قصه برای خواب کودک پنج ساله
قصه برای خواب کودک پنج ساله
نکات آموزشی و تربیتی این داستان
- اشتراک گذاری اسباب بازی ها
- صحبت با مادر و والدین در مورد مشکلات
- دوستی
نیکان و امیر مهدی همسایه و دو دوست خیلی خوب برای همدیگه بودن و بعضی وقت ها به خونه هم می رفتند تا با همدیگر بازی کنند. امیر مهدی یه توپ داشت که خیلی دوستش داشت اما نیکان هم دوست داشت که با اون توپ بازی کنه اما امیر مهدی توپ رو به نیکان نمی داد. امیر مهدی ناراحت شد و تنها رفت خونشون و تا چند روز تنها بود تا بالاخره پیش مادرش رفت و بهش گفت که چه اتفاقی افتاده.
مامان امیر مهدی گفت که : امیر مهدی تو وقتی خونه نیکان می ری با اسباب بازی های اون بازی می کنی اونم اسباب بازی هاشو دوست داره ولی چون تو دوستشی اجازه میده با اون ها بازی کنی.
دادن اسباب بازی ها به دوستت باعث نمیشه که اونا خراب بشن و وقتی تو با دوستت بازی می کنید هردو خوشحال می شید.
امیر علی گفت خب من حالا چیکار کنم؟
مامانش گفت ناراحت نباش خیلی خوبه که همه چی رو به من گفتی حالا من میرم و به نیکان می گم که بیاد و باهم بازی کنید.
خلاصه نیکان به خونه امیرعلی اومد و باهم با توپ امیرعلی بازی کردند.
نویسنده: “کودکانه” سایت کودک و نوجوان
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.