به دنبال دارد ؟ دقت داشته باش عزیزم که روابط دو نفره نیاز به درک متقابل داره اینکه هردو فرد به دیدگاهای یکدیگر احترام بزارن حتی اگر خلاف نظر آنها باشه اگر این شرایط ایجاد نشود روابط با مشکلات زیادی روبرو می شود . بهتر است با توجه به نوع تصویرسازی ذهنی که دارید برای بررسی دقیق به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید چون نی تونیم بر اساس یک سری کلیات نظری را بیان کنیم اما حتما دلایلی وجود دارد که در روابط اجتماعی شما مشکل ایجاد می کند و نیاز به بررسی و برطرف شدن دارد. درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید 021-88472864
-
- هانادختر 13 ساله هستم وعاشق یه پسرم ولی خودش نمیدونه میخوام باهاش ارتباط برقرار کنم ولی مادرش نمیزاره داداش دوستمه هروقت دارم غذا میخورم اسمش که میاد حالم بد میشه و اشتهام. کور مامانم فهمیده ولی به روم نمیاره اگرم بهش بگم زندم نمیزاره چه کنم
- مشاورسلام به شما هانا جان ببین عزیزم احساساتی که داری قابل احترام هست اما توجه کن که اگر بخوای در این سن وارد اینگونه ارتباط ها بشی خودتو در معرض آسیب زیادی قرار میدی که میتونه برات آسیب زا باشد. بهتر هست به خودت فرصت بیشتری بدی تا در کنار احترام به احساسای که داری در آینده در شرایط سنی و رشدی بهتری زمانی که هردوی شما از هویت کامل تری برخوردار شدید در مورد این روابط تصمیم گیری کنید .
-
- ماهیسلام دخترخاله من 13 سالش هست و مدام به این فکر میکنه که قراره بمیره مثلا وقتی یه لباسی می پوشه با خودش میگه قراره بمیرم که اینو می پوشم یا میره یه جایی که تا حالا ندیده میگه من میمیرم برا همین اومدم اینجا رو دیدم، برا چی این خیالات رو میکنه؟ اگه راهنماییم کنید ممنون میشم
- مشاورسلام به شما دوست عزیز در این مورد نیاز است که دختر خاله شما به روانشناس ارجاع داده شود چون افکار وسواسی به نظر می رسد در او مشاهده می شود و نیاز به طی کردن روند درمانی دارد مخصوصا اینکه او در سن حساسی هست و نیاز به طی کردن شرایط رشدی بهتری دارد .
-
- ....سلام من دختری ۱۳ ساله هستم من حدود ۱یا ۲ ماهه که حالت افسردگی دارم حوصله هیچکس رو ندارم از مقایسه شدن به شدت متنفرم سردرد هم داشتم خیلی تحریک پذیرم و با کوچک ترین چیزی عصبی میشم تنهایی رو بیشتر از جمع خانوادگی دوس دارم حس میکنم هیشکی منو درک نمیکنه من خیلی غمگینم و بیشتر اوقات در حال گریه کردن هستم حسم به اطرافیانم خیلی کم شده و از چیزهایی که قبلا لذت میبردم الان لذت نمیبرم حوصله درس خوندن رو ندارم و حالت دمدمی مزاجی دارم گاهی اوقات خیلی خوشحالم و گاهی خیلی غمیگین و گوشه گیر و حتی فکر خودکشی هم به سرم میزنه دوس دارم برم یه جا که آرامش داشتم باشم دور از بقیه و تنها باشم و بقیه هم بهم میگن تو دختر شادی بودی ولی الان منزوی شدی لطفا کمکم کنید من خیلی خیلی خیال پردازم و خیلی فکر میکنم و با چیزهایز که میدونم نمیتونم داشته باشمشون و زندگی که دوست دارم داشته باشم تو خیالم زندگی میکنم
- سارااسم من ساراست و چند ماه دیگه میشه ۱۵ سالم. قبلا خیلی دختر شیطون و خندونی بودم ولی دیگه نیستم به ظاهر خیلی سعی میکنم مثل قبل باشم ولی دیگه نمیشه خودزنی میکنم سیگار میکشم قرص میخورم ... و مدرسه ب مامانم گفت و بهم فرستاد پیش روانشناس چون یه وصیت نامه نوشته بودمو توی مدرسه تیغ داشتم و دوربین های مدرسه سیگار کشیدنمو دیده بودن...شب ها خابم نمیبره حتی شده گاهی دو روز پشت سر هم بیدار بودم دست خودم نیست نمیتونم بخابم یا گاهی هم که میخابم کابوس میبینم و تا صبح چند بار از خاب بیدار میشم .خودمو دوست ندارم مامانم نمیتونه درکم کنه بابام ک اصن دیگه هیچ.. رفیق ندارم که بتونم باهاش حرف بزنم مامانم نمیزاره با همکلاسی هام وقت بگذرونم و اصلااااا نمیزاره تنها برم بیرون. شماره های توی گوشیم ک پسر بودن لو رف مامانم فهمید دوس پسر دارم همه چی رو بهم ریخت و دیگه اصلا بهم اعتماد نداره، الان تنها تر از همیشم. ب معنای واقعی کلمه خستم باید چیکار کنم؟
- مشاورسلام به شما سارا جان ببین عزیزم شما رفتارهای پر ریسک و آسیب زایی دارید که نشان زا شرایط روحی نامنساب شماست و در یان مورد نیاز هست که برای اینکه در شرایط روحی بهتری قرار بگیری به صورت حضوری به روان پزشک و روان درمانگر مراجعه کنی و روند درمانی خودت را کامل طی کنی . امت تحصیلی ، کاهش روابط اجتماعی ، احساس تنهایی ، اقدام به خودزنی ، سیگار کشیدن و... همه نشان از افسردگی شدید در شما دارد که مانند هر بیماری دیگری قابل درمان هست و شما با درمان می توانید شرایط بهتری را در مسیر رشدی خود طی کنید .
-
- نازنینسلام من یه دختر ۱۶ ساله هستم وقتی کلاس۸ بودم به یکی از همکلاسیام حسایی داشتم حسایی مثل خواهر ،رفیق وانقدر بهش وابسته شده بودم ودوسش داشتم ونمیخواستمجزمن باکسی دوست شه یا باکسی جز من حرف بزنه میدونم همه اینا یه خودخواهی هست ولی من به شدت بهش وابستم وقتی میبینم داره بایکی از همکلاسیامون حرف میزنه حسادت میکنم یا باهاشون عکس میگره حسادت میکنم وناراحت میشم و حالم بدمیشه وبعدش میشینم گریه میکنم واینکه الان کلاس دهم هستم وبه خاطر تعیین رشته مدرسه هامون جداشده ومیترسم به خاطراین موضوع که مدرسمون جداشده دوستیمون سرد بشه وبه نظرتون حس من به دوستم چیه چرا انقدر بهش وابستم؟وچیکارکنم؟
- زهراسلام من دختری ۱۳ساله ام و خیلی تنهام احساس میکنم هیچ کسی کنارم نیس و انگاری پشتم خالیه مادر پدرمم هم خیلی منو بچه فرز میکنن ما هیچ وقت روابط خانوادگی نداشتیم خیلی وقتا تو خونم حدود دو سه هفته همش گریه میکنمو خیلی دوس دارم با دوستام باشم ولی مادرم اجازه نمیده برم بیرون حتی خودشون هم منو بیرون نمیبرن خیلی رفتار های قدیمی دارن و همش میگن باید تو خونه باشی چون دختری خیلی دیگه خسته شدم افسردم و ارزو داشتم که پسر میبودم چون داداشام خیلی آزادن و احساس میکنم پدرم نسبت به من هیچ حسی نداره و برام کادو نمیگیره و اصلا به احسا ساتم توجه ندارع خیلی دوست دارم یک مرد کنارم باشه که بهم ارامش بده ولی کسی نیس دیگه از گریه کردن خسته شدم خیلی وقته تنهام خیلی دوست دارم از یه نفر حس ارامش بگیرم نمدونم چرا مادر پدرم فک میکنن چون دخترم باید تو خونه باشم اخه منم احساس دارم منم دوست دارم با دوستام باشم چون فاصله سنی منو مادرم خیلی زیاده و دوست ندارم باهاشون بیرون برم اصلا هیچ وقت منو بیرون نبردن و باهم سینما نرفتیم یا چون درم خیلی خوبه بهم کادو ندادن تا انگیزه بگیرم لطفا بگید چرا دوست دارم جنس مخالف کنارم باشه و ازش ارامش بگیرم ولی من خیلی دیر به پسرا اعتماد میکنم و هر کاری هم میکنم منطقم اجازه نمیده به کسی که نمیشناسم اعتماد کنم لطفا بگید چی کار کنم تا دیگه تنها نباشم
- مشاورسلام به شما زهرا جان احساسات و نیازهایی که تجربه می کنی قابل احترام هست اما عزیزم دقت داشته باش که شما تازه وارد دروان نوجوانی شده ای و به همین دلیل گرایش به جنس مخالف و تمایل به بودن با دوستان را بیشتر تجربه می کنی در این شرایط سنی پدر و مادر نیز نگرانی های زیادی دارند که باعث می شود که گاه رفتارهای سخت گیرانه تری داشته باشند که برای شما ناخوشایند هست این رفتار به این میزان سخت گیرانه مورد تایید نیست اما نیاز است که بدانی آنها تو را دوست دارند که سعی می کنند از شما مراقبت کنند . اینکه بدون شناخت وارد رابطه و اعتماد نمی شوید تصمیم درستی هست بهتر است برای این روابط و تصمیم گیری در مورد رابطه با جنس مخالف به خودت فرصت بیشتری بدهی تا در آینده در شرایط سنی و رشدی بهتر در مورد آن تصمیم گیری داشته باشی چون در این سن وارد شدن به این روابط می تواند برات با مشکلات بیشتری همراه شود . سعی کن در احترام و با بیان درک نگرانی و تلاش پدر و مادر برای شما به انها در مورد احساسات و نیازهایت صحبت کنی تا بتوانی احساسات و صحبت های آنها را نیز بشنوی و نتیجه گیری بهتری داشته باشید نیاز است که روابط بین شما و خانواده اصلاح و بازسازی شود تا بتوانی نتیجه گیری بهتری هم از آن بدست بیاوری .
-
- حدیثسلام من یه دختر ۱۵سالم از خودم بدم میاد ینی باید بگم از خودم متنفرم پدرو مادرم اصلا منو درک نمیکنن نمیزارن برم بیرون هر روز تو خونه دعوا میکنم همیشه قصده خودکشی دارم یه بارم ب طور جدی خودزنی کردم شبا از سردرد دیوونه میشم بیشتر شبا ده تا مسکن میخورم نمیتونم شبا بخوابم اینقد گریه میکنم که حس میکنم چشام منفجر میشه به یه نفر خیلی فک میکنم نمیدونم چیکار کنم واقعا تا حالا نشده به مرگ فک نکنم لطفا کمکم کنین
- مشاورسلام به شما حدیث جان قابل درک هست که شما با وارد شدن به سن نوجوانی تمایل بیشتری به استقلال دارید اما دقت کنید که بحث و درگیری و یا قهر و یا خودزنی و توهین و.. هیچ کدام به شما در مسیر ارتباطی با والدین کمک کننده نیست و تنها باعث می شود که مشکلات بیشتری را تجربه کنید . بهتر است در این مسیر در احترام به احساسات و نیازهای خودتان دقت کنید که علایمی که بیان می کنید از جمله تنفر از خود ، نداشتن روابط سازنده با والدین ، اقدام به خودکشی و خودزنی ، درد های بدنی ، احساس غم و اندوه و هیجاناتی چون گریه و... همه نشان از علایم افسردگی دارد که باعث می شود که عملکرد شما تحت تاثیر قرار گیرد . افسردگی بیماری هست که همه انسان ها تقریبا یک بار در زندگی آن را تجربه کرده اند و جای نگرانی ندارد و قابل درمان هست بهتر است به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا بتوانیم به شما کمک کنیم تا شرایط روحی بهتری را تجربه کنید در کنار اینکه بتوانید از مسیرهای تعاملی بهتر مشکلات خود را با والدین حل کنید و با شناخت بهتر خود مسیر رشدی خودت را ادامه بدهی .
-
نظر دهید